English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
nordic council شورای اسکاندیناوی مجمع متشکل ازنمایندگان دانمارک
Other Matches
e c s c (european coal & steel commissio سازمان متشکل ازنمایندگان بلژیک
european essembly مجمع متشکل از اعضا منتخب پارلمانهای کشورهایی که در "جامعه نیروی اتمی اروپا" و"جامعه ذغالسنگ و فولاداروپا" و "جامعه اقتصادی اروپا" عضو هستند
coronation carpet فرش تاجگذاری [این فرش که منصوب به اصفهان می باشد در قرن هفدهم میلادی جهت تاجگذاری فردریک پنجم در دانمارک بافته شده و اکنون نیز در موزه سلطنتی دانمارک نگهداری می شود]
Denmark دانمارک
e f t a (european free trade association پرتقال دانمارک
dane اهل دانمارک
rigsdag مجلس قانونی دانمارک
jutland شبه جزیره دانمارک
krone مسکوک نقره دانمارک و نروژ
Scandinavian اسکاندیناوی
Scandinavians اسکاندیناوی
Scandinavia اسکاندیناوی
norse اهل اسکاندیناوی
northman اسکاندیناوی باستانی
norse مربوط به اسکاندیناوی
Viking جنگجوی اسکاندیناوی
Vikings جنگجوی اسکاندیناوی
lapponian درشمال اسکاندیناوی
norseman اسکاندیناوی باستانی
praam کرجی یا پارویی اسکاندیناوی
kraken اژدهای دریایی افسانهای اسکاندیناوی
skald شاعر قدیمی اسکاندیناوی داستان نویس
sea king دزد دریایی اسکاندیناوی درقرنهای میانه
laplander اهل در شمال اسکاندیناوی زبان لایلاندی
nordic council فنلاند و نروژ که هدف ان بسط همکاریهای کشورهای اسکاندیناوی درشئون مختلف است
conventions مجمع
convention مجمع
meeting مجمع
meetings مجمع
center مجمع
society مجمع
societies مجمع
assembly مجمع
convent مجمع
convents مجمع
general meeting مجمع عمومی
clubbing کانون مجمع
clubs کانون مجمع
assembly مجمع نشست
the common wealth of learning مجمع ادبا
clubbed کانون مجمع
general assembly مجمع عمومی
constellation مجمع الکواکب
constellations مجمع الکواکب
archipelago مجمع الجزایر
archipelagos مجمع الجزایر
national convention مجمع ملی
club کانون مجمع
lague مجمع اتحادیه
annual general meeting مجمع عمومی سالیانه
annual general meeting مجمع عمومی سالانه
international meeting مجمع بین المللی
lague of nations مجمع اتقاق ملل
general meeting مجمع عمومی شرکت
philippine islands مجمع الجزایر فیلیپین
statutory meeting مجمع عمومی قانونی
jamborees مجمع پیشاهنگان خوشی
jamboree مجمع پیشاهنگان خوشی
AGMs مجمع عمومی سالانه
AGM مجمع عمومی سالانه
unlawful assembly مجمع غیر قانونی
court martiall شورای نظامی
pontifex شورای مذهبی
economic council شورای اقتصادی
synods شورای کلیسایی
parish council شورای محلی
council of ministers شورای وزیران
nordic council شورای شمالی
council of physicians شورای پزشکان
council ofwar شورای جنگ
council ofwar شورای نظامی
council of physicians شورای پزشکی
synod شورای کلیسایی
teachers' institute شورای اموزگاران
councils of war شورای نظامی
board of governors شورای مدیران
council of war شورای جنگ
council of war شورای نظامی
security council شورای امنیت
councils of war شورای جنگ
guardian council شورای نگهبان
extraordinary general meeting مجمع عمومی فوق العاده
general meeting of share holders مجمع عمومی صاحبان سهام
leaguer عضو مجمع اتفاق ملل
organized متشکل
formant متشکل
executive [of a political party] شورای مجریه [سیاست]
national consulative assembly مجلس شورای ملی
executive council [of a political party] شورای مجریه [سیاست]
the national consultative assembly مجلس شورای ملی
legislative assembly مجلس شورای ملی
ceeb (college entrance examination board شورای امتحانات ورودی
college entrance examinations board شورای امتحانات ورودی
the king in council شورای دولتی باحضوراعلیحضرت
security council شورای حفافتی یکان
synodic مربوط به شورای کلیسایی
council of economic advisers شورای مشاوران اقتصادی
council of entent شورای حسن تفاهم
synodical مربوط به شورای کلیسایی
column research council شورای تحقیق بر ستونها
dragon style [سبک دراگون که سبک هنری وایکینگ های اسکاندیناوی بوده است.]
