Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (29 milliseconds)
English
Persian
prank
شوخی زننده تزئین کردن
pranks
شوخی زننده تزئین کردن
Other Matches
prankster
کسیکه شوخی زننده کند
pranksters
کسیکه شوخی زننده کند
ornament
تزئین کردن
bedight
تزئین کردن
A clumsy practical joke.
آدم شوخی است ( شوخی های یدی )
concussive
ضربت زننده صدمه زننده
wallpaper
با کاغذ دیواری تزئین کردن
spot
باخال تزئین کردن درنظرگرفتن
spots
باخال تزئین کردن درنظرگرفتن
wallpapers
با کاغذ دیواری تزئین کردن
It is no joke .
این شوخی ندارد ( شوخی نیست )
landscape
چشم انداز بامنظره تزئین کردن
landscaping
چشم انداز بامنظره تزئین کردن
landscapes
چشم انداز بامنظره تزئین کردن
landscaped
چشم انداز بامنظره تزئین کردن
filling out
[پر کردن زمینه فرش با گل ها و یا اشکال مختلف جهت تزئین بیشتر متن]
joked
شوخی کردن
tricking
شوخی کردن
joking
شوخی کردن
to kid
شوخی کردن
josh
شوخی کردن
joke
شوخی کردن
tricked
شوخی کردن
razz
شوخی کردن
to cut a joke
شوخی کردن
cut a joke
شوخی کردن
larks
شوخی کردن
to break a jest
شوخی کردن
to crack a joke
شوخی کردن
lark
شوخی کردن
jokes
شوخی کردن
monkey business
<idiom>
شوخی کردن
trick
شوخی کردن
fun
مطبوع شوخی کردن
to play a joke on any one
با کسی شوخی کردن
gayety
بشاشت شوخی کردن
to play a trick on any one
زدن باکسی شوخی کردن
jest
ببازی گرفتن شوخی کردن
to do something wrong
شیطنت کردن در چیزی
[شوخی]
to be up to something
شیطنت کردن در چیزی
[شوخی]
jests
ببازی گرفتن شوخی کردن
to get
[be]
up to mischief
شیطنت کردن در چیزی
[شوخی]
to laugh off
با خنده و شوخی از سر خودرفع کردن
sikt
شوخی طعنه امیز کردن
indulged
زیاده روی کردن شوخی کردن
indulging
زیاده روی کردن شوخی کردن
indulges
زیاده روی کردن شوخی کردن
indulge
زیاده روی کردن شوخی کردن
It wI'll boomerang.
کاری را بر حسب شوخی وتفریح کردن
Its no joke running a factory .
اداره کردن یک کارخانه شوخی نیست
Have a jock with somebody .
شوخی ( لطیفه ) برای کسی تعریف کردن
embellishment
تزئین
embellishments
تزئین
ornamentation
تزئین
adornment
تزئین
adornments
تزئین
garnishment
تزئین
anconis
حاشیه تزئین
coquillage
تزئین صدفی
ancon
حاشیه تزئین
emblazonment
تزئین با نشان و علائم
astreated
تزئین شده با ستاره ها
knull
[تزئین محدب شکل]
floriated
تزئین شده باگل
redo
دوباره اتاق را تزئین کرد
marquetry
تزئین باچوب وگوش ماهی
marqueterie
تزئین باچوب وگوش ماهی
make up
<idiom>
استقرار وسایل تزئین وآرایش
redone
دوباره اتاق را تزئین کرد
redid
دوباره اتاق را تزئین کرد
japanize
بسبک ژاپونی تزئین نمودن
prince's feather
تزئین برجسته پشت صندلی
ornamentally
از لحاظ تزئین منباب زینت
ornamentallyr
از لحاظ تزئین میناب زینت
cul-de-lame
تزئین آویخته
[به مانند اهرام]
redoing
دوباره اتاق را تزئین کرد
redoes
دوباره اتاق را تزئین کرد
enrichment
[هر تزئین شبیه زوار تخم مرغ]
cauliculus
[ساقه اصلی تزئین برگ کنگره ای]
confetti
کاغذ رنگی برای تزئین درجشنها
caulicole
[ساقه اصلی تزئین برگ کنگره ای]
caulcole
[ساقه اصلی تزئین برگ کنگره ای]
rock gardens
باغچه ایکه با سنگ تزئین شده
rock garden
باغچه ایکه با سنگ تزئین شده
caul
[ساقه اصلی تزئین برگ کنگره ای]
boulle
تزئین اطاق بصورت مرصع کاری
green roof
[سقف ساختمان تزئین شده با گیاهان]
ceilure
[قسمت تزئین شده و رنگی سقف کلیسا]
celure
[قسمت تزئین شده و رنگی سقف کلیسا]
cellure
[قسمت تزئین شده و رنگی سقف کلیسا]
ornament
[تزئینات و اجسامی که برای تزئین به فرش دوخته می شوند.]
