Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 43 (4 milliseconds)
English	Persian
embrittlement by aging	شکنندگی با کهنگی
Other Matches
temper brittleness	شکنندگی حالت سختی شکنندگی بازپخت
fustiness	کهنگی
inveteracy	کهنگی
mustiness	کهنگی
obsoleteness	کهنگی
oldness	کهنگی
primitiveness	کهنگی
raggedness	کهنگی
shabbiness	کهنگی
staleness	کهنگی
obsoletism	کهنگی
archaism	کهنگی
ageing	کهنگی
aging	کهنگی
obsolescence	کهنگی
ancientry	کهنگی
chronicity	کهنگی
non aging	عدم کهنگی
commonplaceness	ابتذال کهنگی
decrement	فرتوتی کهنگی
fragility	شکنندگی
hardness	شکنندگی
ricketiness	شکنندگی
brittleness	شکنندگی
friability	شکنندگی
frangibility	شکنندگی
red shortness	شکنندگی- سرخ
cold brittleness	شکنندگی سرد
precipitation brittleness	شکنندگی رسوبی
brittleness	تردی و شکنندگی
cold shortness	سرد شکنندگی
cold short	شکنندگی در سرما
hot shortness	شکنندگی حرارتی
brittleness temperature	دمای شکنندگی
brittle temperature	دمای شکنندگی
brittle point	نقطه شکنندگی
hot shorteness	شکنندگی حاصل از گرما
hot brittleness	قابلیت شکنندگی گرم
blue brittleness	شکنندگی ابی رنگ
ferrous sulfate	دندانه آهن [جهت تولید رنگ های تیره تر و کاهش تردی و شکنندگی الیاف پشم]
to anneal	سخت کردن [روند گرمایش و سرمایش آهسته جهت سفت شدن و کاهش شکنندگی] [فلزات] [مهندسی]
cold working	شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com