Dictiornary-Farsi | شیون کنان | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 109 (6 milliseconds)

English	Persian
wailingly	شیون کنان


Other Matches

inquiringly	تحقیق کنان پرسش کنان
rejoicingly	شادی کنان وجد کنان
whimpering	شیون
whimpers	شیون
whimpered	شیون
whimper	شیون
wailed	شیون کردن
yammered	شیون و زاری
yammer	شیون و زاری
yammering	شیون و زاری
wails	شیون کردن
yammers	شیون و زاری
wailing	شیون کردن
wail	شیون کردن
caterwauls	صدای شیون گربه
yammering	شیون و زاری پی در پی کردن
yammers	شیون و زاری پی در پی کردن
yammer	شیون و زاری پی در پی کردن
caterwauling	صدای شیون گربه
caterwauled	صدای شیون گربه
caterwaul	صدای شیون گربه
yammered	شیون و زاری پی در پی کردن
whimpered	شیون و جیغ و داد کردن
whimpers	شیون و جیغ و داد کردن
whimper	شیون و جیغ و داد کردن
whimpering	شیون و جیغ و داد کردن
afoam	کف کنان
vacillatingly	دل دل کنان
lingeringly	فس فس کنان
murmuringly	غر غر کنان
mutteringly	من من کنان
ponderingly	اندیشه کنان
poutingly	لب کلفت کنان
pantingly	ارزو کنان
on the run	شلوق کنان
murmuringly	ناله کنان
procrastinatingly	تعلل کنان
mockingly	ریشخند کنان
lingeringly	معطل کنان
lurkingly	کمین کنان
louringly	اخم کنان
loiteringly	درنگ کنان
pulingly	ناله کنان
ragingly	شورش کنان
railingly	بدحرفی کنان
saunteringly	ولگردی کنان
scoffingly	ریشخند کنان
surprisedly	تعجب کنان
twittingly	سرزنش کنان
vituperatively	سرزنش کنان
wailingly	ناله کنان
wonderingly	تعجب کنان
reprovingly	سرزنش کنان
repinningly	لندلند کنان
remonstratingly	تعرض کنان
remonstratingly	نکوهش کنان
under one's breath <idiom>	نجوا کنان
rejoicingly	خوشی کنان
refelectingly	اندیشه کنان
lingeringly	درنگ کنان
questioningly	پرسش کنان
groaningly	ناله کنان
glozingly	تاویل کنان
flashily	جلوه کنان
fawningly	مداهنه کنان
exultingly	خوشی کنان
exultantly	خوشی کنان
minaciously	تهدید کنان
mincingly	ناز کنان
menacingly	تهدید کنان
jokingly	شوخی کنان
cock-a-hoop	شادی کنان
whiningly	ناله کنان
insinuatingly	اشاره کنان
grumblingly	شکایت کنان
sneeringly	ریشخند کنان
haltingly	تامل کنان
jumpingly	پرش کنان
gyringly	گردش کنان
intriguingly	دسیسه کنان
insultingly	توهین کنان
they returned in triumph	شادی کنان برگشتند
repinningly	ناله کنان بادلتنگی
revilingly	بدگویان فحاشی کنان
jumpingly	جست وخیز کنان
at pause	مکث کنان خاموش
frisky	جست وخیز کنان
friskiest	جست وخیز کنان
friskier	جست وخیز کنان
dramatis personoe	صورت بازی کنان
wedding party	مجلس عروسی یا عقد کنان
the miner's f.	اتحادیه یاپیمان کان کنان
interposingly	مداخله کنان بطور معترضه
skipped	رقص کنان حرکت کردن
skips	رقص کنان حرکت کردن
on the run	بهر سو دوان دوندگی کنان
fleeringly	استهزاء کنان باخنده تمسخرامیز
skip	رقص کنان حرکت کردن
haltingly	درنگ کنان ازروی دودلی
yowled	صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowl	صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowls	صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowling	صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
Better face in danger once than to be always in da. <proverb>	مرگ یکدفعه شیون یکدفعه.
whisperingly	به نجوا نجوا کنان سر گوشی اهسته
perdu or due	درحال کمین کمین کنان
pulingly	جیک جیک کنان
gulpingly	غورت غورت کنان