leagues مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
league مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
general assmbly of the united nations مجمع عمومی سازمان ملل متحد
indignation meeting مجمع برای افهارتنفریا خشم همگانی
economic and social council به نیابت از طرف مجمع عمومی است
organizes متشکل کردن
organizing متشکل کردن
organize متشکل کردن
endarch متشکل در خارج
organises متشکل کردن
organising متشکل کردن
unaligned غیر متشکل
pontifex عضو شورای کشیشان کاتولیک
town meeting انجمن بلدی شورای شهری
duma مجلس شورای منتخب شهر
deputy of the parliament وکیل مجلس شورای ملی
steering committee کمیته مامورتهیه برنامه کار یک مجلس یا مجمع
bitty متشکل از قطعات ریز
party دسته متشکل جمعیت
reorganize دوباره متشکل کردن
reorganises دوباره متشکل کردن
reorganized دوباره متشکل کردن
gimmal متشکل ازقطعات مرتبط
reorganised دوباره متشکل کردن
reorganizes دوباره متشکل کردن
reorganizing دوباره متشکل کردن
reorganising دوباره متشکل کردن
security council شورای امنیت سازمان ملل متحد
international council شورای بین المللی کامپیوتر در اموزش
geodesic dome گنبد متشکل ازسطوح هندسی
nation-states حکومت متشکل از یک قوم یا یک ملت
stanzaic متشکل از چند بند شعر
council of entent متشکل از جمهوریهای افریقایی داهومی
nation-state حکومت متشکل از یک قوم یا یک ملت
tetraspore گروهی متشکل ازچهار هاگ
nation state حکومت متشکل از یک قوم یا یک ملت
duma انجمن شهر مجلس شورای روسیه تزاری
proxy نماینده صاحب سهم در مجمع عمومی صاحبان سهام وکیل
diarchy سیستم حکومت متشکل از دو رکن مستقل
lignocellulose مواد سلولزی متشکل بافتهای چوبی
beam column framing ساختمان با قابهای متشکل ازتیر و ستون
farmer general مستاجرمالیات بخش درفرانسه از7961 تاتشکیل شورای ملی
witan اعیان و اسقفان و پیرانی که در شورای سلطنتی شرکت میکردند
DNA double helix [یک ساختار دو رشته ایی متشکل از ۴ نوکلئوتید است. ]
jo bolt نوعی پرچ با دندانههای داخلی متشکل از سه قسمت
craft union اتحادیه متشکل از متخصصین فن یاصنعت یا حرفه خاص
recombinant موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
trust territory ناحیه تحت قیمومت شورای امنیت سازمان ملل متحد
association for women in computing متشکل از افرادی که پردازش کامپیوتر علاقه مند هستند
bilateral infrastructure سازمان داخلی متشکل ازاعضای دو جانبه تشکیلات دوجانبه
The City Council has decreed that all dogs must be kept on a leash there. شورای شهر مقرر کرده است که تمام سگ ها باید با افسار بسته شوند .
