Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 165 (8 milliseconds)
English
Persian
in wards
شکمبه و روده واردات
Other Matches
import restrictions
محدودیتهای واردات ممانعتهای واردات
tripe
شکمبه
rumen
شکمبه
I´m as hungry as a horse.
آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
hungry as a hunter
<idiom>
آنقدر گشنه که روده بزرگ روده کوچک را بخورد
importing
واردات
imported
واردات
importation
واردات
imports
واردات
import
واردات
import intensive
واردات پر
impost
مالیات بر واردات
receipts and expenses
واردات وصادرات
import and export
واردات و صادرات
import duty
حقوق واردات
import licence
جواز واردات
import licences
جوازهای واردات
import licences
پروانههای واردات
import restriction
محدودیت واردات
restriction of imports
محدودیت واردات
import licences
مجوزهای واردات
propensity to import
گرایش به واردات
import tariff
تعرفه واردات
import charge
تعرفه واردات
import tariff
هزینه واردات
volume of import
حجم واردات
import documents
اسناد واردات
import charge
حقوق واردات
import tariff
حقوق واردات
import charge
هزینه واردات
import quotas
محدودیت کمی واردات
import substitution policy
سیاست جانشینی واردات
inwards
واردات کالای رسیده
marginal propensity to import
میل نهائی به واردات
passive trade balance
فزونی واردات بر صادرات
export import bank
بانک صادرات واردات
import surcharge
حقوق واردات مازاد
balance of trade
تفاوت رقم صادرات و واردات دوکشور با هم
trade gap
تفاوت بین صادرات و واردات یک کشور
balance of trade
تفاوت رقم واردات و صادرات کشور در زمان معین
in a tangle
روده
ileum
چم روده
enteron
روده
bowel
روده
guts
روده
guts
دل و روده
bowels
روده
gutting
روده
gut
دل و روده
gut
روده
gutting
دل و روده
garbage
روده
gill
روده
gut
روده دراوردن از
knuckle
قرحه روده
mesentery
روده بند
jejunum
تهی روده
large intestine
روده بزرگ
rectum
راست روده
knuckles
قرحه روده
rectums
راست روده
long windedness
روده درازی
hysterical
روده بر کننده
yack
روده درازی
disemboweled
روده دراوردن از
disemboweling
روده دراوردن از
viscerate
روده در اوردن از
disembowelled
روده دراوردن از
tormina
قولنج روده
disembowel
روده دراوردن از
gutting
روده دراوردن از
hysterically
روده بر کننده
small intestine
روده باریک
small intestine
روده کوچک
saburra
اخلاط روده
disembowelling
روده دراوردن از
guts
روده دراوردن از
disembowels
روده دراوردن از
purtenance
دل و روده متعلقات
intestinal
روده دار
intestine
روده امعاء
caecum
روده کور
coecum
روده کور
ileum
روده دراز
embowel
در روده گذاردن
hindgut
روده خلفی
helminth
کرم روده
haruspex
روده بین
colon
ستون روده
embowel
روده در اوردن از
enterotomy
عمل روده
colons
ستون روده
intestines
روده امعاء
screaming
روده برکننده
enteralgia
درد روده
enterectomy
روده بری
enteritis
اماس روده
enterocele
فتق روده
enterology
روده شناسی
enterography
شرح روده ها
cecum
روده کور
ascarid
کرم روده
enterotomy
روده شکافی
to roar with laughter
<idiom>
از خنده روده بر شدن
windbag
نطاق روده دراز
chatterbox
ادم روده دراز
chatterboxes
ادم روده دراز
windbags
نطاق روده دراز
octopus
روده پای هشت پا
octopuses
روده پای هشت پا
to split one's sides
از خنده روده برشدن
peritoneum
برون شامه روده ها
mesenteritis
اماس روده بند
mesenterical
وابسته به روده بند
mesenteric
مانند روده بند
mesenteric
وابسته به روده بند
ileal
وابسته به روده دراز
ileitis
اماس روده دراز
large intestine
قولون روده فراخ
chitterlings
روده کوچک خوک
chitlins
روده کوچک خوک
jejunal
وابسته به روده تهی
chitlings
روده کوچک خوک
invagination
پیچ خوردن روده
ileac
وابسته به روده دراز
hookworm
نوعی کرم روده
endamoeba
امیب انگل روده
to set in a roar
از خنده روده برکردن
to die of laughing
ارخنده روده برشدن
eventration
بیرون ریختگی روده
gastrointestinal
مربوط به معده و روده
sidesplitting
روده براز خنده
duodenitis
اماس روده اثناعشر
prolixity
پرگویی روده درازی
proctoptosis
سقوط روده راست
eviscerate
روده یا چشم و غیره رادراوردن
duodenum
روده اثنی عشر دوازدهه
eventration
جنین بی شکم یابی روده
He hasnt got a single straight intestine.
<proverb>
یک روده راست در شکمش نیست .
ileus
انسداد روده قولنج الیاوسی
proctoscope
الت معاینه روده راست
colitis
ورم مخاط روده بزرگ
yak
وراجی کردن روده درازی
prolix
خسته کننده روده دراز
yaks
وراجی کردن روده درازی
duodenums
روده اثنی عشر دوازدهه
sausage
روده محتوی گوشت چرخ شده
typhlitis
اماس روده کور ورم اعور
sausages
روده محتوی گوشت چرخ شده
introsusception
دخول بخشی از روده در بخش دیگر
intussusception
دخول بخشی از روده در بخش دیگر
roundworm
انواع کرم های گرد انگل روده
laparectomy
برش بخشی از روده که درپهلوی ادمی واقع است
entozoa
انگلهای داخلی بطور اعم وبخصوص کرمهای روده
pinworm
کرم ریزسنجاقی انگل روده انسان ازدسته نماته ها
wind bag
سخنران پرگو نطاق روده دراز کیسه باد سینه
catgut
روده گربه وغیره که برای بخیه زدن درجراحی بکارمیرود
colons
نشان دونقطه دونقطه یعنی این علامت : روده بزرگ
colon
نشان دونقطه دونقطه یعنی این علامت : روده بزرگ
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
anthelmintic
دافع کرم روده مربوط بداروی ضد کرم
helminthiasis
ابتلاء به کرم روده ناخوشی کرم
invermination
دچاری به کرم روده ناخوشی کرم
appendicitis
اماس ضمیمه روده اماس اپاندیس
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com