English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
English Persian
multilation شکستن یا فلج کردن اعضا بدن
Other Matches
force درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
forcing درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
forces درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
parquet دادسرا و اعضا ان
majority of the members اکثریت اعضا
matricula صورت اعضا
element اعضا [مجموعه] [ریاضی]
breakaway شکستن خط محاصره شکستن بند زندان فرار از زندان
smiting خرد کردن شکستن
smashes خرد کردن شکستن
smash خرد کردن شکستن
smites خرد کردن شکستن
smite خرد کردن شکستن
shatters داغان کردن شکستن
shatter داغان کردن شکستن
violated شکستن نقض کردن
violates شکستن نقض کردن
stave شکستن ریزش کردن
violate شکستن نقض کردن
pipped شکستن شکستن وبازشدن
pip شکستن شکستن وبازشدن
pips شکستن شکستن وبازشدن
pipping شکستن شکستن وبازشدن
To set the Thames on fire . to do a herculeam task . کمر غول راخم کردن ( شکستن )
squish صدای شکستن یا پرتاب چیزی له کردن
lay waste <idiom> خراب کردن وویران نگه داشتن ،شکستن
crackled صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crackles صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
snapped شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
snaps شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
snapping شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
crackle صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
snap شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
yaght club باشگاه تفریحی قایق داران برای انجام مسابقه بین اعضا
cracking وارد کردن گرما و معمولافشار برای شکستن هیدروکربنهای کمپلکس گاه درحضور کاتالیزور
corporations شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporation شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
association for system management یک سازمان بین المللی که متعهد است تا اعضا خود را ازرشد سریع و تغییرات درزمینه مدیریت سیستم ها وپردازش اطلاعات اگاه کند
challenged مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenge مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenges مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
parquet محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه
asm Yystems for Associationیک سازمان بین المللی که متعهد است تا اعضا خود را ازرشد سریع و تغییرات درزمینه مدیریت سیستم ها وپردازش اطلاعات اگاه کندanagement
osmatic دارای اعضا بویایی وابسته به بویایی
european essembly مجمع متشکل از اعضا منتخب پارلمانهای کشورهایی که در "جامعه نیروی اتمی اروپا" و"جامعه ذغالسنگ و فولاداروپا" و "جامعه اقتصادی اروپا" عضو هستند
breaks شکستن
disruption شکستن
disruptions شکستن
break شکستن
pierce شکستن
infract شکستن
fractures شکستن
to break a شکستن
infraction شکستن
to fly asunder شکستن
pierces شکستن
to break open شکستن
to break to pieces شکستن
fracturing شکستن
to fall apart در هم شکستن
nicks شکستن
disobeying شکستن
crushes شکستن
disobeyed شکستن
to break apart شکستن
cracking شکستن
disobey شکستن
fractions شکستن
disobeys شکستن
crushed شکستن
nicking شکستن
nicked شکستن
crush شکستن
hewn شکستن
nick شکستن
fly asunder شکستن
To break ranks. صف را شکستن
fraction شکستن
to hew asunder شکستن
fracture شکستن
to break rank صف شکستن
chop شکستن
deflect شکستن
deflected شکستن
fractured شکستن
deflecting شکستن
deflects شکستن
chopped شکستن
dishallow شکستن
split up شکستن
fractures شکستن شکافتن
fractured شکستن شکافتن
overwhelm درهم شکستن
crushed باصدا شکستن