landscape gardeners
متخصص تزئین باغ وگلکاری وزیبا سازی منافر
needle work
سوزن دوزی
[برای تزئین حاشیه و یا طرح فرش]
landscape gardener
متخصص تزئین باغ وگلکاری وزیبا سازی منافر
intarsia
منبت کاری و تزئین گل و بوته و اشکال بر روی چوب
tulip design
طرح گل لاله
[گاه اطراف ترنج مرکزی را با آن تزئین می کنند.]
willowware
بشقاب دارای نقاشی بید وغیره برای تزئین اطاق
Dizlyk
[نوعی قالیچه تزئینی کوچک که برای تزئین به زانوی شتر می بندند.]
bitten
زننده
vilest
زننده
viler
زننده
vile
زننده
squalid
زننده
repellent
زننده
nasties
زننده
repellents
زننده
staring
زننده
tarts
زننده
acrid
زننده
tart
زننده
forbidding
زننده
loathsome
زننده
mordant
زننده
shuffler
زننده
wetter
نم زننده
starring
زننده
scabrous
زننده
biting
زننده
clapper
کف زننده
loathful
زننده
nastier
زننده
water repellent
پس زننده اب
unlovely
زننده
acrimonious
زننده
nauseam
زننده
nippy
زننده
pit a pat
زننده
percutient
زننده
clappers
کف زننده
nastiest
زننده
striking
زننده
strikingly
زننده
striker
زننده
odoriferous
زننده
pungent
زننده
strikers
زننده
repercussive
پس زننده
repeller
زننده
nasty
زننده
knockers
زننده
knocker
زننده
applauder
کف زننده
stinking
زننده
garish
زننده
poignant
زننده
hideous
زننده
prickling
زننده
beater
زننده
pinching
زننده
bubbliest
جوش زننده
bubbly
جوش زننده
seasoner
ادویه زننده
seasoner
چاشنی زننده
flagellator
تازیانه زننده
scintillating
جرقه زننده
accuser
تهمت زننده
shouter
فریاد زننده
bubblier
جوش زننده
flogger
تازیانه زننده
pertubative
برهم زننده
repulsive
زننده تنفراور
shackler
بخو زننده
puddler
بهم زننده
repugnant
تنفرانگیز زننده
dozer
چرت زننده
slumberer
چرت زننده
flogger
زننده شلاق
appellant
تهمت زننده
flagellator
شلاق زننده
knotter
گره زننده
tacker
میخ زننده
kicker
زننده ضربه با پا
tacker
کوک زننده
trudger
قدم زننده
glares
روشنایی زننده
lasher n
سد شلاق زننده
accusant
تهمت زننده
glared
روشنایی زننده
glare
روشنایی زننده
pacer
گام زننده
scarifier
تیغ زننده
acrimoniousness
سخن زننده
inveigler
گول زننده
libellant
تهمت زننده
libelant
تهمت زننده
calumnious
تهمت زننده
scintillator
جرقه زننده
calumniator
افترا زننده
callers
صدا زننده
caller
صدا زننده
scintillant
جرقه زننده
beater
کتک زننده
accusers
تهمت زننده
galssy
بی نور زننده
harsh
ناگوار زننده
sharpest
زننده زیرک
harsher
ناگوار زننده
sharps
زننده زیرک
harshest
ناگوار زننده
germinant
جوانه زننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com