Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
elf dock
شیرینی که اززنجبیل شامی سازند
Other Matches
formation
سازند
swiss steak
شامی
damascene
شامی
alphabetic character set
الفبا را می سازند
inula
زنجبیل شامی
elf dock
زنجبیل شامی
precycon
شعرای شامی
hazelwort
ارسارون شامی
pitch resin
لبان شامی
rose of sharon
بامیه شامی
alpha canis minoris
شعرای شامی
daman
ونک شامی
asatabacca
اسارون شامی
inula
جنس زنجبیل شامی
elecampane
زنجبیل شامی راسن
lengths
شماره بیتها که یک ثبات را می سازند
The husband and wife dont get on together.
زن وشوهر باهم نمی سازند
length
شماره بیتها که یک ثبات را می سازند
inulaceous
وابسته به جنس زنجبیل شامی
dykes
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
dikes
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
dyke
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
maple sugar
شکری که از جوشاندن شیره افرا می سازند
coronae borealis
کاسه یتیمان فکه اکلیل شامی
corona borealis
کاسه یتیمان فکه اکلیل شامی
network
اتصالات فیزیکی به کامپیوترها و قط عات کنترلی که یک شبکه را می سازند
networking
اتصالات فیزیکی به کامپیوترها و قط عات کنترلی که یک شبکه را می سازند
networks
اتصالات فیزیکی به کامپیوترها و قط عات کنترلی که یک شبکه را می سازند
inulin
ماده نشاستهای که ازریشه زنجبیل شامی وبرخی گیاهان مرکب می گیرند
serials
ارسال بیتهای جداگانه که کلمات داده را می سازند.روی خط سیگنال در واحد زمان
serial
ارسال بیتهای جداگانه که کلمات داده را می سازند.روی خط سیگنال در واحد زمان
main
مجموعه دستوراتی که بخش اصلی برنامه را می سازند و از آنجا سایر توابع فراخوانی می شوند
reciprocal agreement
قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
graphics
پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد
lolipops
شیرینی
patisserie
شیرینی
patisseries
شیرینی
amiability or amiableness
شیرینی
mellifluence
شیرینی
loveliness
شیرینی
bonbon
شیرینی
confection
شیرینی
sweet stuff
شیرینی
pastries
شیرینی
pastry
شیرینی
amiability
شیرینی
love liness
شیرینی
confetti
شیرینی
goodies
شیرینی
goody
شیرینی
marzipan
شیرینی
sweetness
شیرینی
saccharinity
شیرینی
sweetmeat
شیرینی
sugars
شیرینی
sugar
شیرینی
nicy
شیرینی
confections
شیرینی
melodiousness
شیرینی
sugar candy
شیرینی
cookie
شیرینی بیسکویت
corn ball
شیرینی چس فیل
box suitmeats
جعبه شیرینی
cookie
شیرینی خشک
cookies
شیرینی بیسکویت
cookies
شیرینی خشک
costs arabicus
قسط شیرینی
sugared
شیرینی زده
cooky
شیرینی خشک
sweet tooth
شیرینی دوست
blintze
نوعی شیرینی
blintz
نوعی شیرینی
bakemeat
نان شیرینی
sweet tooth
علاقمند به شیرینی
baked meat
نان شیرینی
elecampane
نوعی شیرینی
cooky
شیرینی بیسکویت
sweetmeat
شیرینی جات
custard pie
یکجور شیرینی
wafer
شیرینی پنجرهای
wafers
شیرینی پنجرهای
ingratiation
خود شیرینی
confectionary
شیرینی سازی
confectioner
شیرینی فروش
kissing comfit
شیرینی معطر
puff pastry
شیرینی پفکی
confectioners
شیرینی فروش
tuck
شیرینی مربا
tucking
شیرینی مربا
tucks
شیرینی مربا
freshness
شیرینی بی نمکی
crackers
یکجور شیرینی
cracker
یکجور شیرینی
douceur
شیرینی وفرافت رفتار
marchpane
نان شیرینی بادامی
kuchen
نان شیرینی کاکائودار
patisserie
مغازهی شیرینی پزی
to pick thanks
خود شیرینی کردن
puff paste
نان شیرینی پف کردن
insinuator
خود شیرینی کننده
patisseries
مغازهی شیرینی پزی
insinuative
مبنی بر خود شیرینی
ingratiatingly
ازراه خود شیرینی
ratafia
نان شیرینی بادامی
sweetshop
شیرینی فروشی قنادی
french pastry
شیرینی اردینه فرانسوی
ratafee
نان شیرینی بادامی
Too much sweetnes cloys.
