Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
grounded (his complaint was not grounded
شکایت او بی اساس بود
Other Matches
substantialize
اساس دادن یا اساس پیدا کردن
base course
لایه اساس قشر اساس
wage fund theory of wages
نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
groaned
شکایت
protests
شکایت
moans
شکایت
moaning
شکایت
moan
شکایت
moaned
شکایت
protesting
شکایت
protested
شکایت
protest
شکایت
plaint
شکایت
plaints
شکایت
groans
شکایت
groaning
شکایت
groan
شکایت
gripe
شکایت
i heard him
شکایت
grievance
شکایت
complaint
شکایت
sue
شکایت کردن
sues
شکایت کردن
bitch
شکایت کردن
sued
شکایت کردن
murmured
شکایت شایعات
complains
شکایت کردن
discontent
گله شکایت
murmurs
شکایت شایعات
murmuring
شکایت شایعات
murmur
شکایت شایعات
bitching
شکایت کردن
complain
شکایت کردن
complaining
شکایت کردن
complained
شکایت کردن
bitches
شکایت کردن
bitched
شکایت کردن
suing
شکایت کردن
gravamen
اصل شکایت
denunciations
اتهام شکایت
lodge an a appeal
شکایت کردن
lodge a complaint
شکایت کردن
cross bill
شکایت متقابل
to lodge a complaint
شکایت کردن
complaining against injustice
شکایت کردن
denunciation
اتهام شکایت
grievance
موضوع شکایت
grumblingly
شکایت کنان
chimeric
بی اساس
pier foundation
اساس پی
fundament
اساس
groundsel
اساس
delusive
بی اساس
ill founded
بی اساس
principium
اس اساس
idle
بی اساس
unsubstantial
بی اساس
unsubstantiality
بی اساس
idled
بی اساس
insubstatiality
بی اساس
vaporous
بی اساس
idles
بی اساس
origin
اساس
origins
اساس
rationale
اس اساس
fundamental
اساس
subsistance
اساس
idlest
بی اساس
grass roots
اساس
cornerstones
اساس
nuclei
اساس
nucleus
اساس
rootless
بی اساس
ill-founded
بی اساس
bedrock
اساس
baseless
بی اساس
structure
اساس
structures
اساس
structuring
اساس
groundless
بی اساس
basis
اساس
cornerstone
اساس
unfounded
بی اساس
root
اساس
substantially
در اساس
roots
اساس
element
اساس
foundation
اساس
elements
اساس
ground
اساس
i hear him complain
میشنوم که شکایت می کنند
sued
به دادگاه شکایت کردن
To lodge a complaint .
درمقام شکایت بر آمدن
sue
به دادگاه شکایت کردن
squawk about
<idiom>
شکایت درموردچیزی داشتن
he complained with reason
بیخود شکایت نمیکرد
sues
به دادگاه شکایت کردن
repine
شکایت کردن شکوه
petitioning
شکایت کردن دادخواست
petitioned
شکایت کردن دادخواست
petition
شکایت کردن دادخواست
there is no ground for his complaint
شکایت او بیمورد است
Stop complaining.
[اینقدر]
شکایت نکن.
gravamen
شکایت رسمی شکوائیه
petitions
شکایت کردن دادخواست
suing
به دادگاه شکایت کردن
gossiping
شایعات بی اساس
there is nothing in it
بی اساس است
groundlessly
بطور بی اساس
Unfounded rumours.
شایعات بی اساس
idle rumoues
شایعات بی اساس
corner stone
بنیاد اساس
ignore
بی اساس دانستن
gossip
شایعات بی اساس
corpus juris
اساس قانون
corpus delicti
اساس جرم
gossiped
شایعات بی اساس
ignores
بی اساس دانستن
ignoring
بی اساس دانستن
gossips
شایعات بی اساس
foundation
پی ریزی اساس
insubstantial
بی اساس بیموضوع
tittle-tattle
شایعات بی اساس
groundwork
زمینه اساس
data origination
اساس داده
element
عنصر اساس
ignored
بی اساس دانستن
elements
عنصر اساس
tittle tattle
شایعات بی اساس
gossipry
شایعات بی اساس
rumble
چیز پرسر و صدا شکایت
to inform against someone
شکایت پیش کسی بردن
griper
کسیکه مرتب شکایت میکند
inform against someone
از دست کسی شکایت کردن
rumbled
چیز پرسر و صدا شکایت
take one's own medicine
<idiom>
پذیرش محاکمه بدون شکایت
look a gift horse in the mouth
<idiom>
شکایت از هدیهای که کامل نیست
rumbles
چیز پرسر و صدا شکایت
subbase course
لایه زیر اساس
To build on sand.
