English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
wave form شکل موج تکراری در نموداردامنه و زمان یا روی لوله اشعه کاتدی
Other Matches
cathode ray tude لوله اشعه کاتدی
x plate صفحات قائم موازی در لوله اشعه کاتدی
y plates صفحات افقی موازی که اختلاف پتانسیل انها سبب انحراف قائم پرتو الکترونی در لوله اشعه کاتدی میگردد
gun منبع اشعه الکترونی درون تیوپ اشعه کاتدی
guns منبع اشعه الکترونی درون تیوپ اشعه کاتدی
cathode rays اشعه کاتدی
cathode pay tube لامپ با اشعه کاتدی
cathode ray oscilloscope اسیلوسکوپ اشعه کاتدی
crt لامپ با اشعه کاتدی
cathode ray oscilloscope نوسان نمای اشعه کاتدی
phosphor برای پوشاندن درون تیوپ اشعه کاتدی . مراجعه شود به TELEVISION
cathod ray tube لوله پرتو کاتدی
dark bulb نوعی لامپ اشعه کاتدی که هنگام خاموش بودن سیاه بنظر می رسد و به تصاویرویدئویی وضوح خوبی میدهد
Zel-i Sultan vase طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
timed 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
deflections هسته مغناطیسی اطراف تیوب اشعه کاغذی برای کنترل کردن محل اشعه و صفحه نمایش
deflection هسته مغناطیسی اطراف تیوب اشعه کاغذی برای کنترل کردن محل اشعه و صفحه نمایش
persistence مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
intubate لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
non interlaced سیستمی که اشعه الکترون تصویر هر خط صفحه نمایش را یک بار اسکن میکند در حین هر سیکل تنظیم . این اشعه یک اسکن نمایش در هر خط انجام میدهد
peak cathode current جریان کاتدی
cathode rays پرتو کاتدی
cathode protection حفافت کاتدی
cathode spot لکه کاتدی
cathodoluminescence لومینانس کاتدی
cathodic pickling قطعه شوی کاتدی
peak cathode fault current جریان نابهنجار کاتدی
cathode follower فزون ساز کاتدی
hose لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosing لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosed لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hoses لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
muzzle burst ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
go devil لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
breech end انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
thermionic tube لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
line haul زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cannon لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannons لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
jack ring حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
radiolucency درجه نفوذ اشعه مجهول نفوذ پذیری اشعه مجهول
vas deferens لوله خروجی بیضه لوله منی
rigatoni رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
recapitulatory تکراری
recapitulative تکراری
frequentative تکراری
interative تکراری
redundant تکراری
reduplicative تکراری
repetitive تکراری
reiterative تکراری
repetitious تکراری
to regurgitate شر و ور تکراری گفتن
to trot out شر و ور تکراری گفتن
frequentative فعل تکراری
interative algorithm الگوریتم تکراری
iterative solution راه حل تکراری
iterative process فرایند تکراری
iterative methode روش تکراری
duplicate تکراری تکثیرکردن
duplicated تکراری تکثیرکردن
duplicates تکراری تکثیرکردن
duplicating تکراری تکثیرکردن
re-runs برنامهی تکراری
interative process فرایند تکراری
theme song قطعه تکراری
motif واحد تکراری
re-running برنامهی تکراری
motifs واحد تکراری
recursive equations معادلات تکراری
repeating unit واحد تکراری
re-ran برنامهی تکراری
re-run برنامهی تکراری
realtime زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
spigot لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
to pipeline با خط لوله لوله کشی کردن
water pipe لوله مخصوص لوله کشی اب
sockets بست لوله دوراهی لوله
oviduct لوله رحمی لوله فالوپ
repeating decimal number عدد دهدهی تکراری
iterative ازسر گیرنده تکراری
I keep repeating himself همش حرفای تکراری
to trot out وراجی تکراری کردن
to regurgitate وراجی تکراری کردن
routine work کار تکراری عادی
angle of depression میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
pipeline assets وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
circuit روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
repetitive stress injury اسیب ناشی از فشار تکراری
rebroadcast برنامه تکراری پخش کردن
rehash تکرار مکررات چیز تکراری
platitudinous تکراری و پیش پا افتاده کردن
rehashes تکرار مکررات چیز تکراری
rehashed تکرار مکررات چیز تکراری
instances شی ای یا شی تکراری که ایجاد شده اند
instance شی ای یا شی تکراری که ایجاد شده اند
to trot out حرف مفت تکراری زدن
to regurgitate حرف مفت تکراری زدن
repeated نقش تکراری و پی در پی [بندی] [قالی]
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
flash tube لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
back to battery برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
recapitulate صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulates صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulated صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulating صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
to get into a rut یکنواخت تکراری و خسته کننده شدن [کاری]
diaper pattern طرح گل و بلبل تکراری [بطوری که کل متن فرش را در بر بگیرد.]
