English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
foxhunt شکار روباه باتازی
Search result with all words
foxhunt باتازی شکار روباه کردن
Other Matches
cub hunting شکار بچه روباه
foxhounds تازی مخصوص شکار روباه
to ride to hounds با تازی شکار روباه کردن
foxhound تازی مخصوص شکار روباه
to rid to hounds با تازی شکار روباه کردن
master of سرپرست گروه شکار روباه
hound باتازی شکار کردن تعقیب کردن
hounding باتازی شکار کردن تعقیب کردن
hounded باتازی شکار کردن تعقیب کردن
hounds باتازی شکار کردن تعقیب کردن
mask کلاه مخصوص شمشیربازی سر روباه شکار شده
fox-hunting شکار روباه بطور گروهی با اسب و تازیها
fox hunting شکار روباه بطور گروهی با اسب و تازیها
masks کلاه مخصوص شمشیربازی سر روباه شکار شده
drag hunt شکار با تازی در مسیری بابوی مصنوعی روباه بخاطرورزش
earths حفره زیرزمینی روباه بیرون راندن روباه از سوراخ
earth حفره زیرزمینی روباه بیرون راندن روباه از سوراخ
arctic fox سگ روباه
fox brush دم روباه
foxtail دم روباه
blue fox سگ روباه
reynard روباه
dog fox روباه
foxing روباه
fox روباه
foxes روباه
scoria روباه سربار
pits حفره روباه
yoicks صید روباه
vulpine روباه صفت
foxhole سوراخ روباه
hanky-panky روباه بازی
kennels لانه روباه
How did you make out? Did you succeed or fail? شیری یا روباه ؟
vixen روباه ماده
foxier روباه صفت
guile روباه صفتی
foxiest روباه صفت
foxy روباه صفت
vixens روباه ماده
foxholes سوراخ روباه
pit حفره روباه
hanky panky روباه بازی
kennel لانه روباه
silver fox روباه نقره فام
fox hole سنگر حفره روباه
vixenish شبیه روباه ماده
earth stopper مامور بستن سوراخهای روباه
break cover خروج روباه یا خرگوش ازپناهگاه
to be like a fox <idiom> مثل روباه حیله گر بودن
tallyho صدای شکارچی در موقع دیدن روباه
brush دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
brushes دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
The fox,being asked who his withness was ,said, my. <proverb> به روباه گفتند شاهدت کیست گفت دمم.
foxtail یکجورعلف که درسران خوشه هایی ماننددم روباه دارد
view halloo فریاد شکارچی پس ازمشاهده بیرون جستن روباه از پناهگاه
Foxes when they cannot reach the grapes say they a. <proverb> روباه دستش به انگور نمى رسد مى گوید ترش است .
tallyho فریاد شکارچی هنگام دیدن روباه که از پناهگاه بیرون دویده
chace شکار
quarries شکار
quarry شکار
chevy شکار
chases شکار
quarrying شکار
chased شکار
chase شکار
chasing شکار
hunting شکار
hanks شکار
hank شکار
venery شکار
gamey پر از شکار
hunted شکار
gameless بی شکار
hunts شکار
ravin شکار
hunt شکار
prey شکار
predatin شکار
game شکار
huntsman شکار باز
shootings شکار باتفنگ
victim دستخوش شکار
gunning شکار با تفنگ
huntsmen شکار باز
shooting شکار باتفنگ
predation شکار کردن
whaling شکار نهنگ
victims دستخوش شکار
poniter نوعی سگ شکار ی
ducking شکار مرغابی
to go a hunting شکار رفتن
shotgunner شکار با تفنگ
shanking شکار کوسه
fair game شکار مجاز
fair game شکار قانونی
area drive شکار دواندن
king hunt شاه شکار
game law قانون شکار
gamy پراز شکار
game keep پاسبان شکار
hunting ground شکار گاه
predatory habit خوی شکار
hunting district شکار گاه
fowling شکار پرنده
hunt شکار کردن
hunts شکار کردن
hank طعمه شکار
hanks طعمه شکار
blood sport کشتن شکار
blood sports کشتن شکار
quarry شکار موردنظر
hunter اسب شکار
hunted شکار کردن
quarrying شکار موردنظر
quarrying لاشه شکار
falconry شکار با شاهین
quarries لاشه شکار
game سرگرمی شکار
quarries شکار موردنظر
quarry لاشه شکار
hunters اسب شکار
pteropus شبپره میوه خور که پوزه اش مانند پوزه روباه است
bow hunting شکار با تیر و کمان
poach دزدکی شکار کردن
chevy فریاد هنگام شکار
poached دزدکی شکار کردن
poaches دزدکی شکار کردن
deer stalking شکار اهو و گوزن
game شکار گرفته شده
predatorial تغذیه کننده از شکار
raptatorial لازم برای شکار
hog dress بریدن گلوی شکار
raptatory لازم برای شکار
pointers سگ شکاری یابنده شکار
pointer سگ شکاری یابنده شکار
outfitter فروشنده لوازم شکار
outfitters فروشنده لوازم شکار
checks و شدن بوی شکار
stool گروه فریبنده شکار
checked و شدن بوی شکار
check و شدن بوی شکار
predatory تغذیه کننده از شکار
bags شکار کردن با تیر
sniped پاشله شکار کردن
prowled درپی شکار گشتن
big game شکار حیوانات بزرگ
prowl درپی شکار گشتن
rabbit شکار خرگوش کردن
rabbits شکار خرگوش کردن
snipe پاشله شکار کردن
snipes پاشله شکار کردن
shoots هدف گرفتن شکار
sniping پاشله شکار کردن
shoot هدف گرفتن شکار
bag شکار کردن با تیر
shining پیداکردن شکار در شب بانورافکن
finds یافتن بوی شکار
find یافتن بوی شکار
prowls درپی شکار گشتن
predators تغذیه کننده از شکار
raven شکار طعمه شکاری
predator تغذیه کننده از شکار
ravens شکار طعمه شکاری
prowling درپی شکار گشتن
hunting شکار دشمن یا زیردریایی
drag وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
dragged وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drags وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
falconer کسیکه با شاهین شکار میکند
close season فصلصید ماهیو شکار در بریتانیا
covers بوته زار پناهگاه شکار
tufter کسی که شکار را رم میدهد شکارچی
predaceous شکاری تغذیه کننده از شکار
turtle لاک پشت شکار کردن
predacious شکاری تغذیه کننده از شکار
retrievers سگ مخصوص یافتن شکار ومجروحین
course تعقیب کردن شکار از طرف سگ
coverings بوته زار پناهگاه شکار
cover بوته زار پناهگاه شکار
coursed تعقیب کردن شکار از طرف سگ
wood craft جنگل شناسی از لحاظ شکار
to p on any one's preserves در جای قورق شکار کردن
still hunting شکار باروش در کمین نشستن
turtles لاک پشت شکار کردن
courses تعقیب کردن شکار از طرف سگ
privilegium حق تقدم در شکار حیوانات اهلی
safaris سفر برای شکار بزرگ
hunts اداره کردن تازیها در شکار
hunted اداره کردن تازیها در شکار
decoy shooting شکار به کمک مرغ دام
closed season فصل منع ماهیگیری یا شکار
safari سفر برای شکار بزرگ
hunt اداره کردن تازیها در شکار
retriever سگ مخصوص یافتن شکار ومجروحین
open season فصل مجاز ماهیگیری یا شکار
jaeger علاقمند به شکار مرد شکارچی
falconers کسیکه با شاهین شکار میکند
weigh-in وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
poaches شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com