Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
practical joke
شوخی انجام دادنی
practical jokes
شوخی انجام دادنی
Other Matches
performable
انجام دادنی
accomplishable
انجام دادنی
A clumsy practical joke.
آدم شوخی است ( شوخی های یدی )
It is no joke .
این شوخی ندارد ( شوخی نیست )
repayable
پس دادنی
bloomed
گل دادنی
blooms
گل دادنی
stretchier
کش دادنی
temperable
اب دادنی
stretchiest
کش دادنی
stretchy
کش دادنی
owing
دادنی
bloom
گل دادنی
assignability
تخصیص دادنی
imputable
نسبت دادنی
organizable
سر وصورت دادنی
relievable
تسکین دادنی
reportable
گزارش دادنی
rewardable
پاداش دادنی
alterant
تغییر دادنی
movable
تکان دادنی
ascribable
نسبت دادنی
evincible
نشان دادنی
votable
رای دادنی
forfoitable
ازدست دادنی
mitigable
تخفیف دادنی
disposable
ازدست دادنی
lendable
عاریه دادنی
permissible
رخصت دادنی
exhibitive
نشان دادنی
loanable funds
وجوه وام دادنی
demonstrability
نمایشی نمایش دادنی
imputable
اسناد دادنی سزاوار سرزنش
issuable
قابل صدور انتشار دادنی
framable
تنظیم کردنی ترتیب دادنی
impropriation
دادنی دارایی کلیسا و مانند ان بغیر روحانیون
fail
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
like a duck takes the water
[Idiom]
کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
qui facit per alium facit perse
کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
automate
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
failures
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failure
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
gurantee
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
robot
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
scratch one's back
<idiom>
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
attributable
قابل نسبت دادن نسبت دادنی
pranks
شوخی
raillery
شوخی
joke
شوخی
humours
شوخی
facetiae
شوخی
funny bones
شوخی
facetiousness
شوخی
funny bone
شوخی
fun
شوخی
humors
شوخی
humouring
شوخی
humoured
شوخی
game
شوخی
waggery
شوخی
humored
شوخی
joking
شوخی
bon mot
شوخی
jokes
شوخی
joked
شوخی
sportiveŠetc
شوخی کن
humoring
شوخی
humour
شوخی
drollery
شوخی
prank
شوخی
jocosity
شوخی
jests
شوخی
jink
شوخی
larks
شوخی
good humouredly
به شوخی
humorousness
شوخی
jocundly
با شوخی
frolicsomeness
شوخی
in a sober earnest
بی شوخی
in play
به شوخی
lark
شوخی
lightsomeness
شوخی
jest
شوخی
persiflage
شوخی
gamesomeness
شوخی
jestingly
به شوخی
funniment
شوخی
for fun
به شوخی
sports
بازی شوخی
sported
بازی شوخی
practical jokes
شوخی عملی
humorous
شوخی امیز
practical jokes
شوخی یدی
gagman
شوخی کننده
jink
لطفه شوخی
horseplay
شوخی خرکی
joking
شوخی کردن
jesting a
شوخی بکنار
all joking aside
شوخی بکنار
practical joke
شوخی یدی
sprees
شوخی سرخوشی
spree
شوخی سرخوشی
humoursome
شوخی امیز
Joking aside.
<idiom>
شوخی به کنار.
his joke fell f.
شوخی اونگرفت
tease
شوخی با آزار
jocular
شوخی امیز
Joking apart.
<idiom>
شوخی به کنار.
practical joke
شوخی عملی
inexpressibles
بزبان شوخی
indispensables
بزبان شوخی
hand play
شوخی بادست
A flat joke .
شوخی بی نمک
monkey business
<idiom>
شوخی کردن
jokingly
شوخی کنان
rag
[British E]
شوخی با آزار
humor
شوخی خوشمزگی
jocoserious
شوخی و جدی
floppy ear
خرگوش
[به شوخی]
lop ear
خرگوش
[به شوخی]
tricking
شوخی کردن
tricked
شوخی کردن
josh
شوخی کردن
randan
مستی شوخی
razz
شوخی کردن
trick
شوخی کردن
friskiness
فرحناکی شوخی
prank
شوخی خرکی
sport
بازی شوخی
pranks
شوخی خرکی
Joking apart, ...
<idiom>
جدای از شوخی، ...
facetiously
ازروی شوخی
prankful
شوخی امیز
joke
شوخی کردن
to kid
شوخی کردن
sportiveŠetc
شوخی امیز
larks
شوخی کردن
lark
شوخی کردن
joked
شوخی کردن
jokes
شوخی کردن
jocularly
از روی شوخی
cut a joke
شوخی کردن
to crack a joke
شوخی کردن
to cut a joke
شوخی کردن
to break a jest
شوخی کردن
scalar
توضیح دادنی بوسیله عددی بر روی ترازو قابل سنجش با ترازو سنجش مدرج
shakeable
تکان دادنی تکان خوردنی
shakable
تکان دادنی تکان خوردنی
upward compatible
اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
repartee
جواب شوخی امیز
facetious
اهل شوخی بیجا
It cannot be trifled with . It is no joking matter.
شوخی بردار نیست
hob
شوخی فریب امیز
Try to be serious for a change .
شوخی رابگذار کنار
pleasantry
بذله گویی شوخی
hobs
شوخی فریب امیز
pleasantries
بذله گویی شوخی
frolicsomely
از روی وجد و شوخی
fun
مطبوع شوخی کردن
Dirty jokes .
شوخی های رکیک
fun
شوخی امیز مفرح
quiz
شوخی پرسش و ازمون
prandial
واژه شوخی امیز
hoaxes
شوخی فریب امیز
hoax
شوخی فریب امیز
gagger
شوخی کننده بذله گو
gayety
بشاشت شوخی کردن
gaff
شوخی فریبنده حیله
and now to be serious
دیگر شوخی بکنار
curvet
شوخی جست وخیز
quizzes
شوخی پرسش و ازمون
fay
شوخی توهین امیزکردن
pranks
شوخی امیخته بافریب
humbugs
شوخی فریب امیز
humbug
شوخی فریب امیز
prank
شوخی امیخته بافریب
shavie
شوخی گوشه دار
jocosely
شوخی امیز فکاهی
jocose
شوخی امیز فکاهی
Joking apart.
از شوخی گذشته ( جدی )
to play a joke on any one
با کسی شوخی کردن
gigs
شوخی خنده دار
witticism
شوخی لطیفه گویی
witticisms
شوخی لطیفه گویی
bobs
سرزنش یا طعنه شوخی
bobbing
سرزنش یا طعنه شوخی
waggery
شوخی شیطنت امیز
bob
سرزنش یا طعنه شوخی
gig
شوخی خنده دار
prank
شوخی زننده تزئین کردن
pranks
شوخی زننده تزئین کردن
damage
زیان
[شوخی]
[اصطلاح روزمره]
to take something as a joke
چیزی را بعنوان شوخی گرفتن
he can't take a joke
شوخی سرش نمی شود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com