as dull as a ditch-water مثل فیلم های تکراری [خسته کننده و ملال آور]
access time کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
arrivals زمان حضور زمان رسیدن
presented زمان حاضر زمان حال
arrival زمان حضور زمان رسیدن
presenting زمان حاضر زمان حال
presents زمان حاضر زمان حال
present زمان حاضر زمان حال
response time زمان جواب زمان پاسخگویی
seek time زمان جستجو زمان طلب
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
collimating sight دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
tour of duty زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
ray اشعه
deflected یا اشعه
rays اشعه ها
deflect یا اشعه
deflecting یا اشعه
radiation اشعه
deflects یا اشعه
leitmotif عبارت برجسته وملودی درموسیقی درام واگنر که چنددفعه تکرار میشود موضوع مهم تکراری
leitmotive عبارت برجسته وملودی درموسیقی درام واگنر که چنددفعه تکرار میشود موضوع مهم تکراری
roentgen ray اشعه مجهول
X-ray اشعه رونتگن
cosmic rays اشعه کیهانی
X-ray اشعه ایکس
X-rayed اشعه رونتگن
X-rayed اشعه ایکس
X-raying اشعه ایکس
silvery rays اشعه نقرهای
microwave radiation اشعه میکروموجی
electron ray اشعه الکترونی
electronic beam اشعه ی الکترونیکی
reseau اخراج اشعه
flashback بازتاب اشعه
canal rays اشعه مجرایی
actinic rays اشعه فعال
alpha rays اشعه الفا
alpha rediation اشعه الفا
cathode ray oscillograph اشعه کاتدیک
flashbacks بازتاب اشعه
ion beam اشعه یونی
x rays اشعه ایکس
ultraviolet ray اشعه فرابنفش
gamma ray اشعه گاما
ray اشعه تابشی
radiation sickness بیماری اشعه
X-raying اشعه رونتگن
electron beam اشعه الکترونی
gamma radiation اشعه گاما
xrays اشعه ایکس
roentgen rays اشعه رنتگن
x radiation اشعه ایکس
beam width پهنای اشعه
beam cutoff قطع اشعه
laser اشعه لیزر
cosmicray اشعه کیهانی
lasers اشعه لیزر
gammas اشعه گاما
gamma اشعه گاما
deflection defocusing پریشانی اشعه
gamma rays اشعه گاما
rays of light اشعه نور
beta radiation اشعه بتا
electron beam اشعه الکترون
x ray beam اشعه رونتگن
xrays اشعه مجهول
x ray اشعه ایکس
x ray اشعه مجهول
X-rays اشعه ایکس
beta ray اشعه بتا
beta rays اشعه بتا
dive schedule جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
timed مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
electron ray tube لامپ اشعه کاتدیک
ultraviolet اشعه مادون بنفش
ultrared انطرف اشعه قرمز
welding by electron beam جوشکاری با اشعه الکترونی
density of an electron beam چگالی اشعه الکترونی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com