Dictiornary-Farsi | شکافتن دفاع | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (11 milliseconds)

English	Persian
opening	شکافتن دفاع
openings	شکافتن دفاع
pierce the block	شکافتن دفاع


Other Matches

samisch variation	واریاسیون زمیش در دفاع هندی شاه در دفاع نیمزوهندی شطرنج
schleman defence	دفاع شلیمان در روی لوپز دفاع یانیش
russian defence	دفاع پتروف نام قدیمی دفاع اسلاو
ripped	شکافتن
rive	شکافتن
chinking	شکافتن
split	شکافتن
rip	شکافتن
unseamn	شکافتن
fission	شکافتن
excision	شکافتن
scarify	از رو شکافتن
dispart	شکافتن
cleave	شکافتن
cleaved	شکافتن
chinks	شکافتن
chinked	شکافتن
chink	شکافتن
to drive a wedding into	شکافتن
cleaves	شکافتن
rips	شکافتن
penetract	شکافتن
splintered	شکافتن
breakthroughs	شکافتن
breakthrough	شکافتن
splintering	شکافتن
to undo woven fabric	شکافتن
splinters	شکافتن
splinter	شکافتن
pierces	شکافتن
pierce	شکافتن
one on one	دفاع یارگری دفاع تک به تک
defense	دفاع وزارت دفاع
fracturing	شکستن شکافتن
cleaves	شکافتن سلول
cleave	شکافتن سلول
iridotomy	شکافتن عنبه
splitting	شکافتن شکافتگی
cleaved	شکافتن سلول
fracture	شکستن شکافتن
fractures	شکستن شکافتن
fractured	شکستن شکافتن
cleavage	عمل شکافتن
cleavages	شکافتن سنگ
hackle	از هم بازکردن شکافتن
wedged	با گوه شکافتن
cleavage	شکافتن سنگ
wedges	با گوه شکافتن
wedging	با گوه شکافتن
wedge	با گوه شکافتن
split	دوبخشی شکافتن
cleavages	عمل شکافتن
slat	پرتاب شدن شکافتن
rifts	چاک دادن شکافتن
slits	چاک دادن شکافتن
rift	چاک دادن شکافتن
slit	چاک دادن شکافتن
slats	پرتاب شدن شکافتن
self defense	دفاع از نفس دفاع از خود یا اموال خود
thoracotomy	عمل جراحی شکافتن جدارسینه
ruptures	شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
rupture	شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
laparotomy	شکافتن شکم برای پی بردن به بیماری
rupturing	شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
hydroplane	نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplanes	نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplaned	نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplaning	نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
defenses	دفاع
munition	دفاع
parried	دفاع
one man block	تک دفاع
parry	دفاع
parrying	دفاع
parries	دفاع
answer	دفاع
blocks	دفاع
blocked	دفاع
block	دفاع
defense	دفاع
advocation	دفاع
czech defence	دفاع چک
vindication	دفاع
advocacy	دفاع
answers	دفاع
answering	دفاع
answered	دفاع
pleading	دفاع
apologia	دفاع
defence	دفاع
defends	دفاع
defend	دفاع
defending	دفاع
fencing	دفاع
uncovered	بی دفاع
defended	دفاع
apologias	دفاع
tae	دفاع با پا
buckler	دفاع کردن
internal defense	دفاع داخلی
ego defence	دفاع خود
catenaccio	دفاع بتونی
dutch attack	دفاع برد
janisch defence	دفاع شلیمان
makki	دفاع کردن
legitimate defence	دفاع مشروع
backfield	دفاع نفوذی
kwon	دفاع با دست
ball hawking	دفاع خوب
deraign	دفاع کردن
benoni defence	دفاع بنونی
kake uke	دفاع قلابی
juji uke	دفاع ضربدری
double guard	دفاع با دو دست
indefensibility	دفاع ناپذیری
extended defense	دفاع گسترده
damiano's defence	دفاع دامیانو
fencible	قابل دفاع
to defend [from]	دفاع کردن [از]
defense in depth	دفاع در عمق
defense in place	دفاع در محل
defensive board	دفاع سبد
deliberate defense	دفاع بافرصت
janisch defence	دفاع یانیش
fullback	دفاع پوششی
in self defence	برای دفاع
classical variation	دفاع ارتدوکس
closed variation	دفاع تاراش
composite defense	دفاع مرکب
dory defence	دفاع دوری
implead	دفاع کردن
hasty defense	دفاع تعجیلی
d. armour	اسلحه دفاع
department of defense	وزارت دفاع
vindicative	دفاع کننده
uchi uke	دفاع از داخل
two man block	دفاع دونفره
two knights' defence	دفاع دو اسب
to stick up for	دفاع کردن از
to make a d.	دفاع کردن
three man block	دفاع سه نفره
tenability	دفاع پذیری
summetrical defence	دفاع متقارن
special plea	دفاع خاص
soto uke	دفاع از خارج
sham plea	دفاع پوچ
sham plea	دفاع ناموجه
semi circular parry	دفاع نیمدایره
ward off	دفاع کردن
the right of self-defence	حق دفاع از خود
zone defence	دفاع منطقهای
yogoslav defence	دفاع پیرک
yogoslav defence	دفاع یوگوسلاو
war department	وزارت دفاع
self protection	دفاع از نفس
plea of accused	دفاع متهم
pirc defence	دفاع پیرک
pillsbury defence	دفاع پیلزبری
philidor's defence	دفاع فیلیدور
perceptual defense	دفاع ادراکی
parry of debate	دفاع درمنافره
offensive block	دفاع تهاجمی
national defense	دفاع ملی
national defence	دفاع ملی
nagashi uke	دفاع پرسی
morote uke	دفاع با دست
morote uke	دفاع دوتایی
mikazuki uke ushiro geri	دفاع هلالی
polish defence	دفاع لهستانی
position defense	دفاع موضعی
self defence	دفاع مشروع
secretary of defense	وزیر دفاع
secretary of state for defence	وزیر دفاع
secretary of defence	وزیر دفاع
simple parry	دفاع ساده
scandinavian defence	دفاع اسکاندیناویایی
say a good word for	دفاع کردن
russian defence	دفاع روسی
robatsch defence	دفاع روباتش
right of self preservation	حق دفاع از خود
right of self defence	حق دفاع مشروع
replication	رونوشت دفاع
propugn	دفاع کردن از
position defense	دفاع یا پدافندثابت
meran defence	دفاع مران
pleaded	دفاع کردن
defendants	دفاع کننده
defends	دفاع کردن
fend	دفاع کردن
indefensible	غیرقابل دفاع
defensive	منطقه دفاع
untenable	غیرقابل دفاع
defensible	قابل دفاع
defensible	دفاع پذیر
defend	دفاع کردن از
achi komi	دفاع فشاری
stand	دفاع مداوم
active defense	دفاع عامل
defensible	دفاع کردنی
defends	دفاع کردن از