English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
ogive شکل حاصل از منحنی مدارسیارهای که شعاع ان به تدریج زیاد شده تا سرانجام به خط راست تبدیل میگردد
Other Matches
compression ignition احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
morphing جلوههای ویژه در بازی ها و سیستمهای چندرسانهای که یک تصویر به تدریج به دیگری تبدیل میشود
very long شعاع عمل زیاد
long-distance با شعاع عمل زیاد طولانی
long distance با شعاع عمل زیاد طولانی
lymphoblast سلولی که تبدیل بذره سفید یابیرنگ بلغم یاخلط میگردد سلول نرسیده لنفی
intruders هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
intruder هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
overcrop زیاد حاصل برداشتن از
transformation curve منحنی تبدیل
hyperventilation تنفس زیاد بطوریکه مقدار دی اکسید کربن در خون از مقدارعادی ان کمتر میشود و سبب تشنج سرگیجه و غش میگردد
transubstantiation اعتقادباینکه نان وشراب مصرفی درایین عشای ربانی مسیحیان هنگام ورود ببدن شخص تبدیل بجسم وخون عیسی میگردد
rosettes اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
rosette اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
broaches ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
actinoid دارای شعاع مانند شعاع
submarginal land زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
dexiotropic واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
dexiotropous واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
in the sequel سرانجام
in the end سرانجام
finally سرانجام
at the end سرانجام
upshot سرانجام
eventually سرانجام
in the long run سرانجام
ultimately سرانجام
curvilineal دارای خطوط منحنی محدودبخطوط منحنی
outcome عاقبت سرانجام
outcomes عاقبت سرانجام
at length بدرازا سرانجام
eternity بدون سرانجام وسراغاز
eternities بدون سرانجام وسراغاز
gradualness تدریج
graduality تدریج
gradations تدریج
gradation تدریج
quantization تدریج
attention to port احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
The main road bears to the right. این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد.
point of no return نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
downstream radius of crest شعاع انحنای ستیغ در پایاب شعاع انحنای ستیغ در پایین دست
gradations درجه تدریج
gradation درجه تدریج
quantization noise اختلال تدریج
phillips curve منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
gradualism رعایت اصول تدریج
bi directional چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
to phase out something به تدریج موقوف کردن چیزی
orthotropous دارای تخمک راست راست اسه
plain dealing معامله راست حسینی راست باز
To lead an idle life. راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
one two ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست
evolute بسط منحنی مسطح وابسته به منحنی مسطح بعقب برگشته
to phase out their activities فعالیت های خود را به تدریج قطع کردن
off خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
half face نیم به راست راست یانیم به چپ چپ
columnleft فرمان ستون به چپ چپ یا به راست راست
lead curve خط منحنی گرفتن سبقت درتیراندازی منحنی سبقت توپ
novatio non presumiter تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
curving خط منحنی منحنی مسیر
curve خط منحنی منحنی مسیر
curves خط منحنی منحنی مسیر
load call وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
shift of a demand curve انتقال منحنی تقاضا جابجائی منحنی تقاضا
iso product curve منحنی برابری محصول منحنی محصول یکسان
outsides اسکی بیرونی در منحنی پیچ لبه خارجی از منحنی پیچ اسکی
outside اسکی بیرونی در منحنی پیچ لبه خارجی از منحنی پیچ اسکی
I didnt get much sleep. زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
underhook گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
job lot مجموعه کالاهایی که در یک مرحله تولید میگردد
job lots مجموعه کالاهایی که در یک مرحله تولید میگردد
transiguration تبدیل صورت تبدیل هیئت
conversion scale مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
gastrin هورمونی که موجب ترشح شیره معده میگردد
hyperinsulinism درخون که موجب کم شدن قند خون میگردد
roll reversal حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
accommodation bill براتی که جهت کمک یا ضمانت فردی تهیه میگردد
grace note نتی که به اهنگ برای زیبایی اصلی اضافه میگردد
fox fire نور وتشعشعی که گاهی ازچوبهای پوسیده ساطع میگردد
backsliding کسی که پس از ترکیکعادت بد به عادت سابق خود باز میگردد
ashless dispersant oil نوعی روغن معدنی که مانع تجمع ناخالصیها میگردد
linocut چاپی که بوسیله کلیشه روی مشمع ایجاد میگردد
royalties پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
royalty پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
