Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (30 milliseconds)
English
Persian
to gratify ones passions
شهوت رانی کردن
Search result with all words
to pander any one's lust
وسائل شهوت رانی کسی رافراهم کردن
Other Matches
voluptuousness
شهوت رانی
salacity
شهوت رانی
salaciousness
شهوت رانی
libidinously
از روی شهوت رانی
salaciously
از روی شهوت رانی
sapphic vice
شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
dump
شکست دادن حریف درمسابقه موتورسیکلت رانی یااتومبیل رانی یا قایق قایقرانی سرعت
voluptuous
شهوت پرست شهوت انگیز
he has a rage for money
برای گرد کردن پول شهوت
She is passionately fond of tennis .
شهوت تنیس باز ی کردن دارد
orthodromy
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromics
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
to give a lecture
سخن رانی کردن
boat
قایق رانی کردن
to go on the stump
سخن رانی کردن
boats
قایق رانی کردن
platform
سخن رانی کردن
platforms
سخن رانی کردن
to row a race
در مسبابقه کرجی رانی شرکت کردن
circumnavigate
دورتادورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی کردن
floatable
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
hopple
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobble
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbled
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbles
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbling
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
desires
شهوت
eros
شهوت
desiring
شهوت
conoupiscence
شهوت
ruts
شهوت
desire
شهوت
carnality
شهوت
passion
شهوت
appetites
شهوت
appetite
شهوت
rut
شهوت
concupiscence
شهوت
lust
شهوت
tasty
<adj.>
شهوت انگیز
alloeroticism
شهوت دگرگرا
lascivious
شهوت انگیز
oral eroticism
شهوت دهانی
anal erotism
شهوت مقعدی
juicy
<adj.>
شهوت انگیز
red-hot
<adj.>
شهوت انگیز
alloerotism
شهوت دگرگرا
salacious
شهوت پرست
lustfully
از روی شهوت
anaphrodisiac
کاهنده شهوت
urolagnia
شهوت ادراری
lecherous
شهوت پرست
anaphrodisia
کاهش شهوت
graphomania
شهوت نوشتن
sensuality
شهوت پرستی
anal eroticism
شهوت مقعدی
lewdness
شهوت پرستی
satyriasis
شهوت پرستی
obscene
شهوت انگیز
sexiness
شهوت انگیزی
flesh
جسم شهوت
eroticism
شهوت گرایی
erotism
شهوت گرایی
voluptuate
شهوت انگیزکردن
genital eroticism
شهوت تناسلی
orality
شهوت دهانی
liking
شهوت ومیل
organ eroticism
شهوت اندامی
urethral erotism
شهوت میزراهی
anality
شهوت مقعدی
burn
دراتش شهوت سوختن
He is verbose (garrulous). He has verbal diarrhea.
شهوت کلام دارد
ruts
مست شهوت شدن
Lust for power and riches.
شهوت قدرت وثروت
rut
مست شهوت شدن
pornography
نوشته شهوت انگیز
to provoke passion
شهوت انگیز بودن
burns
دراتش شهوت سوختن
oestrum
شهوت ومستی جانوران
impassion
برسر شهوت اوردن
lasciviously
از روی شهوت پرستی
luscious
دلپذیر شهوت انگیز
libidinous
وابسته به شهوت جنسی
lustiest
قوی شهوت انگیز
lusty
قوی شهوت انگیز
passionately
بطور شهوت امیز
libido
شهوت جنسی هوس
voluptuously
بطور شهوت انگیز
lustier
قوی شهوت انگیز
libidinal
وابسته به شهوت جنسی
voyeurism
اطفاء شهوت با نگاه
libidos
شهوت جنسی هوس
voluptuously
از روی شهوت پرستی
lewd
ناشی از هرزگی شهوت پرست
to g. with passion
دراتش شهوت یاعشق سوختن
lesbianism
دفع شهوت زنی با زن دیگر
lesbians
وابسته به دفع شهوت یک زن با زن دیگر
bawdry
شهوت پرستی
[غیر مصطلح]
lust
حرص واز شهوت داشتن
lesbian
وابسته به دفع شهوت یک زن با زن دیگر
satyriasis
نعوظ یا شدت حس شهوت درمرد
She is blinded by passion .
