Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (22 milliseconds)
English
Persian
hawking
شکارباباز سرفه برای بیرون اوردن خلط
Other Matches
to turn out
بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
pickup
انداختن چوب و نخ بعقب برای بیرون اوردن ماهی از اب
unweave
بیرون اوردن
unthread
نخ بیرون اوردن از
to bring out
بیرون اوردن
to set forth
بیرون اوردن
to clear out
بیرون اوردن
clear-out
بیرون اوردن
clear out
بیرون اوردن
to put forth leaves
برگ بیرون اوردن
to fish out
بیرون اوردن فهمیدن
unship
از کشتی بیرون اوردن
dry sail
بیرون اوردن قایق از اب
releases
ازگرو بیرون اوردن
released
ازگرو بیرون اوردن
bring out
از اختفا بیرون اوردن
to take out
بیرون اوردن بردن
release
ازگرو بیرون اوردن
discommon
ازدسترس عموم بیرون اوردن
scooped
بقدر یک چمچه بیرون اوردن
scoop
بقدر یک چمچه بیرون اوردن
belched
مانند اروغ بیرون اوردن
hysterectomies
بیرون اوردن زهدان یارحم
hysterectomy
بیرون اوردن زهدان یارحم
prostatectomy
بیرون اوردن غده پروستات
finish
بیرون اوردن پارو در هر بار از اب
finishes
بیرون اوردن پارو در هر بار از اب
belch
مانند اروغ بیرون اوردن
scoops
بقدر یک چمچه بیرون اوردن
scooping
بقدر یک چمچه بیرون اوردن
demythologize
از صورت افسانه بیرون اوردن
belches
مانند اروغ بیرون اوردن
belching
مانند اروغ بیرون اوردن
de peg
بیرون اوردن میخ کوهنوردی
refresh
از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
refreshed
از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
refreshes
از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
to gouge out a persons eye
چشم کسیرابا انگشت بیرون اوردن
to turn off
خاموش کردن انجام دادن بیرون اوردن
disgorger
وسیله بیرون اوردن قلاب ازدهان ماهی
removing
بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
removes
بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
remove
بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
gather shot
ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
disafforest
ازحال جنگلی بیرون اوردن ازرعایت قانون جنگل هامعاف کردن
demobilize
ازحالت بسیج بیرون اوردن بحالت صلح دراوردن دموبیلیزه کردن
Are you going out tonight?
امشب میروید بیرون
[برای گردش]
؟
to step out
برای مدت کوتاهی بیرون رفتن
jeheemy
جرثقیل سنگین برای بیرون کشیدن قایقها از گل
bailer
سوراخی در عقب قایق برای بیرون ریختن اب
to give reasons for a thing
دلیل برای چیزی اوردن
siding
[railway]
دوراهی راه آهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
parking siding
دوراهی راه آهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
stabling siding
دوراهی راه آهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
siding
[railway]
دوراهی راه اهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
stabling siding
دوراهی راه اهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
parking siding
دوراهی راه اهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
to make a study of something
برای بدست اوردن چیزی کوشیدن
to pick on
برای کارهای دشواربرگزیدن بستوه اوردن
hemostat
اسباب یا دارویی برای بند اوردن خونریزی
water dog
سگ تربیت شده برای اوردن مرغ ابی
cupidity
حرص واز برای بدست اوردن مال
land hunger
از برای بدست اوردن یاملک حرص ملاکی
to have a bone to pick
بهانه یا دلیل برای دعوایااستیضاح بدست اوردن
horizontal clock system
طریقه هواسنجی برای به دست اوردن جهت باد
to take out a patent
حق ثبت شده برای استفاده ازاختراعی بدست اوردن
block the plate
موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
windlasses
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
poke check
فشار اوردن به گوی با چوب برای دور کردن ان از حریف
windlass
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
mezereum
پوست ماذریون که در داروسازی برای اوردن خوی و پیشاب میدهند
warping
پیچاندن بالها بصورت متقارن برای بدست اوردن پایداری عرضی و قابل کنترل
foreground processing
اجرای خودکار برنامههای کامپیوتر که برای به انحصاردر اوردن امکانات کامپیوترطراحی شده اند
cruise control
کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
