English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
slop chute شیب تند عقب کشتی جهت تخلیه فاضل اب
Other Matches
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
sanitation سیستم تخلیه فاضل اب
demurrage خسارت تاخیر تخلیه کشتی
lift-off تخلیه کشتی توسط جرثقیل
dockers کارگری که کشتی رابارگیری و تخلیه میکند
docker کارگری که کشتی رابارگیری و تخلیه میکند
staithe محل تخلیه کالا ازواگن وبارگیری ان در کشتی
staith محل تخلیه کالا ازواگن وبارگیری ان در کشتی
primage اضافه کرایهای که به خاطر مراقبت در بارگیری و تخلیه به ناخدای کشتی داده میشود
demurrage بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
beach gear وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
cargo outturn message پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
evacuation تخلیه یک نقطه ازاهالی یا نیرو تخلیه پزشکی
lighterage هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
clearings تخلیه محل تخلیه بیماران
clearing تخلیه محل تخلیه بیماران
topgallant سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
sullage فاضل اب
residues فاضل
scholarly فاضل
virtuosic فاضل
residue فاضل
accomplished فاضل
virtuosa فاضل
gutter فاضل اب
gutters فاضل اب
lettered فاضل
sewers مجرای فاضل اب
sewer مجرای فاضل اب
scuppering مجاری فاضل اب
canals مجرای فاضل اب
scuppered مجاری فاضل اب
cloaca مجرای فاضل اب
scupper مجاری فاضل اب
learned فاضل عالمانه
sinkhole چاه فاضل اب
drains زهکش فاضل اب
scuppers مجاری فاضل اب
septic tank مخزن فاضل اب
puddles چاله فاضل اب
puddle چاله فاضل اب
drain زهکش فاضل اب
drained زهکش فاضل اب
learnted فاضل عالمانه
cesspits گودال فاضل اب
cesspit گودال فاضل اب
draining زهکش فاضل اب
canal مجرای فاضل اب
sump چاه یا انبار فاضل اب
sumps چاه یا انبار فاضل اب
soil pipe لوله فاضل اب مستراح
separative فاضل تجزیه طلب
effluents فاضل اب نهر فرعی
effluent فاضل اب نهر فرعی
he is a scholar in persian در زبان فارسی فاضل
calculus حساب جامعه و فاضله جامع و فاضل
slop jar سطل مخصوص فاضل اب اشغال دان
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
keels حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
waterline خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
keel حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
aeromedical unit یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
windjammer یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdeck عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard از کشتی بدریا روی کشتی
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
cargo outturn report گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
orthodromy کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromics کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
prows کشتی عرشه کشتی
prow کشتی عرشه کشتی
landing, storage, delivery تخلیه
discharged تخلیه
disembarkation تخلیه
evacuating تخلیه
depletion تخلیه
LSD تخلیه
evacuates تخلیه
evacuate تخلیه
evacuated تخلیه
stripping تخلیه
exhaust تخلیه
evacuation تخلیه
unloading تخلیه
discharge تخلیه
exhausts تخلیه
unstuffing تخلیه
emptying تخلیه
discharges تخلیه
keelage حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
area evacuation تخلیه منطقهای
discharge opening راهگاه تخلیه
discharge opening مجرای تخلیه
discharge resistance مقاومت تخلیه
discharge recorder تخلیه نگار
discharge pressure فشار تخلیه
surging discharge تخلیه نوشی
discharge of chips تخلیه براده ها
discharge currect جریان تخلیه
discharge end سمت تخلیه
discharge end محل تخلیه
discharge gate دریچه تخلیه
discharge head ارتفاع تخلیه
battlefield evacuation تخلیه پزشکی
bank sluice دریچه تخلیه
discharge nozzle فواره تخلیه
discharge spout ناودانه ی تخلیه
air evacuation تخلیه هوایی
discharge valve سوپاپ تخلیه
electric discharge تخلیه الکتریکی
electrical discharge تخلیه برقی
electron discharge تخلیه الکترونها
electrostatic discharge تخلیه الکتروستاتیکی
escape channel مجرای تخلیه اب
catharsis تخلیه هیجانی
exhaust chute ناودان تخلیه
exhaust stroke مرحله تخلیه
tipper تخلیه کننده
education pipe لوله تخلیه
discharge velocity سرعت تخلیه
discharge voltage ولتاژ تخلیه
discharger of a capacitor تخلیه خازن
discharging berth اسکله تخلیه
abreaction تخلیه هیجانی
discharging wharf اسکله تخلیه
disruptive discharge تخلیه جرقهای
quitting تخلیه خانه
quit تخلیه خانه
drain plug پیچ تخلیه
disembarkation تخلیه کردن
coefficient of discharge ضریب تخلیه
site clearance تخلیه کارگاه
evacuating تخلیه کردن
evacuates تخلیه کردن
sluiceway دهانه تخلیه
chain of evacuation سیستم تخلیه
evacuated تخلیه کردن
evacuate تخلیه کردن
disembarks تخلیه کردن
vacate تخلیه کردن
cooling water discharge تخلیه اب سرد
corollary discharge تخلیه تبعی
corona discharge تخلیه الکتریکی
corona discharge تخلیه کورونا
vacating تخلیه کردن
vacates تخلیه کردن
vacated تخلیه کردن
to offload تخلیه کردن
disembarking تخلیه کردن
disembarked تخلیه کردن
disembark تخلیه کردن
evacuant تخلیه کننده
depletion zone ناحیه تخلیه
depletion layer ناحیه تخلیه
discahrge pipe لوله تخلیه
drain cock لوله تخلیه
brush discharge تخلیه جارویی
blow off شیر تخلیه
discharge chute سرسره تخلیه
discharge cock شیر تخلیه
depletion barrier ناحیه تخلیه
debarkation net تور تخلیه
unload تخلیه کردن
defecation تخلیه شکم
dejecta تخلیه مدفوع
unloaded تخلیه کردن
unloads تخلیه کردن
depletion area ناحیه تخلیه
discharge conveyor نوار تخلیه
non self maintained discharge تخلیه وابسته
discharges تخلیه بار
neural discharge تخلیه عصبی
high rate discharge تخلیه شدید
main discharge تخلیه اصلی
lightning discharge تخلیه اتمسفری
discharge تخلیه الکتریکی
clearing out [of a place] تخلیه [فضایی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com