master slave computer system یک سیستم کامپیوتری متشکل از یک کامپیوتر اصلی متصل شده به یک یا چندین کامپیوترکارپذیر
cellulose nitrate ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درمواد منفجره دوپها وپلاستیکهای ساختمانی بکارمیرود
capacitor intel filter شبکهای متشکل از یک خازن و یک سلف بمنظور یکنواخت کردن خروجی موج داررکتیفایر
reed valve شیری متشکل از ورقه فولادی نازکی که جریان یکطرفه سیال را سبب میشود
wrap round engine موتور توربوجت متشکل ازقسمت مرکزی ان که با کانال رم جت مجزایی احاطه شده است
rollpin پینی متشکل از طومارهای فنرهای پیچیده فولادی که به عنوان محور لولا بکار میرود
multipropellant سوخت راکت متشکل از دو یاچند جزء که بصورت مجزا به محفظه احتراق وارد میشوند
open loop system مکانیزم کمک کننده متشکل ازیک مسیر کنترل بدون اندازه گیری نتیجه
Common Market بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
cuno filter نوعی فیلتر متشکل از تعدادی دیسک که توسط تیغه هایی ازهم جدا شده اند
cellulose acetate ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درابریشمهای مصنوعی فیلم لاک الکل و غیره بکار میرود
branches در مدارات الکتریکی قسمتی ازیک شبکه متشکل از یک یا چندالمنت دو ترمینالی که بصورت سری به یکدیگرمتصل شده اند
branch در مدارات الکتریکی قسمتی ازیک شبکه متشکل از یک یا چندالمنت دو ترمینالی که بصورت سری به یکدیگرمتصل شده اند
logograph چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود
logogram چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود
cluster mill فرزی که متشکل از دو نوردمتحرک کوچک که هر کدام ازانها به وسیله یک جفت نوردبزرگ حائل و به حرکت درمی اید
warm gas thruster جت پیش راننده متشکل از گازذخیره شده با فشار زیاد که قبل از بیرون رانده شدن ازنازل گرم شود
Economic expert [A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany] حکیم اقتصادی [ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است]
combined staff ستاد مختلط ستاد متشکل از پرسنل نظامی چند کشور در عملیات
unified command نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
e f t a (european free trade association اتحادیه تجارت ازاد اروپا اتحادیه متشکل از کشورهای انگلستان
western european union اتحادیه اروپای غربی اتحادیه متشکل از انگلستان بلژیک فرانسه
central treaty organization سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
uniservice متشکل ازیک نوع یکان یا یک نوع نیروی مسلح
bungee ریسمان الاستیکی متشکل ازرشتههای لاستیکی که توسط الیاف بافته شده نخی پوشانده شده
collective bargaining مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار
wheatstone bridge مداری متشکل از مقاومتهای معلوم و مجهول که توسط ان میتوان مقاومت مجهول رادقیقا اندازه گیری کرد
bipropellant سوخت راکت متشکل از دو جزء سوخت و اکسیدکننده
combined arms army ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
international development association مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
monrovia powers اتحادیهای سست بنیان متشکل از 91کشور افریقایی که اولین باردر سال 1691 طی کنفرانسی که نمایندگان این کشورها درمونروویا واقع در لیبریاتشکیل داده بودند وجود پیداکرد
biquinary notation دستگاه نمادسازی که در ان هر رقم اعشاری توسط یک جفت رقم متشکل از یک ضریب 5 و یک ضریب 1 نشان داده میشود
ibi Informatics of IntergovermentalBureauسازمانی متشکل از اعضای سازمان ملل UNESCO یانمایندگی سازمان ملل متحد
crystalize متبلور کردن متشکل کردن
crystallised متبلور کردن متشکل کردن
crystallize متبلور کردن متشکل کردن
crystallizing متبلور کردن متشکل کردن
crystallizes متبلور کردن متشکل کردن
crystallising متبلور کردن متشکل کردن
crystallises متبلور کردن متشکل کردن
european atomic energy community جامعه نیروی اتمی اروپا اتحادیه متشکل از بلژیک وفرانسه و المان و ایتالیا ولوگزامبورک و هلند که هدفش ایجاد تسهیلات مختلف در راه بهره برداری ازانرژی اتمی است
sederunt جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
disciplinary control board کمیسیون 5 نفری یکانها کمیسیون 5 نفری شورای انضباطی یکان
vetoed حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
economic and social council شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com