English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 72 (5 milliseconds)
English Persian
The fervour of youth . شور وشوق جوانی
Other Matches
youth جوانی
youths جوانی
juvenility جوانی
springtime جوانی
adolescence نو جوانی
yoth جوانی
young days جوانی
youthfufness جوانی
adolescency جوانی
youthfulness جوانی
hebephrenia جنون جوانی
may of youth عنفوان جوانی
prime of life عنفوان جوانی
hey day ریعان جوانی
juvenility نیروی جوانی
the flower of youth عنفوان جوانی
rejuvenation باز جوانی
youthfully از روی جوانی
slips in youth خطاهای جوانی
slips in youth لغزشهای جوانی
schizophrene مبتلابجنون جوانی
rejuveoize جوانی از سرگرفتن
rejuvenescent جوانی از سر گیرنده
rejuvenescence تجدید جوانی
rejuvenator جوانی دهنده
post juvenal بعد از جوانی
dementia praecox جنون جوانی
juvenile در خور جوانی
prime بهار جوانی
may بهار جوانی
primed بهار جوانی
juveniles در خور جوانی
schizophrenia جنون جوانی
adolescence دوره جوانی
primes بهار جوانی
acne غرور جوانی
bloom of youth بحبوحه جوانی
rejuvenated جوانی ازسر گرفتن
rejuvenating جوانی ازسر گرفتن
rejuvenate جوانی ازسر گرفتن
rejuvenates جوانی ازسر گرفتن
schizophrenics مبتلا بجنون جوانی
impetuosity of youth تندی یا غرور جوانی
schizophrenic مبتلا بجنون جوانی
juvenilia اثار دوره جوانی
middle aged دوره بین جوانی وپیری
chorus girls زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند
over the hill <idiom> به پایان رسیدن بهار جوانی
chorus girl زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند
middle age دوره بین جوانی وپیری
her prime of life is past عنفوان جوانی وی گذشته است
salad days ایام جوانی وبی تجربگی
puniness تازه کاری جوانی کوچکی
schizo شخص مبتلا به بیماری جنون جوانی
She has known better days in her youth . معلومه که در جوانی وضعش بهتر بوده
passe دوره زیبایی و عنفوان جوانی را گذرانده
blossoms گل دادن دارای طراوت جوانی شدن
blossomed گل دادن دارای طراوت جوانی شدن
blossoming گل دادن دارای طراوت جوانی شدن
blossom گل دادن دارای طراوت جوانی شدن
at the tender age of <idiom> در سن جوانی [گول خور. بی مایه . سست . نادان]
juvenilia تالیفات دوره جوانی شعرا ونویسندگان بزرگ
chaperon زن شوهر دار یا کاملی که ازدختر جوانی مراقبت میکند
cover girls زن جوانی که عکسش روی جلد مجلات چاپ میشود
cover girl زن جوانی که عکسش روی جلد مجلات چاپ میشود
glabrescent گیاهی که در جوانی کرکدار ودربلوغ بدون کرک وصاف میشود
sangraal جام مقدس [که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
sangrail جام مقدس [که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
the Holy Grail جام مقدس [که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
sangreal جام مقدس [که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
schizothymia جنون همراه با خیال پرستی ومالیخولیا شبیه جنون جوانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com