شیرینی زیاد دل را می زند
fondant
شیرینی ای که در دهان اب میشود
buttercups
نوعی شیرینی کوچک
mint
شیرینی معطر با نعناع
minted
شیرینی معطر با نعناع
minting
شیرینی معطر با نعناع
mints
شیرینی معطر با نعناع
ingratiate
خود شیرینی کردن
ingratiated
خود شیرینی کردن
ingratiates
خود شیرینی کردن
buttercup
نوعی شیرینی کوچک
pasty
شیرینی میوه دار
fondants
شیرینی ای که در دهان اب میشود
marshmallow
نوعی شیرینی خمیرمانند
marshmallows
نوعی شیرینی خمیرمانند
to have a sweet tooth
شیرینی دوست بودن
pasties
شیرینی میوه دار
ingratiating
خود شیرینی کردن
paste
نوعی شیرینی چسباندن
pastes
نوعی شیرینی چسباندن
nougat
شیرینی بادام دار
confectionary
شیرینی ساز قنادی
pasted
نوعی شیرینی چسباندن
shine up to
<idiom>
خود شیرینی کردن
bagel
نان شیرینی حلقوی
tarts
نان شیرینی مربایی
tart
نان شیرینی مربایی
custard
یکجور شیرینی یا فرنی
pasting
نوعی شیرینی چسباندن
confectionery
صنعت شیرینی سازی
croissants
نان شیرینی هلالی شکل
doughboy
نان شیرینی میوه دار
bakeries
دکان نانوایی یا شیرینی پزی
puff pastry
شیرینی دارای خامهی پف کرده
bakemeat
شیرینی اردی غذای پخته
baked meat
شیرینی اردی غذای پخته
bakery
دکان نانوایی یا شیرینی پزی
frosting
رویه خامهای کیک یا شیرینی
floating island
جزیره شناور ومصنوعی شیرینی
Wont you have sweets (candies)
شیرینی میل نمی کنید ؟
She is fond of sweet things.
از چیزهای شیرین ( شیرینی ) خوشش می آید
to crawl to somebody
برای کسی خود شیرینی کردن
to curry favour
[British E]
/favor
[American E]
with somebody
برای کسی خود شیرینی کردن
to make up to any one
پیش کسی خود شیرینی کردن
I clinched a lucrative deal.
معامله چربی ( شیرینی ) انچام دادم
brownies
یکنوع نان شیرینی میوه دار
patty
نان شیرینی میوه داریاگوشت دار
girgerbread
نوعی نان شیرینی که زنجبیل دارد
to smarm over somebody
برای کسی خود شیرینی کردن
cybercafe
نیز قهوه و شیرینی در آن موجود است
shortening
روغن ترد کننده شیرینی وغیره
pastilles
قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
pastille
قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
icing
شکر و تخم مرغ روی شیرینی
doughnuts
نان شیرینی گرد ومانند حلقه
doughnut
نان شیرینی گرد ومانند حلقه
brownie
یکنوع نان شیرینی میوه دار
patties
نان شیرینی میوه داریاگوشت دار
pattie
نان شیرینی میوه داریاگوشت دار
marsh mallow
یکجور شیرینی که از ریشه خطمی میسازند
sweetheart
نوعی نان شیرینی بشکل قلب
pastil
قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
limonene
هیدروکربن شیرینی بفرمول 61H 01C
sweethearts
نوعی نان شیرینی بشکل قلب
pastile
قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
Christmas biscuit
[British]
شیرینی بیسکویتی مخصوص کریسمس
[غذا و آشپزخانه]
Christmas cookie
[American]
شیرینی بیسکویتی مخصوص کریسمس
[غذا و آشپزخانه]
pastries
کماج وکلوچه ومانند انها شیرینی پزی
jelly roll
نان شیرینی ژله دار ولوله کرده
lachryma christi
باده سرخ و شیرینی که درجنوب درست می کنند
gingersnap
نوعی نان شیرینی ترد زنجبیل دار
pastry
کماج وکلوچه ومانند انها شیرینی پزی
apple dumpling
شیرینی پخته شده با سیب درونش
[آشپزی]
polish the apple
<idiom>
خود شیرینی کردن ،لعاب دادن به کسی
lollipop
اب نبات یا شیرینی که در سرچوب نصب شده وبچه ها انرامیمکند
caramel
یکجور شیرینی مرکب از قند وشیره ومیوه تافی
sago
شیرینی که با نشاسته ساگو تهیه شود پنیر خرما
cola
ماده شیرینی که از برگ ومیوه کولا گرفته میشود
colas
ماده شیرینی که از برگ ومیوه کولا گرفته میشود
caramels
یکجور شیرینی مرکب از قند وشیره ومیوه تافی
lollipops
اب نبات یا شیرینی که در سرچوب نصب شده وبچه ها انرامیمکند
ingratiatory
طرف توجه قرار دهنده امیخته بخود شیرینی
lollypop
اب نبات یا شیرینی که در سرچوب نصب شده وبچه ها انرامیمکند
apple fritters
[British English]
قاچ سیب درخمیر سرخ شده
[یک نوع شیرینی]
apple beignets
[American English]
قاچ سیب درخمیر سرخ شده
[یک نوع شیرینی]
mousse
خامه زده که شیرینی بان سردمی کنندیا افسرده شود
mousses
خامه زده که شیرینی بان سردمی کنندیا افسرده شود
macaroons
نان شیرینی مرکب از شکر وزرده تخم مرغ و بادام
to ingratite oneself
خودرا طرف توجه قرار دادن خود شیرینی کردن
macaroon
نان شیرینی مرکب از شکر وزرده تخم مرغ و بادام
strudel
ورقه نازک خمیر پخته که لوله شده و لای ان شیرینی باشد
muffin
نوعی شیرینی یاکلوچه که گرماگرم باکره میخورند بشقاب سفالی کوچک
muffins
نوعی شیرینی یاکلوچه که گرماگرم باکره میخورند بشقاب سفالی کوچک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com