کار بی اساس کردن
bedding
بنیاد و اساس هرکاری
gossip
شایعات بی اساس دادن
gossiping
شایعات بی اساس دادن
gossiped
شایعات بی اساس دادن
rooty of sand
چیز ناپایدار یا بی اساس
fabrics
سبک بافت اساس
fabric
سبک بافت اساس
gossips
شایعات بی اساس دادن
demand processing
پردازش بر اساس نیاز
hot mix base
اساس اسفالتی گرم
to rumble on
[British E]
ادامه دادن به شکایت پر سرو صدا
have a bone to pick
بهانه برای دعوا یا شکایت پیداکردن
to redress any one's grievance
شکایت ونگرانی کسی رارفع کردن
fin de non recevoir
رد کردن شکایت یا اعتراض طرف مقابل
on an arm's length basis
بر اساس مستقل و برابر بودن
[در]
subbase course
لایه پی قشر زیر اساس
gossiper
کسیکه شایعات بی اساس میدهد
euhemerism
اساس تاریخی برای افسانه ها
ill founded
دارای شالوده یا اساس بد بی پروپا
cotton grade
درجه پنبه بر اساس مرغوبیت
cry over spilt milk
<idiom>
شکایت وناله از چیزی که بتازگی اتفاق افتاده
average cost pricing
قیمت گذاری بر اساس هزینه متوسط
element
رکن اساس جزئی از یک قسمت یایکان
It must have a solid foundation.
اساس کار باید محکم باشد
his joys p from baseless hope
خوشیهای اوناشی ازامیدهای بی اساس است
elements
رکن اساس جزئی از یک قسمت یایکان
euhemerize
اساس تاریخی قائل شدن برای
to sue somebody for libel
[slander]
از کسی برای افترا
[تهمت]
شکایت کردن
[حقوق]
it was basedon evclid
اساس ان روی اقلیدس گذارده شده بود
simple interest
سود پول بر اساس سال 063 روزه
to report somebody
[to the police]
for breach of the peace
از کسی به خاطر مزاحمت راه انداختن
[به پلیس]
شکایت کردن
plateform
بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی بنیاد یا اساس چیزی
yarn sorting
دسته بندی نخ
[بر اساس ظرافت، نمره نخ، جنس و غیره]
Your slander is completely preposterous .
تهمت وافترایی که می زنید بکلی مسخره وبی اساس است
animism
همزاد گرایی اعتقاد باینکه روح اساس زندگی است
anti federalist
اشخاصی که درسال 88-7871 مخالف اساس حکومت امریکا بودند
probit
واحد قیاس احتمالات اماری بر اساس حداقل انحراف ازمیزان متوسط
anlage
اساس و پایهء رشد بعدی قسمت کوچکی که بعدا رشدنموده وبزرگ میشود
redundant information
یک پیام بیان شده به روشی که اساس اطلاعات بطرق گوناگون یافت میشود
simulation
روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
simulations
روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
pareto distribution
در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
stagnation thesis
فرضیه رکود .فرضیهای که بر اساس ان بعلت بلوغ کامل اقتصادی یک کشور و امکان عدم جذب پس اندازها
utilitarianism
بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است
permanent income hypothesis
این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
to make a complaint
[about]
شکایت کردن
[درباره]
[مثال: ناراضی بودن درباره کالا یا سرویس]
to press charges against someone
ازکسی قانونی شکایت کردن
[کسی را متهم کردن]
wool sorting
دسته بندی الیاف
[بر اساس طول الیاف، ناحیه چیده شدن از بدن حیوان و رنگ پشم]
euler theorem
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
fools paradise
خوشی بی اساس یا خیالی الکی خوشی
enewal of contract by tacit agreement
تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
invisible hand
منشاء این اصطلاح کتاب "ثروت ملل "ادام اسمیت است . بر اساس این کتاب
phillips curve
منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
pay as you go principle
اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
pareto criterion
ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
reaganomics
اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
natural rate hypothesis
فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
marxist economics
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
life cycle hypothesis
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com