English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
gnp gap شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
Other Matches
potential gross national product تولید ناخالص ملی بالقوه
real gross national product تولید ناخالص ملی واقعی
GNP تولید ناخالص ملی
gross national product تولید ناخالص ملی
gross primary product تولید ناخالص نخستین
gross product per capita تولید ناخالص سرانه
gross domestic product تولید ناخالص داخلی
g.n.p تولید ناخالص ملی
g.d.p deflator تعدیل کننده تولید ناخالص داخلی
gross revenue درامد فروش ناخالص دریافتی ناخالص
potential output تولید بالقوه
full مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
production gap شکاف تولید
schizogenesis تولید مثل بوسیله شکاف خوردن
schizogony تولید مثل بوسیله شکاف یاتقسیم سلولی
capacity cost هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
employment gap مقدار کمبوداشتغال در حالت تعادل تولیدملی نسبت به اشتغال درفرفیت واقعی تولید
embryophyte گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
component 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconds مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
grossing ناخالص
gross ناخالص
grossed ناخالص
grosser ناخالص
impure ناخالص
grosses ناخالص
grossest ناخالص
adulterant ناخالص
raw ناخالص
euler theorem در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
cross weight وزن ناخالص
dead loss زیان ناخالص
grossest عمده ناخالص
doping ناخالص سازی
cross thrust تراست ناخالص
grossing عمده ناخالص
gross income درامد ناخالص
gross amount مبلغ ناخالص
gross profit سود ناخالص
gross value ارزش ناخالص
gross عمده ناخالص
operating profit سود ناخالص
gross weight وزن ناخالص
gross tonnage فرفیت ناخالص به تن
grossed عمده ناخالص
gross yield بازده ناخالص
grosser عمده ناخالص
gross yield محصول ناخالص
gross earnings عواید ناخالص
grosses عمده ناخالص
margin سود ناخالص
gross expenditure هزینه ناخالص
margins سود ناخالص
production overheads هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
gross rate of return نرخ بازده ناخالص
unladen weight وزن ناخالص خودرو
gross investment سرمایه گذاری ناخالص
gross national quality کیفیت ناخالص ملی
gross national income درامد ناخالص ملی
gross national product محصول ناخالص ملی
gross national expenditure هزینه ناخالص ملی
increasing cost industry حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
nominal gross national product محصول ناخالص ملی اسمی
planar روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrix چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary غده تولید کننده منی محل تولید منی
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
quantity theory of money حاصلضرب حجم در سرعت گردش پول برابر است باحاصلضرب سطح عمومی قیمت و تولید واقعی نظریه مقداری پول که درحقیقت عقیده اقتصاددانان کلاسیک را درباره پول نشان میدهد را میتوان بصورت زیرنوشت : یعنی PQ = V
okuns law براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
half جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
tare تفاوت وزن خالص و وزن ناخالص
polluting ملوث کردن الودن ناخالص کردن
pollute ملوث کردن الودن ناخالص کردن
pollutes ملوث کردن الودن ناخالص کردن
polluted ملوث کردن الودن ناخالص کردن
producers burden of tax بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
tolerances بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
tolerance بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
production تولید
assembly lines خط تولید
generations تولید
generation تولید
assembly line خط تولید
genesis تولید
manufactured تولید
assembly تولید
outputs تولید
articulation تولید
products تولید
product تولید
productions تولید
manufacture تولید
output تولید
manufactures تولید
fabrication تولید
production lines خط تولید
total output تولید کل
aggregate output تولید کل
production line خط تولید
low productivity تولید کم
production technique فن تولید
production rule تولید
progeniture تولید
turn out تولید
total product تولید کل
procreated تولید کردن
beget تولید کردن
procreate تولید کردن
procreating تولید کردن
production facility سهولت تولید
production frontier مرز تولید
production function تابع تولید
begets تولید کردن
procreates تولید کردن
production time زمان تولید
produced تولید کردن
produces تولید کردن
jamming تولید پارازیت
begetting تولید کردن
production engineer مهندس تولید
beep تولید صدا
production capacity فرفیت تولید
production account حساب تولید
sparking تولید جرقه
production routine روال تولید
production programme برنامه تولید
production program برنامه تولید
production process جریان تولید
production process فرایند تولید
production coefficient ضریب تولید
production control کنترل تولید
production cost هزینه تولید
beeped تولید صدا
beeping تولید صدا
beeps تولید صدا
raise تولید کردن
raises تولید کردن
production efficiency کارائی در تولید
production efficiency کارائی تولید
productivity قابلیت تولید
begotten تولید کرده
generations تولید نیرو
put out <idiom> تولید کردن
generations تولید کردن
volume of production حجم تولید
underproduction تولید ناکافی
turn out تولید کردن
the procreative instinct غریزه تولید
generation تولید کردن
procreation تولید مثل
generation تولید نیرو
productive تولید کننده
system generation تولید سیستم
surplus production فزونی تولید
surplus production مازاد تولید
rate of output نرخ تولید
productions تولید کردن
inbreed تولید کردن
productions تولید محصول
pyogenesis تولید چرک
progenitive تولید کننده
productions تولید دستهای
productive capacity فرفیت تولید
produce تولید کردن
rate of output میزان تولید
relations of production رابطه تولید
reporduce تولید مجدد
surplus production تولید اضافی
suppuration تولید جراحت
production تولید کردن
scale of production مقیاس تولید
production تولید محصول
reproductivity استعداد تولید
report generation تولید گزارش
production تولید دستهای
aggregate production function تابع تولید کل
chymification تولید کیموس
metagenesis تناوب تولید
mechanical production تولید ماشینی
cost of production هزینه تولید
means of production وسایل تولید
means of production ابزار تولید
mass production تولید انبوه
elasticity of production کشش تولید
mode of production شیوه تولید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com