English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
pigsticking شکار گراز وحشی با نیزه گراز کشی
Other Matches
tusker گراز دارای دندان گراز
pigs گراز
pig گراز
hogs گراز
hogged گراز
hog گراز
pork گراز
pigsticker گراز کش
porpoises گراز دریایی
warthog گراز زگیلدار
sea ox گراز ماهی
peccary گراز امریکایی
dolphin گراز دریایی
dolphins گراز دریایی
morse گراز ماهی
warthogs گراز زگیلدار
hogfish گراز دریایی
porpoise گراز دریایی
pigskin پوست گراز
bucktooth دندان گراز یا پیش امده
snaggletoothed دارای دندان گراز یا بد شکل
swines گراز ادم پرخور یا حریص
swine گراز ادم پرخور یا حریص
sea horse موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
tusks دندان عاج فیل دندان گراز حیوانات
tusk دندان عاج فیل دندان گراز حیوانات
gam دندان گراز یا دندان کج دهان
grains نیزه ماهی گیری که دارای چهارپنجه یابیشترباشد نیزه چنگالی
brutify وحشی یا حیوان صفت کردن وحشی شدن
wild fowl مرغان وحشی پرندگان وحشی
poles نیزه پرش با نیزه
When the water rise above ones head ,one fathom is. <proverb> آب که از سر گذشت چه یک نیزه چه صد نیزه .
pole نیزه پرش با نیزه
ferae naturae وحشی ذاتا وحشی
deathlon مسابقه دهگانه شامل دو001 متر و دو 004 طول ودو 0051 متر و دو 011 متربا مانع و پرش طول و پرتاب دیسک و پرش با نیزه و پتاب نیزه و پرتاب وزنه و پرش ارتفاع
speared نیزه
harpoon نیزه
lance نیزه
spearing نیزه
spears نیزه
lanced نیزه
lances نیزه
harpoons نیزه
shafts نیزه
shaft نیزه
dart نیزه
darted نیزه
darting نیزه
pic نیزه
lancing نیزه
spear نیزه
gavelock نیزه
halbert نیزه
halberd نیزه
javelin نیزه
butt shaft نیزه
lancer نیزه زن
pole vaulter پرنده با نیزه
demilance نیم نیزه
javelin throw پرتاب نیزه
javelineer نیزه دار
job سوخمه سر نیزه
sarissa نیزه مقدونی
quarter staff نیزه چوبی
jobs سوخمه سر نیزه
javelin thrower پرتابگر نیزه
pikestaff چوب نیزه
lancethrust زخم نیزه
pole vaulting پرش با نیزه
lancelet نیزه ماهی
lancer نیزه دار
gar نیزه ماهی
jaculator نیزه دار
jaculator نیزه انداز
sword bayonet سر نیزه دم دار
lance ضربت نیزه
green bone نیزه ماهی
spearer نیزه دار
styliform نیزه مانند
spearman نیزه دار
spearman نیزه انداز
lanced ضربت نیزه
spearfisher ماهیگیر با نیزه
spiculum نوک نیزه
spiculum نیزه کوچک
spontoon نیزه کوتاه
lances ضربت نیزه
spear fisherman ماهیگیر با نیزه
gaff نیزه چنگک
styloid شبیه نیزه
lancing ضربت نیزه
fix bayonets به نیزه فنگ نیزه فنگ
needle fish نیزه ماهی
marlin نیزه ماهی
spearheads نوک نیزه
marlinespike نیزه ماهی
vaulter پرنده با نیزه
pole vault پرش با نیزه
vault پرش با نیزه
vaults پرش با نیزه
pike نیزه زدن
spear نیزه دار
spearheading نوک نیزه
spearheaded نوک نیزه
marlinspike نیزه ماهی
spearing نیزه دار
barracudas نیزه ماهی
barracuda نیزه ماهی
throwing the javelin پرتاب نیزه
gad نیزه سنان
pole vaults پرش با نیزه
spears نیزه دار
spearhead نوک نیزه
speared نیزه دار
sea needle نیزه ماهی
uhlan سوار نیزه دار
fix bayonets نیزه فنگ کردن
spearfishing ماهیگیری با پرتاب نیزه
pkeman سرباز نیزه دار
lanceolate نیزه مانند نیزهای
spearfish ماهیگیری با پرتاب نیزه
javelin زوبین پرتاب نیزه
pikestaff دسته چوبی نیزه
javelin نیزه دستی سبک
throwing circle دایره پرتاب نیزه
joust نیزه بازی سواره
jousted نیزه بازی سواره
jousting نیزه بازی سواره
jousts نیزه بازی سواره
piker سرباز نیزه دار
lancer تشر زن نیزه انداز
ox goad نیزه گاو رانی
savaging وحشی
savaged وحشی
boarish وحشی
savage وحشی
gris وحشی
ruffian وحشی
anthropophagus وحشی
undaunted وحشی
Gothic وحشی
savages وحشی
rambunctious وحشی
hare brained وحشی
barbaric وحشی
unmannerly وحشی
ruttish وحشی
ferine وحشی
feral وحشی
ruffians وحشی
wild وحشی
sylvatic وحشی
wildest وحشی
unshapen وحشی
unshaped وحشی
uncivilized وحشی
wilds وحشی
barbarous وحشی
ungovernable وحشی
truculent وحشی
ferocious وحشی
jousted نیزه بازی از روی زین
joust نیزه بازی از روی زین
jousting نیزه بازی از روی زین
power head نوک نیزه تیراندازی به ماهی
trident نیزه سه شاخه عصای سه دندانه
styliferous ستون دار نیزه مانند
jousts نیزه بازی از روی زین
spear gun وسیله پرتاب نیزه ماهیگیری
foin فرو بردن شمشیر یا نیزه
tridentate نیزه سه شاخه عصای سه دندانه
savage وحشی شدن
savage وحشی کردن
savaged وحشی شدن
savaged وحشی کردن
wildlife حیوانات وحشی
savages وحشی شدن
savages وحشی کردن
wild rice برنج وحشی
on the same p as the savages درترازو وحشی ها
wildling حیوان وحشی
bullocks گوساله وحشی
mallards اردک وحشی
onion couch یکجور جو وحشی
parsnip هویج وحشی
parsnip زردک وحشی
parsnips هویج وحشی
wildfowl اردک وحشی
cheetah یوزپلنگ وحشی
cheetahs یوزپلنگ وحشی
mallard اردک وحشی
parsnips زردک وحشی
wildcat گربه وحشی
onion grass یکجور جو وحشی
headaches خشخاش وحشی
headache خشخاش وحشی
charlock خردل وحشی
farouche وحشی صفت
fellness وحشی گری
feral child کودک وحشی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com