English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English Persian
production gap شکاف تولید
Search result with all words
gnp gap شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
schizogenesis تولید مثل بوسیله شکاف خوردن
schizogony تولید مثل بوسیله شکاف یاتقسیم سلولی
Other Matches
gill slit شکاف دستگاه تنفس ماهی شکاف برانشی
capacity cost هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
components 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconding مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrixes چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary غده تولید کننده منی محل تولید منی
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
half جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
slashes شکاف
gaps شکاف
slashed شکاف
grooves شکاف
break through شکاف
chine شکاف
slither شکاف
groove شکاف
slash شکاف
cloot شکاف سم
slithered شکاف
slithering شکاف
fractures شکاف
gap شکاف
interstice شکاف
slithers شکاف
overtures شکاف
overture شکاف
split شکاف
hiatus شکاف
nicking شکاف
fracturing شکاف
slots شکاف
slot شکاف
chinked شکاف
chinking شکاف
chinks شکاف
multifid شکاف شکاف
insection شکاف
fractions شکاف
slotting شکاف
fractured شکاف
fracture شکاف
nicked شکاف
nick شکاف
nicks شکاف
lacuna شکاف
break شکاف
breaks شکاف
chap شکاف
fraction شکاف
slit شکاف
seams شکاف
seam شکاف
fisure شکاف
fairlead شکاف
scar شکاف
scarred شکاف
scarring شکاف
scars شکاف
apertures شکاف
slits شکاف
incisure شکاف
eying شکاف
eyes شکاف
eyeing شکاف
eye شکاف
head slot شکاف هد
buttressing شکاف
buttresses شکاف
buttressed شکاف
buttress شکاف
aperture شکاف
chasms شکاف
raking شکاف
crevice شکاف
arm slit شکاف
crevices شکاف
crazes شکاف
chasm شکاف
rakes شکاف
rake شکاف
chik شکاف
notch شکاف
crack شکاف
cracks شکاف
notches شکاف
tear شکاف
incision شکاف
incisions شکاف
cleft palates شکاف سق
fissures شکاف
clift شکاف
suture شکاف
clefts شکاف
craze شکاف
fissure شکاف
cleft شکاف
cleft palate شکاف سق
t slot شکاف " T "
chink شکاف
rift شکاف
rifts شکاف
producers burden of tax بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
crevasses شکاف یخچالی
gap character دخشه شکاف پر کن
gap digit رقم شکاف پر کن
crevasses شکاف عمیق
gap in a wall شکاف دردیوار
chap شکاف [در پوست]
fissile شکاف پذیر
cracks شکاف ضربت
freeing port شکاف یک طرفه
crack شکاف برداشتن
notched شکاف دار
crack شکاف سنگ
main gap شکاف اصلی
crevasse شکاف یخی
bird's-mouth شکاف سه گوشه
crack شکاف ضربت
fill gap شکاف پرونده
lacunose شکاف دار
slots مجرا شکاف
slotting مجرا شکاف
slot مجرا شکاف
slotting در شکاف یاسوراخ
generation gap شکاف نسلها
slot در شکاف یاسوراخ
slot شکاف در خط حمله
slots شیار شکاف
slot شیار شکاف
kibed دارای شکاف
inflationary gap شکاف تورمی
slotting شکاف در خط حمله
crevasses شکاف یخی
hair splitter ادم مو شکاف
notchy شکاف دار
judas شکاف کوچک
horn gap شکاف سرنایی
slots در شکاف یاسوراخ
cloven شکاف دار
slotting شیار شکاف
slots شکاف در خط حمله
strake شکاف سقف
ripped دریدن شکاف
rear sight شکاف درجه
rip دریدن شکاف
crevices شکاف سنگ
cleft palate شکاف کام
fissiparous شکاف خورنده
cleft palates شکاف کام
access hole شکاف دستیابی
air gap شکاف هوایی
bar sight شکاف درجه
battle sight شکاف درجه
crazy شکاف دار
slide aperture شکاف درجه
craziest شکاف دار
crazier شکاف دار
crevice شکاف سنگ
rips دریدن شکاف
regional gap شکاف ناحیهای
stoma شکاف چاک
stoma شکاف دهان
starter gap شکاف اغازگر
splitter شکاف دهنده
synaptic cleft شکاف سیناپسی
slit width پهنای شکاف
tooth gap شکاف دندانه
rifty شکاف دار
rifted شکاف دار
clift شکاف دار
trenchancy نفوذ شکاف
clefts شکاف دار
fission شکاف هستهای
cleft شکاف دار
t slot شکاف تی شکل
regional gap شکاف منطقهای
bifurcation شکاف گاه
aximez شکاف پنجره
column gap شکاف ستون
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com