Dictiornary-Farsi | شیوه پژوهش | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 163 (9 milliseconds)

English	Persian
research method	شیوه پژوهش


Other Matches

Gigantic Order	[شیوه ستون سازی توسکاری همراه با شیوه غول ستونی] [معماری]
investigations	پژوهش
experimenting	پژوهش
investigation	پژوهش
experimented	پژوهش
appeals	پژوهش
appealed	پژوهش
appeal	پژوهش
monographs	تک پژوهش
experiments	پژوهش
experiment	پژوهش
researching	پژوهش
research	پژوهش
researched	پژوهش
researches	پژوهش
monograph	تک پژوهش
field work	پژوهش میدانی
inappealable	پژوهش ناپذیر
object of appeal	پژوهش خواسته
unappealabe	پژوهش ناپذیر
herborization	پژوهش درگیاهان
inappellable	پژوهش ناپذیر
research method	روش پژوهش
chemical research	پژوهش شیمیایی
appellee	پژوهش خوانده
appellant	پژوهش خواه
operation research	پژوهش عملیاتی
courts of appeal	دادگاه پژوهش
court of appeal	دادگاه پژوهش
pure research	پژوهش محض
research design	طرح پژوهش
psychical research	پژوهش فراروانی
boarding party	گروه پژوهش
researches	پژوهش کردن
boarding parties	گروه پژوهش
researching	پژوهش کردن
researched	پژوهش کردن
research	پژوهش کردن
action research	پژوهش عمل نگر
appealable	قابل پژوهش خواهی
survey research	پژوهش زمینه یاب
herborize	پژوهش درگیاهان کردن
respondent	پژوهش خواه مستانف علیه
psychognosis	تحقیقات روانی روان پژوهش
respondents	پژوهش خواه مستانف علیه
Scientific research.	تحقیقات ( پژوهش های ) علمی
psychognosy	تحقیقات روانی روان پژوهش
process	شیوه
styled	شیوه
styles	شیوه
processes	شیوه
procedures	شیوه ها
approaches	شیوه
approached	شیوه
methode	شیوه
practice	شیوه
approach	شیوه
style	شیوه
idioms	شیوه
idiom	شیوه
do	شیوه
styling	شیوه
practices	شیوه ها
devices	شیوه
technique	شیوه
custom	شیوه
method	شیوه
methods	شیوه
patterns	شیوه
pattern	شیوه
norms	شیوه
norm	شیوه
order	شیوه
techniques	شیوه
modes	شیوه
mode	شیوه
habitude	شیوه
device	شیوه
procedure	شیوه
mode of production	شیوه تولید
mode of vibration	شیوه ارتعاش
severe style	شیوه جدی
technic	صناعت شیوه
orientalizing style	شیوه خاورمابی
vibrational mode	شیوه ارتعاش
elocution	شیوه سخنوری
cloze technique	شیوه بندش
methods	ایین شیوه
modus operandi	شیوه کار
shaken	موافق شیوه
pen	شیوه نگارش
penned	شیوه نگارش
penning	شیوه نگارش
pens	شیوه نگارش
tactic	رزم شیوه
mentalities	شیوه اندیشه
mentality	شیوه اندیشه
procedure	روش شیوه
method	ایین شیوه
modus vivendi	شیوه زیست
civics	شیوه کشورداری
flops	شیوه فاسبوری
flopping	شیوه فاسبوری
flopped	شیوه فاسبوری
pace	شیوه تندی
endorcement procedure	شیوه اجرا
flop	شیوه فاسبوری
paced	شیوه تندی
oratory	شیوه سخنرانی
paces	شیوه تندی
employment practice	شیوه استخدامی
pace	شیوه گام برداشتن
sound practices	شیوه های درست
gait	شیوه راه رفتن
paced	شیوه گام برداشتن
paces	شیوه گام برداشتن
prototaxic mode	شیوه ادراکی ابتدایی
modulus operadi	شیوه با طرز کار
concertina fold	شیوه تا کردن کاغذ
critical incidents technique	شیوه رویدادهای شاخص
assets liabilities technique	شیوه محاسن- معایب
flooding technique	شیوه غرقه سازی
lever watch	شیوه بکار بردن
preferred cognitive mode	شیوه شناختی مرجح
holtzman inkblot technique	شیوه لکههای هولتسمان
prestressing method	شیوه پیش تنیدگی
error choice technique	شیوه خطا گزینی
iconic mode	شیوه تصویرسازی حسی
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions	این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
flamboyant gothic	شیوه گوتیک شعله اسا
modality	روند [پردازه] [شیوه] [روش]
leverage	شیوه بکار بردن اهرم
impasto	شیوه رنگ زنی غلیظ
parataxic mode	شیوه ادراکی خود- محوری
eastern cut off	شیوه قیچی پرش ارتفاع
Giant Order	شیوه غول ستونی [معماری]
arch order	[شیوه ی ستون بندی طاق]
copiers	مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
tactic	جنگ فنی وابسته به رزم شیوه
copier	مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
orientalize	شیوه یا ایین خاوریان راپیروی کردن
idiosyncratic	وابسته به طرزفکر یا شیوه ویژه کسی
virgilian	به شیوه virgil شاعر نامی روم
scholasticism	شیوه تعلیم وفلسفه مذهبی قرون وسطی
Religion was portrayed in a negative way.	دین به شیوه ای منفی توصیف شده بود.
majority rule	شیوه رای گیری بر مبنای اکثریت ازاد
The means of payment will appear unchanged.	شیوه های پرداخت تغییر نخواهند کرد.
latinity	شیوه نوشتن یا سخن گفتن بزبان لاتینی
point style	شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
mannerist	کسیکه بیک جور انشا یا شیوه خو گرفته است
object method of teaching	شیوه امزش بانشان دادن چیزهای موضوع درس یاتصویرانها
to take action to prevent [stop] such practices	اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
megapode	یکجور مرغ بزرگ پاکه شیوه اش ساختن پشههای خاک است
eastern roll	شیوه قیچی در پرش ارتفاع باغلطیدن پس از عبور از میله و فرود روی پا
pop goes the weasel	یکجور رقص روستایی که شیوه ان اینست که رقصنده از زیر دست انهامی گذرد
psychologize	پژوهش روانشناسی کردن روانکاوی کردن
Composite Order	[شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
pointillism	شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
box and one	دفاع به شیوه چهار جا گیر ویک یار گیر
oil on canvas [painting technique]	رنگ روغنی نقاشی روی کرباس [شیوه نقاشی]
idiosyncrasies	طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasy	طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی

research method

شیوه پژوهش