Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
short brittle
شکننده- کوتاه
Other Matches
brickle
شکننده
fragile
شکننده
shivery
شکننده
frangible
شکننده
brittle
شکننده
friable
شکننده
refringent
شکننده
frailer
شکننده زودگذر
frailest
شکننده زودگذر
smashers
درهم شکننده
fragilely
بطور شکننده
eager
ترد و شکننده
plucky
ترد شکننده
pluckiest
ترد شکننده
brittle
ترد و شکننده
smiter
درهم شکننده
smasher
درهم شکننده
disruptive voltage
ولتاژ شکننده
pluckier
ترد شکننده
frail
شکننده زودگذر
embrittle
شکننده کردن
disobliging
دل شکننده نامهربان
breakable crust
سطح شکننده برف
semicrustaceous
دارای پوشش شکننده
break down
درهم شکننده فروریختن
blast
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blasts
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
short lunge
نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
over the falls
مستقیما روی انحنای موج شکننده
pantywaist
شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
shorthorn
جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
short quard
سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
kemp
پشم ضخیم
[بیشتر مربوط به ناحیه زیر شکم گوسفند بوده که شکننده است و خاصیت رنگ پذیری کمی دارد.]
hurdle step
جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
linter
ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
stockier
کوتاه
stunting
کوتاه
synoptic
کوتاه
liliputian
قد کوتاه
of short duration
کوتاه
stocky
کوتاه
stunt
کوتاه
stockiest
کوتاه
little
کوتاه
scut
دم کوتاه
miniature
کوتاه
miniatures
کوتاه
puny
قد کوتاه
dwarfish
کوتاه
shortest
کوتاه
short
کوتاه
pigmy
کوتاه
pigmies
کوتاه
pigmies
قد کوتاه
pygmies
کوتاه
pygmies
قد کوتاه
concise
کوتاه
pygmy
کوتاه
pygmy
قد کوتاه
pigmy
قد کوتاه
shorter
کوتاه
low
کوتاه
succinct
<adj.>
کوتاه
dumpy
کوتاه
concise
<adj.>
کوتاه
curt
<adj.>
کوتاه
fleeting
<adj.>
کوتاه
short
<adj.>
کوتاه
succinct
کوتاه
stunts
کوتاه
down
کوتاه
bas relif
کوتاه
curtal
کوتاه
formulate
کوتاه کردن
briefer
کوتاه مختصر
briefest
کوتاه مختصر
formulates
کوتاه کردن
piaffer
یورتمه کوتاه
formulated
کوتاه کردن
short blast
سوت کوتاه
short burst
رگبار کوتاه
short circuit
اتصال کوتاه
one track
کوتاه فکر
shortened
کوتاه کردن
shortened
کوتاه تر کردن
bas-reliefs
برجسته کوتاه
shortens
کوتاه کردن
bas-relief
برجسته کوتاه
short drop
دراپ کوتاه
bas relief
برجسته کوتاه
shortens
کوتاه تر کردن
shorten
کوتاه تر کردن
brief
کوتاه مختصر
briefed
کوتاه مختصر
formulating
کوتاه کردن
playlet
نمایش کوتاه
scurry
مسابقه کوتاه
scurries
مسابقه کوتاه
truncated
کوتاه کردن
scurried
مسابقه کوتاه
clipping
کوتاه کردن
truncates
کوتاه کردن
scutter
دو باگامهای کوتاه
scurrying
مسابقه کوتاه
curtail
کوتاه کردن
curtailed
کوتاه کردن
curtailing
کوتاه کردن
curtails
کوتاه کردن
stag
کوتاه کردن
short blast
بوق کوتاه
truncate
کوتاه کردن
lie-down
استراحت کوتاه
lie down
استراحت کوتاه
razee
کوتاه کردن
truncating
کوتاه کردن
conte
داستان کوتاه
abridge
کوتاه کردن
hide bound
کوتاه فکر
an incomprehensive report
گزارش کوتاه
hare sighted
کوتاه بین
apophthegm
گفتار لب و کوتاه
half timber
الوار کوتاه
half pint
کوتاه تر از مقدارمتوسط
gnomical
کوتاه لب نویس
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
correption
کوتاه کردن
short stories
داستان کوتاه
short story
داستان کوتاه
novelette
داستان کوتاه
novelettes
داستان کوتاه
term paper
رساله کوتاه
idyl
قصیده کوتاه
idyl
چکامه کوتاه
unabridged
کوتاه نشده
fubsy
کوتاه وکلفت
basso relief
برجسته کوتاه
detruncation
کوتاه شدگی
detruncate
کوتاه کردن
cut off
کوتاه کردن
chip shot
ضربه کوتاه
cutty sark
دامن کوتاه
chitchat
صحبت کوتاه
chiton
قبای کوتاه
coatee
دامن کوتاه
draw in
کوتاه شدن
easy term
کوتاه مدت
brachydactyly
کوتاه انگشتی
breeks
شلوار کوتاه
escopette
قرابینه کوتاه
britches
شلوار کوتاه
bunny hop
پرش کوتاه
escopet
قرابینه کوتاه
by pass
اتصال کوتاه
epigrammatical
کوتاه ونیشدار
shuffling
گام کوتاه
shuffles
گام کوتاه
low frequency wave
موج کوتاه
lop sided
کوتاه و بلند
shortening
کوتاه شدگی
poop
صدای کوتاه
poops
صدای کوتاه
pigmies
ادم کوتاه قد
pygmies
ادم کوتاه قد
abbreviated
کوتاه شده
low
کوتاه دون
novelet
داستان کوتاه
narrow minded
کوتاه نظر
morello
گیلاس دم کوتاه
aphorism
سخن کوتاه
aphorisms
سخن کوتاه
manikin
ادم کوتاه قد
manakin
ادم کوتاه قد
mackinaw
کت کوتاه و سنگین
pygmy
ادم کوتاه قد
curt
کوتاه ومختصر
short haul
خط سیر کوتاه
short-haul
خط سیر کوتاه
short-circuit
اتصال کوتاه
short-circuits
اتصال کوتاه
shuffle
گام کوتاه
shuffled
گام کوتاه
short-wave
موج کوتاه
short wave
موج کوتاه
let us be brief
کوتاه کنیم
idyll
چکامه کوتاه
idyll
قصیده کوتاه
idylls
چکامه کوتاه
idylls
قصیده کوتاه
knurly
کوتاه قد کوتوله
jog trot
یورتمه کوتاه
intrim
کوتاه مدت
novella
رمان کوتاه
shorten
کوتاه کردن
corner-brace
حایل کوتاه
in the short run
در کوتاه مدت
drop in
<idiom>
دیدار کوتاه
To back down .
کوتاه آمدن
tutus
دامن کوتاه
tutu
دامن کوتاه
short-lists
فهرست کوتاه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com