Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 149 (8 milliseconds)
English
Persian
pen
شیوه نگارش
penned
شیوه نگارش
penning
شیوه نگارش
pens
شیوه نگارش
Other Matches
Gigantic Order
[شیوه ستون سازی توسکاری همراه با شیوه غول ستونی]
[معماری]
recordings
نگارش
recording
نگارش
version
نگارش
versions
نگارش
meteorgraph
الت نگارش
record
یادداشت نگارش
freedom of the press
ازادی نگارش
dipartment of publications
اداره نگارش
department of publications
اداره نگارش
depictions
نگارش تعریف
depiction
نگارش تعریف
styling
خامه سبک نگارش
obscurantism
سبک نگارش مبهم
styles
خامه سبک نگارش
style
خامه سبک نگارش
styled
خامه سبک نگارش
xylograph
نگارش روی چوپ
surveillance video recording
نگارش ویدئوی نظارتی
gutter press
نگارش هایامطبوعات پست
touch-typing
نگارش با روش پرماسی
touch-types
نگارش با روش پرماسی
touch-typed
نگارش با روش پرماسی
touch-type
نگارش با روش پرماسی
stylistics
فن نگارش سبک شناسی
aerometeorograph
دستگاه نگارش عوامل هواسنجی
surrealism
سبک نگارش خیالی سوررئالیسم
illusionism
نگارش یا توصیف منافر وهمی
autobiography
نگارش شرح زندگی شخصی بوسیلهء خود او
autobiographies
نگارش شرح زندگی شخصی بوسیلهء خود او
pnemograph
الت نگارش حرکات سینه هنگام تنفس
pick wickian
شبیه پیکویک قهرمان داستان نگارش چارلز دیکنز
moulage
انگشت نگاری یا نگارش اثر چیزی برای کشف جرم
custom
شیوه
styles
شیوه
processes
شیوه
style
شیوه
process
شیوه
styled
شیوه
habitude
شیوه
idiom
شیوه
do
شیوه
styling
شیوه
idioms
شیوه
methode
شیوه
devices
شیوه
practices
شیوه ها
procedures
شیوه ها
techniques
شیوه
practice
شیوه
technique
شیوه
approaches
شیوه
approached
شیوه
methods
شیوه
order
شیوه
approach
شیوه
patterns
شیوه
pattern
شیوه
device
شیوه
modes
شیوه
mode
شیوه
norms
شیوه
procedure
شیوه
norm
شیوه
method
شیوه
mode of vibration
شیوه ارتعاش
mode of production
شیوه تولید
flopping
شیوه فاسبوری
flopped
شیوه فاسبوری
vibrational mode
شیوه ارتعاش
endorcement procedure
شیوه اجرا
flops
شیوه فاسبوری
paced
شیوه تندی
paces
شیوه تندی
modus vivendi
شیوه زیست
technic
صناعت شیوه
severe style
شیوه جدی
research method
شیوه پژوهش
method
ایین شیوه
methods
ایین شیوه
orientalizing style
شیوه خاورمابی
pace
شیوه تندی
flop
شیوه فاسبوری
tactic
رزم شیوه
civics
شیوه کشورداری
cloze technique
شیوه بندش
mentalities
شیوه اندیشه
mentality
شیوه اندیشه
shaken
موافق شیوه
procedure
روش شیوه
oratory
شیوه سخنرانی
employment practice
شیوه استخدامی
modus operandi
شیوه کار
elocution
شیوه سخنوری
preferred cognitive mode
شیوه شناختی مرجح
pace
شیوه گام برداشتن
sound practices
شیوه های درست
paces
شیوه گام برداشتن
paced
شیوه گام برداشتن
gait
شیوه راه رفتن
iconic mode
شیوه تصویرسازی حسی
flooding technique
شیوه غرقه سازی
error choice technique
شیوه خطا گزینی
modulus operadi
شیوه با طرز کار
holtzman inkblot technique
شیوه لکههای هولتسمان
lever watch
شیوه بکار بردن
critical incidents technique
شیوه رویدادهای شاخص
concertina fold
شیوه تا کردن کاغذ
assets liabilities technique
شیوه محاسن- معایب
prototaxic mode
شیوه ادراکی ابتدایی
prestressing method
شیوه پیش تنیدگی
Giant Order
شیوه غول ستونی
[معماری]
modality
روند
[پردازه]
[شیوه]
[روش]
arch order
[شیوه ی ستون بندی طاق]
leverage
شیوه بکار بردن اهرم
flamboyant gothic
شیوه گوتیک شعله اسا
impasto
شیوه رنگ زنی غلیظ
parataxic mode
شیوه ادراکی خود- محوری
eastern cut off
شیوه قیچی پرش ارتفاع
tactic
جنگ فنی وابسته به رزم شیوه
copiers
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
copier
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
idiosyncratic
وابسته به طرزفکر یا شیوه ویژه کسی
orientalize
شیوه یا ایین خاوریان راپیروی کردن
virgilian
به شیوه virgil شاعر نامی روم
The means of payment will appear unchanged.
شیوه های پرداخت تغییر نخواهند کرد.
latinity
شیوه نوشتن یا سخن گفتن بزبان لاتینی
majority rule
شیوه رای گیری بر مبنای اکثریت ازاد
scholasticism
شیوه تعلیم وفلسفه مذهبی قرون وسطی
Religion was portrayed in a negative way.
دین به شیوه ای منفی توصیف شده بود.
point style
شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
mannerist
کسیکه بیک جور انشا یا شیوه خو گرفته است
object method of teaching
شیوه امزش بانشان دادن چیزهای موضوع درس یاتصویرانها
megapode
یکجور مرغ بزرگ پاکه شیوه اش ساختن پشههای خاک است
to take action to prevent
[stop]
such practices
اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
eastern roll
شیوه قیچی در پرش ارتفاع باغلطیدن پس از عبور از میله و فرود روی پا
pop goes the weasel
یکجور رقص روستایی که شیوه ان اینست که رقصنده از زیر دست انهامی گذرد
testacy
دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
topography
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
Composite Order
[شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
box and one
دفاع به شیوه چهار جا گیر ویک یار گیر
pointillism
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
oil on canvas
[painting technique]
رنگ روغنی نقاشی روی کرباس
[شیوه نقاشی]
idiosyncrasies
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasy
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com