Dictiornary-Farsi | شگفت اور متضمن فریاد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
exclamatory	شگفت اور متضمن فریاد


Other Matches

muses	در شگفت ماندن شگفت
mused	در شگفت ماندن شگفت
wonderful	شگفت انگیز شگفت
muse	در شگفت ماندن شگفت
informational	متضمن
embodied	متضمن
underlying	متضمن
embodies	متضمن
containing	متضمن
embody	متضمن
embodying	متضمن
torturous	متضمن زجروشکنجه
retaliator	متضمن تلافی
fatidic	متضمن پیشگویی
exonerative	متضمن معافیت
expositorv	متضمن تفسیر
inclusively	بطور متضمن
purposive	متضمن مقصود
interdictory	متضمن نهی
invitatory	متضمن دعوت
punitory	متضمن مجازات
mission type	متضمن ماموریت
prophetical	متضمن پیشگویی
pergnant	حاصلخیز متضمن
declaratory	متضمن بیان
embodies	متضمن بودن
embodying	متضمن بودن
embodied	متضمن بودن
presupposing	متضمن بودن
presupposes	متضمن بودن
presupposed	متضمن بودن
presuppose	متضمن بودن
comprising	دربرگیرنده متضمن
embody	متضمن بودن
entails	متضمن بودن دربرداشتن
entailing	متضمن بودن دربرداشتن
telic	متضمن نتیجه غایی
proclamatory	متضمن اگهی یا اعلام
modificatory	متضمن تعدیل یااصلاح
invocatory	متضمن دعا استمدادی
premonitory	متضمن اخطار قبلی
retributive	متضمن مکافات جزایی
entailed	متضمن بودن دربرداشتن
entail	متضمن بودن دربرداشتن
directive	متضمن دستور امریه
gestural	متضمن حرکات واشارات
theorematic	متضمن برهان قضیهای
tortuose	متضمن شبه جرم
good humoured	متضمن خوش خلقی
good-humoured	متضمن خوش خلقی
directives	متضمن دستور امریه
refutatory	تکذیب کننده متضمن جواب رد
refutative	تکذیب کننده متضمن جواب رد
admiringly	با شگفت
amazedness	شگفت
wonders	شگفت
prodigious	شگفت
wonderment	شگفت
admiration	شگفت
wondering	شگفت
wonder	شگفت
wondered	شگفت
gesticulatory	متضمن اشارات وحرکات بادست وسر
sinecures	هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
sinecure	هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
it spells ruin to the workmen	متضمن خانه خرابی کارگران است
marvellous [British] <adj.>	شگفت انگیز
marvelous [American] <adj.>	شگفت انگیز
gobsmacking [British] [colloquial] [amazing] <adj.>	شگفت انگیز
wonderful <adj.>	شگفت انگیز
prodigious <adj.>	شگفت انگیز
wondrous <adj.>	شگفت انگیز
astounding <adj.>	شگفت انگیز
astonishing <adj.>	شگفت انگیز
miraculousness	شگفت انگیزی
out of this world <idiom>	شگفت انگیز
note of a	نشان شگفت
mind-boggling	شگفت انگیز
mind-blowing	شگفت انگیز
surprize	شگفت حیرت
admirable <adj.>	شگفت انگیز
extraordinary	شگفت اور
phenomenal	شگفت انگیز
phenomenally	شگفت انگیز
stupendous <adj.>	شگفت انگیز
prodigiousness	شگفت انگیزی
stupendousness	شگفت انگیزی
surprises	شگفت حیرت
surprise	شگفت حیرت
surprising	شگفت انگیز
marvel	چیز شگفت
marveled	چیز شگفت
marveling	چیز شگفت
marvelled	چیز شگفت
amazing <adj.>	شگفت انگیز
comical	شگفت انگیز
startling <adj.>	شگفت انگیز
fabulous	شگفت اور
marvels	چیز شگفت
marvelling	چیز شگفت
wonderful	شگفت اور
prognosticative or ticatory	خبر دهنده متضمن نشانه برای پیشگویی
rummy start	رویداد شگفت انگیز
son of a gun/bitch <idiom>	پسر شگفت انگیز
miracle	واقعه شگفت انگیز
miracles	واقعه شگفت انگیز
surprisingly	بطور شگفت اور
stupendous	شگفت حیرت اور
prodigiously	بطور شگفت انگیز
marvellously	بطور شگفت انگیز
admire	مورد شگفت قراردادن
monstrousness	شگفت انگیزی بزرگی
admires	مورد شگفت قراردادن
monumental	بزرگ شگفت اور
immanity	چیزمهیب و شگفت اور
admired	مورد شگفت قراردادن
wonderment	چیز شگفت انگیز
wonderfully	بطور شگفت انگیز
monumental ignorance	نادانی زیاد و شگفت اور
Mirabile Dictu	[شگفت انگیز برای بازگویی]
shriek	فریاد
shrieks	فریاد
groan	فریاد
fret	فریاد
shouting	فریاد
groaned	فریاد
groaning	فریاد
shrieking	فریاد
mewl	فریاد
frets	فریاد
squeals	فریاد
shrieked	فریاد
squeal	فریاد
whoops	فریاد
whooping	فریاد
kiai	فریاد
groans	فریاد
whooped	فریاد
squawks	فریاد
shouts	فریاد
rhodomontade	فریاد
redresser	فریاد رس
shouted	فریاد
whoop	فریاد
shout	فریاد
exclamations	فریاد
calling	فریاد
squawked	فریاد
squealed	فریاد
exclamation	فریاد
vociferation	فریاد
squawk	فریاد
outcry	فریاد
outcries	فریاد
i was filled with wonder	مرا شگفت امد متحیر ماندم
monstrously	بطور شگفت انگیز یا خارق العاده
marvel	حیرت زده شدن شگفت داشتن
marveling	حیرت زده شدن شگفت داشتن
marvelling	حیرت زده شدن شگفت داشتن
marvelled	حیرت زده شدن شگفت داشتن
marveled	حیرت زده شدن شگفت داشتن
marvels	حیرت زده شدن شگفت داشتن
whoop	فریاد کردن
greets	داد فریاد
bawl	فریاد زدن
shouter	فریاد زننده
screamer	فریاد زدن
To cry out .	فریاد بر آوردن
bawls	فریاد زدن
war cry	فریاد جنگی
war whoop	فریاد جنگ
bawling	فریاد زدن
greet	داد فریاد
to cry wolf too often	انقدربدروغ فریاد
utter a cry	فریاد زدن
to by blue muder	فریاد کردن
bawled	فریاد زدن
greeted	داد فریاد
blat	فریاد کردن
whoopee	فریاد خوشحالی
hollering	فریاد خوشحالی
yell	فریاد زدن
hollers	فریاد خوشحالی
yelled	فریاد زدن
yelling	فریاد زدن
yells	فریاد زدن
hurray	فریاد زدن
cry	فریاد گریه
cry	فریاد زدن
cries	فریاد گریه
cries	فریاد زدن
hollered	فریاد خوشحالی
whooping	فریاد کردن
whooped	فریاد کردن
holler	فریاد خوشحالی
whoops	فریاد کردن
gaff	گفتاربیهوده فریاد
vociferance	فریاد و نعره
jubilate	فریاد شادی
caveatemptor	اصطلاحی است که متضمن بیان حق مشتری درامتحان کردن و بررسی مبیع میباشد