treasury stock سهم منتشره شرکت که بعنوان سرمایه منظور میگردد
restitution تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
right justify هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
side step فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
bays حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
baying حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bayed حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bay حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
grout curtain لایه سیمانی تزریق شدهای که در زیر پی سد مانع تراوشات میگردد
auxiliary contours خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
radius of curvature شعاع خم
rayless بی شعاع
ray شعاع
beams شعاع
beam شعاع
radius شعاع
overbuild زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
earthquake factor مقدار درصد شتاب ثقلی که درطرح محاسبات ساختمانی منظور میگردد
paraboloid سطحی که در اثر گردش جسم شلجمی بدور خود تشکیل میگردد
electron beam شعاع الکترون
bohr radius شعاع بور
corner radius شعاع کنج
radius of extrados شعاع برونسو
radiometer شعاع سنج
light beam شعاع نور
radius of intrados شعاع درونسو
radially شعاع وار
light ray شعاع نور
semidiameter شعاع دایره
radial of a well شعاع یک چاه
radius of a well شعاع یک چاه
image ray شعاع تصویر
radius vector شعاع حامل
radius شعاع عملیات
radius of curvature شعاع انحناء
effective radius شعاع موثر
radius of action شعاع عمل
radius شعاع دایره
casualty radius شعاع تلفات
radius gage شابلون شعاع
short swing پیچهای با شعاع کم
short-range با شعاع عمل کم
triradiate دارای سه شعاع
an incident ray شعاع ساقط
radius of action شعاع اثر
radius of curvatupe شعاع انحناء
hydraulic radius شعاع هیدرولیک
short range با شعاع عمل کم
stellate شعاع دار
mean radius شعاع میانه
nuclear radius شعاع هسته
radius of gyration شعاع چرخش
main beam شعاع اصلی
average radius شعاع میانه
covalent radius شعاع کووالانسی
gyoradius شعاع چرخش
radiate شعاع افکندن
radiated شعاع افکندن
radius of curvature شعاع خمیدگی
radiates شعاع افکندن
radiating شعاع افکندن
radius of influence شعاع تاثیر
ionic radius شعاع یونی
atomic radius شعاع اتم
radius of giration شعاع ژیراسیون
ionic ray شعاع یونی
average radius شعاع میانگاه
within a radius of .kilometre تا شعاع 6 کیلومتر
radius of giration شعاع چرخش
schwarzschild radius شعاع شوارتزشیلد
atomic radius شعاع اتمی
guide left فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
polyester نمک الی مرکبی که تغلیظ شده ودر پلاستیک سازی مصرف میگردد
girt تیری که بین دو ستون بطورافقی قرارگرفته و روی ان دیوار تیغهای بنا میگردد
lumen واحد تشعشع برابر مقدارنوری که از یک شمع معمولی بین المللی ساطع میگردد
assembler اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
wood ray شعاع اوندی چوبی
radiant شعاع گستر درخشان
effective radius of a well شعاع موثر چاه
light beam recorder ثبات شعاع نور
medium range با شعاع عمل متوسط
damage radius شعاع خطر مین
searchlight sonar سونار شعاع باریک
light ray bending انحراف شعاع نور
radius of convergence شعاع همگرایی [ریاضی]
intermediate range با شعاع عمل متوسط شعاع عمل متوسط
sea room شعاع مانور دریایی
destruction radius شعاع تخریب مین
casualty radius شعاع تولید تلفات
double beam شعاع مضاعف نور
damage radius شعاع منطقه خسارت
van der waals radius شعاع وان در والس
very short شعاع عمل خیلی کم
pencilled پرتوی شعاع دار
whitcomb body جسم ایرودینامیکی که به هواپیما اضافه میشود و سبب بهبود توزیع حجم اریارول میگردد
pyxidium کپسول گیاهی که نیمی از ان در اثر شکفتن بازواز نیم پایینش جدا میگردد مجری
yellow bile مادهء زردی که در قدیم میگفتند از کبد ترشح میشود و موجب ایجادحالت سودایی میگردد
to hold somebody in great respect کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
binary to hexadecimal conversion تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
binary to octal conversion تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
sea room شعاع عمل دریایی ازاد
pencil beam شعاع نور بسیار باریک
cruising range شعاع عمل هواپیما یا کشتی
pi نسبت پیرامون به شعاع دایره
visibility range شعاع عمل دیدبانی یا دید
covering letter نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
covering letters نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
mandrel جسم مرکزی معمولا با مقطع دایرهای که قطعه لولهای یاقسمت مادگی دور ان شکل میگردد
spherical coordinate system [with constant radius] دستگاه مختصات کروی [با شعاع ثابت]
vector شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vectorial شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vectors شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com