شهوت او را کور کرده است
voyeurs
اطفا کننده شهوت بانگاه
venery
شهوت پرستی خوشگذرانی جنسی
voyeur
اطفا کننده شهوت بانگاه
ranee
رانی
femoral
رانی
crural
رانی
rani
رانی
pornographer
نویسنده مطالب قبیح یا شهوت انگیز
sexiest
دارای تمایلات جنسی شهوت انگیز
sexier
دارای تمایلات جنسی شهوت انگیز
pornographic
وابسته به عکس یانوشته شهوت انگیز
sexy
دارای تمایلات جنسی شهوت انگیز
repression
واپس رانی
motoring
اتومبیل رانی
oratorship
سخن رانی
d. of a speech
سخن رانی
voluptuously
باشهوت رانی
wheelchair
ویلچر رانی
extrusion
روزن رانی
yachting
قایق رانی
wheelchairs
ویلچر رانی
canoes
قایق رانی
ejection
بیرون رانی
canoe
قایق رانی
oarsmanship
کرجی رانی
inguinal
کشاله رانی
peeping Tom
اطفا کننده شهوت بانگاه
[اصطلاح روزمره]
peeper
اطفا کننده شهوت بانگاه
[اصطلاح روزمره]
pawn push
پیاده رانی شطرنج
magnetic potential
نیروی مغناطیس رانی
sailing orders
دستور کشتی رانی
ox goad
نیزه گاو رانی
harness race
مسابقه ارابه رانی
innavigable
غیرقابل کشتی رانی
harness racing
ارابه رانی تک اسبه
regattas
مسابقه کرجی رانی
regatta
مسابقه کرجی رانی
auto drome
پیست اتومبیل رانی
pawn roller
پیاده رانی شطرنج
inland navigation
کشتی رانی در رودخانه ها
cabotage
کشتی رانی ساحلی
lectureship
سمت سخن رانی
seaworthy
قابل کشتی رانی
shippable
قابل کشتی رانی
nautically
از لحاظ کشتی رانی
funeral oration
سخن رانی برسرجنازه
lectureships
سمت سخن رانی
pultrusion process
فرایند کشش رانی
shipping company
شرکت کشتی رانی
aerostation
کشتی رانی هوایی
drive way
مسیر اتومبیل رانی
auto racing
مسابقه اتومبیل رانی
sprinting
مسابقه اتومبیل رانی
loxodromics
کشتی رانی در خط مایل
extrudate
محصول روزن رانی
ease all
درکرجی رانی ایست
navigation river
رودخانه قابل کشتی رانی
ride
[American E]
سواری
[گردشگری]
[خودرو رانی]
drag racing
مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت
coasting
کشتی رانی در طول ساحل
oceanshipping
روشهای کشتی رانی دراقیانوس
moto
بخشی از مسابقه موتورسیکلت رانی
red flag
پرچم قرمز اتومبیل رانی
lift
سواری
[گردشگری]
[خودرو رانی]
car passenger
سرنشین خودرو
[اتومبیل رانی]
loxodromic
وابسته به کشتی رانی در خط مایل
motor vehicle passenger
سرنشین خودرو
[اتومبیل رانی]
matinTes
مسابقه ارابه رانی در روز
matinee
مسابقه ارابه رانی در روز
matinees
مسابقه ارابه رانی در روز
active emf
نیروی برق رانی موثر
effective electromotive force
نیروی برق رانی موثر
trialling
مسابقه ازمایشی موتورسیکلت رانی
harness horse
اسب مخصوص ارابه رانی
row a race
مسابقه کرجی رانی دادن
Carpool
هم سفری
[گردشگری]
[خودرو رانی]
car passenger
مسافر خودرو
[اتومبیل رانی]
motor vehicle passenger
مسافر خودرو
[اتومبیل رانی]
contact electromotive force
نیروی برق رانی مجاورتی
starter motor
راه انداز
[استارتر]
[اتومبیل رانی ]
kite track
مسیر ارابه رانی به شکل گلابی
starting motor
راه انداز
[استارتر]
[اتومبیل رانی ]
under-
در قوس داخلی پیست اتومبیل رانی
under
در قوس داخلی پیست اتومبیل رانی
starter
راه انداز
[استارتر]
[اتومبیل رانی ]
eloge
سخن رانی بافتخارکسیکه درگذشته است
portolano
راهنمای کشتی رانی با شرح بنادر
poeeping tom
ادمی که بانگاه باعضاء تناسلی واعضای برهنه اطفاء شهوت کند
circumnavigation
کسیکه دورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی میکند
icekhana
اتومبیل رانی روی سطح یخ بسته دریاچه
speedway
مسابقه موتورسیکلت رانی بین تیمهای 4 نفره درمسیرهموارخاکی
circumavigator
کسی که دور گیتی یا اقلیمی کشتی رانی میکند
off road racing
مسابقه موتورسیکلت رانی در زمینهای ناهمواربطول چند صد مایل
tirm oval
پیست مسابقه اتومبیل رانی به شکل مثلث با گوشههای قوسی
tracked
پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
track
پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
lap money
جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
tracks
پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com