austempering
تغییرات فیزیکی که در دمای ثابت برای بدست اوردن باینات از استنیت انجام می گیرد
cough
سرفه
antitussive
ضد سرفه
coughed
سرفه
coughing
سرفه
coughs
سرفه
to strain at a gnat
ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
find touch
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
bechic
دافع سرفه
coughs
سرفه کردن
cough
سرفه کردن
pertussus
سیاه سرفه
tussive
سرفه اور
tussive
وابسته به سرفه
coughing
سرفه کردن
whooping cough
سیاه سرفه
pertussis
سیاه سرفه
coughed
سرفه کردن
pertussis
سیاه سرفه
[پزشکی]
whoopingcough
سیاه سرفه
[پزشکی]
whoop
صدای سیاه سرفه
whooped
صدای سیاه سرفه
whoops
صدای سیاه سرفه
whooping cough
سیاه سرفه
[پزشکی]
100-day cough
سیاه سرفه
[پزشکی]
whooping
صدای سیاه سرفه
antitussive
ارام کنندهء سرفه
hack
سرفه خشک وکوتاه چاک
whooping cough vaccination
واکسن سیاه سرفه
[پزشکی]
hacks
سرفه خشک وکوتاه چاک
hacked
سرفه خشک وکوتاه چاک
whooping
صدای بلند مثل سرفه
whooped
صدای بلند مثل سرفه
whoop
صدای بلند مثل سرفه
whoops
صدای بلند مثل سرفه
witjout
بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
governmentalize
تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
to press against any thing
بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
jargonize
بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
extravasate
ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
ejects
بیرون راندن بیرون انداختن
ejecting
بیرون راندن بیرون انداختن
ejected
بیرون راندن بیرون انداختن
eject
بیرون راندن بیرون انداختن
extrusion
بیرون اندازی بیرون امدگی
outward bound
عازم بیرون روانه بیرون
pip
انواع امراض مختلفی که سابقاانهارا کوفت سوء هاضمه و سرفه و امثال ان دانسته اند
pipping
انواع امراض مختلفی که سابقاانهارا کوفت سوء هاضمه و سرفه و امثال ان دانسته اند
pipped
انواع امراض مختلفی که سابقاانهارا کوفت سوء هاضمه و سرفه و امثال ان دانسته اند
pips
انواع امراض مختلفی که سابقاانهارا کوفت سوء هاضمه و سرفه و امثال ان دانسته اند
grasped
بچنگ اوردن گیر اوردن
grasp
بچنگ اوردن گیر اوردن
grasps
بچنگ اوردن گیر اوردن
housekeeping
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
terrtorialize
محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
off one's hands
بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
badminton
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft
بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
drive
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
strategies
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategy
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
infra red link
روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
IrDA
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
out
<adv.>
به بیرون
external
بیرون
externals
بیرون
outsides
بیرون
abroad
بیرون
out-of-
بیرون از
extra terrestrial
بیرون از
out of
بیرون از
away
بیرون
outside
بیرون
forth
بیرون از
away
بیرون از
outdoor
بیرون
from the outside
از بیرون
out
بیرون از
out
<adv.>
بیرون
from outside
از بیرون
[از]
out
[of]
<adv.>
بیرون
[از]
outside
[of]
<adv.>
بیرون
[از]
out door
بیرون
outed
بیرون از
forth of
بیرون از
off the track
بیرون
from out of town
از بیرون
[از]
without
بیرون
outward bound
بیرون رو
outwith
[Scotish E]
<adv.>
بیرون
[از]
efferent
بیرون بر
outside appearance
بیرون
without
بیرون از
bakkat
به بیرون
out-
بیرون از
expels
بیرون راندن
swap
بیرون کردن
ejected
بیرون کردن
out
<adv.>
بیرون از کارخانه
eject
بیرون کردن
swapped
بیرون کردن
swaps
بیرون کردن
excretes
بیرون انداختن
excreted
بیرون انداختن
excreting
بیرون انداختن
excrete
بیرون انداختن
swops
بیرون کردن
swopping
بیرون کردن
swopped
بیرون کردن
outsides
در بیرون بیرونی
out
<adv.>
بیرون از خانه
ejecting
بیرون کردن
emitted
بیرون ریختن
exorcize
بیرون کردن
exorcized
بیرون کردن
exorcizes
بیرون کردن
exorcizing
بیرون کردن
out
<adv.>
به طرف بیرون
emits
بیرون ریختن
lolled
زبان بیرون
emit
بیرون ریختن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com