overwhelmed درهم شکستن
crush باصدا شکستن
perjure عهد شکستن
overwhelms درهم شکستن
beat a record حد نصاب را شکستن
cleaves شکستن ورامدن
cleaved شکستن ورامدن
cleave شکستن ورامدن
fracturing شکستن شکافتن
crushes باصدا شکستن
perjures عهد شکستن
fracture شکستن شکافتن
perjuring عهد شکستن
breaks شکستن موج
slashed قیمت را شکستن
slash قیمت را شکستن
refracts بر گرداندن شکستن
refracting بر گرداندن شکستن
refracted بر گرداندن شکستن
housebreak حرز را شکستن
crash درهم شکستن
crashed درهم شکستن
crashes درهم شکستن
slashes قیمت را شکستن
deblock شکستن کنده
scrunch درهم شکستن
scrunched درهم شکستن
scrunches درهم شکستن
unseal مهرچیزی را شکستن
scrunching درهم شکستن
vanquishing درهم شکستن
vanquished درهم شکستن
vanquish درهم شکستن
crashing درهم شکستن
break down درهم شکستن
abjure سوگند شکستن
abjured سوگند شکستن
abjures سوگند شکستن
vanquishes درهم شکستن
0To break thru a blockade ( siege ) . محاصره را شکستن
to break one's promise شکستن عهدوقول
to crack an egg تخمی را شکستن
crashingly درهم شکستن
abjuring سوگند شکستن
to bruise somebody دل کسی را شکستن
refract بر گرداندن شکستن
brittle fracture شکستن از تردی
break شکستن موج
to break one's leg شکستن ساق پا
final act سندی است که در پایان کار کنفرانس تنظیم میشود وخلاصه کارهای کنفرانس ونتایج حاصله از آن و تعهدات و موافقتهای ناشیه از آن ونیز مسائلی که جنبه فرعی دارند مانند توصیه ها وارزوهای اعضا کنفرانس را در بردارد
fissionable قابل شکستن وتقسیم
knap ضربه زدن شکستن
To break a promise. عهد وقولی را شکستن
To feel on top of the world. با دم خود گردو شکستن
His failure was a bitter experience. شکستن تجربه تلخی شد
edman degradation technique شکستن به روش ادمن
to bruise somebody قلب کسی را شکستن
elision باقوه مکانیکی شکستن
breach of promise شکستن پیمان ازدواج
fission شکستن هسته اتمی
to break in شاخ شکستن سوغان
shards شکستن وبصورت قطعات ریزدراوردن
to collapse درهم شکستن [مذاکره یا فرضیه]
section out شکستن موج بطور ناهموار
To break down the enemys resistance. مقاومت دشمن رادرهم شکستن
To bite the hand that feeds one . نمک راخوردن ونمکدان شکستن
shard شکستن وبصورت قطعات ریزدراوردن
smash شکست دادن درهم شکستن
smashes شکست دادن درهم شکستن
shiwari شکستن اجسام سخت درکاراته
age شکستن جسم با فشارهای مکرر
fissional وابسته به شکستن هسته اتم
ages شکستن جسم با فشارهای مکرر
battering ram میله مخصوص شکستن دروازه ها و غیره
break in حرز را شکستن وبزور داخل شدن
battering rams میله مخصوص شکستن دروازه ها و غیره
throw the book at <idiom> شدیدا مواخذه کردنبخاطر شکستن قانون
break-ins حرز را شکستن وبزور داخل شدن
break-in حرز را شکستن وبزور داخل شدن
amulet دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
amulets دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
pagination روند شکستن یک گزارش چاپ شده به واحدهایی متنافر باصفحات
parse شکستن کد زبان سطح بالا به بخشهایی در حین ترجمه به کد ماشین
parses شکستن کد زبان سطح بالا به بخشهایی در حین ترجمه به کد ماشین
parsed شکستن کد زبان سطح بالا به بخشهایی در حین ترجمه به کد ماشین
untimate load بیشترین نیروئی که هر جزء سازهای بدون شکستن بایدتحمل کند
creptation تخریب خلل و فرج بتن همراه با صدای درهم شکستن
linear روش شکستن ریاضی مشکل به طوری که دو قسمت باکامیوتر قابل حل باشد
cracking شکستن هیدروکربورهای متشکله نفت خام و تبدیل ان به هیدروکربورهای سبکتر
get the axe ناپدید شدن موج سوار زیر اب با شکستن موج
sonic booms انفجار صوتی شکستن دیوار صوتی
sonic boom انفجار صوتی شکستن دیوار صوتی
irrefrangible غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com