Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
compound f.
شکستگی استخوان بازخم
Other Matches
green stick
شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
fracturing
شکستگی استخوان
fractures
شکستگی استخوان
fractured
شکستگی استخوان
fracture
شکستگی استخوان
fractural
مربوط به شکستگی استخوان
hyprostosis
رویش غیر طبیعی استخوان کلفت شدگی استخوان برامدگی استخوان
canker rash
مخملک بازخم گلو
osteotomy
برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
syynostosis
ترکیب دو استخوان وتکمیل استخوان واحدی
astragalus
استخوان قوزک یا اشتالنگ استخوان کعب
zygoma
استخوان قوس وجنه استخوان گونه
condyle
مهره استخوان- برامدگی استخوان
periosteum
پوشش استخوان ضریع استخوان
ischium
استخوان ورک استخوان نشیمنگاهی
occiput
استخوان قمحدوه استخوان پس سر
vomer
استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
breakages
شکستگی
fractures
شکستگی
fractured
شکستگی
aliasing
شکستگی
breaking
شکستگی
brokenness
شکستگی
oblique joint
شکستگی کج
labefaction
شکستگی
distortions
شکستگی
jaggies
شکستگی
breakage
شکستگی
fracturing
شکستگی
break down
شکستگی
distortion
شکستگی
crack
شکستگی
sawtooth distortion
شکستگی
fraction
شکستگی
fractions
شکستگی
head crash
شکستگی هد
rupturing
شکستگی
ruptures
شکستگی
cracks
شکستگی
heartbreak
دل شکستگی
refraction
شکستگی
vulnerability
شکستگی
rupture
شکستگی
nicks
شکستگی
disconsolateness
دل شکستگی
breaks
شکستگی
nick
شکستگی
nicked
شکستگی
nicking
شکستگی
decropitude
شکستگی
decrepitude
شکستگی
break
شکستگی
disconsolation
دل شکستگی
fracture
شکستگی
infirmness
شکستگی
consenescence
شکستگی
strike joint
شکستگی طولی
blue brittle
شکستگی ابی
shipwreck
کشتی شکستگی
red brittleness
شکستگی سرخ
heartbreaking
مایه دل شکستگی
cold brittleness
شکستگی سرد
sound distortion
شکستگی صدا
wrecking
کشتی شکستگی
shipwrecked
کشتی شکستگی
wreck
کشتی شکستگی
wrecks
کشتی شکستگی
shipwrecks
کشتی شکستگی
black brittleness
شکستگی سیاه
d. age
شکستگی فرتوتی
image distortion
شکستگی تصویر
image cintraction
شکستگی تصویر
hydrogen embrittleness
شکستگی هیدروژنی
hot brittle
شکستگی گرم
knack
صدای شکستگی
crashingly
شکستگی خرابی
crashing
شکستگی خرابی
crashes
شکستگی خرابی
crashed
شکستگی خرابی
fractured
گسیختن شکستگی
fractures
گسیختن شکستگی
black short
شکستگی سیاه
crack-up
درهم شکستگی
crack up
درهم شکستگی
wrack
کشتی شکستگی
wrech
کشتی شکستگی
crash
شکستگی خرابی
fracturing
گسیختن شکستگی
compound fracture
شکستگی باز
fracture
گسیختن شکستگی
compound fractures
شکستگی باز
to allow for breakage
شکستگی راحساب کردن
resistance to cracking
مقاوم در برابر شکستگی
hardening distortion
شکستگی سخت گردانی
fracture proof
مقاوم در برابر شکستگی نشکن
natchbone
استخوان
ossicle
استخوان چه
osteotome
استخوان بر
boneless
بی استخوان
jawbone
استخوان فک
fleshy
بی استخوان
fleshiest
بی استخوان
fleshier
بی استخوان
boning
استخوان
tarsus
استخوان مچ پا
boned
استخوان
jawbones
استخوان فک
bones
استخوان
bone
استخوان
osteitis
اماس استخوان
carcse
استخوان بندی
maxillary bone
استخوان ارواره
bonemeal
آرد استخوان
malleus
استخوان چکشی
skull and crossbones
جمجمه و دو استخوان
malleolus
استخوان غوزک
malar bone
استخوان گونه
kneepan
استخوان کشگک
innominate bone
استخوان بی نام
luxation
در رفتگی استخوان
To set a bone.
استخوان جا انداختن
knucklebone
استخوان قوزک
carcass
استخوان بندی
incus
استخوان سندانی
the humeral bone
استخوان بازو
humeeerus
استخوان عضد
humeeerus
استخوان بازو
huckle bone
استخوان لگن
hollownes
پوکی استخوان
the humeral bone
استخوان عضد
hyoid bone
استخوان لامی
metacarpal
استخوان کف دست
huckle bone
استخوان چاربند
shinbone
استخوان قلم پا
illium
استخوان حرقفی
ilium
استخوان حرقفی
hyperostosis
برامدگی استخوان
orthopedics
جراحی استخوان
merrythought
استخوان جناغ
pubis
استخوان شرمگاه
xyster
استخوان تراش
scaular
استخوان شانه
scroll bone
استخوان فرفرهای
shacklebone
استخوان مچ دست
shacklebone
استخوان قاپ
skelton
استخوان بندی
spillikin
ریزه استخوان
stapes
استخوان رکابی
raspatory
استخوان تراش
scalping iron
استخوان تراش
raspatory
استخوان ساب
parietal
استخوان اهیانه
palating
استخوان کام
ostosis
استخوان سازی
reckets
نرمی استخوان
reckets
استخوان نرمی
osteomalacia
ملاست استخوان
reckets
ملاست استخوان
sacrum
استخوان خاجی
stirrup bone ;stirrup bone
استخوان رکابی
osteomalacia
نرمی استخوان
osteoma
ورم استخوان
tarsometatarsus
استخوان مچ پاواستخوان کف پا
occipital bone
استخوان قمحدوه
temporal bone
استخوان گیجگاه
thigh bone
استخوان ران
thighbone
استخوان ران
navicular bone
استخوان زورقی
ungual bone
استخوان ناخنی
zygomatic
استخوان گونه
bonemeal
گرد استخوان
os pubis
استخوان شرمگاه
ossific
استخوان ساز
osteology
استخوان شناسی
osteologist
استخوان شناس
osteoid
استخوان وار
osteography
شرح استخوان ها
osteogenesis
تشکیل استخوان
osteogenesis
پیدایش استخوان
talus
استخوان قاپ
osteitis
ورم استخوان
osteal
شبیه استخوان
bonemeal
استخوان کوبیده
calcaneum
استخوان پاشنه
anklebone
استخوان قوزک
ankle bone
استخوان قوزک
aitch bone
استخوان کفل
hammers
استخوان چکشی
cartilage
نرمه استخوان
anvil
استخوان سندانی
anvils
استخوان سندانی
femurs
استخوان ران
femur
استخوان ران
hammered
استخوان چکشی
hammer
استخوان چکشی
breast bone
استخوان سینه
kneecap
استخوان کشگک
boney
استخوان دار
kneecaps
استخوان کشگک
jawbone
استخوان ارواره
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com