English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
the smoking gun شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود [قانون]
in flagrante delicto شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود [قانون]
Other Matches
toluene مایع قابل اشتعالی که به عنوان حلال و رقیق کننده بکار میرود
rollpin پینی متشکل از طومارهای فنرهای پیچیده فولادی که به عنوان محور لولا بکار میرود
apostrophe که درموارد زیر بکار میرود
apostrophes که درموارد زیر بکار میرود
studs زائدهائی که در میلههای گرد بکار میرود
lakh سدهزار در شممردن روییه بکار میرود
lampron چراغ فیتلهای که درچراغانی بکار میرود
fuller's earth خاکی که درصافی اب وغیره بکار میرود
blacktop موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود
bay leaf برگ خشک برگبو که دراشپزی بکار میرود
fucus رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
boring tubes لوله هایی که برای حفاری بکار میرود
baby siphon سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
crosse چوگان پهنی که دربازی گلف بکار میرود
bathometer دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
wisha برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
nuggar بکجور کرجی بزرگ که دررودخانه نیل بکار میرود
flag stones تخته سنگهایی که برای سنگ فرش بکار میرود
propety man متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
hypodermic syringe کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود
balbriggan یکنوع پارچهء نخی که برای زیرپوش بکار میرود
inoculum مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
baseboard چوب یا تختهای که بعنوان ستون یا پایه بکار میرود
gasogene مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
aniseed تخم بادیان رومی که بصورت ادویه بکار میرود
property master متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
aquaplane قطعهء چوبی که برای اسکی ابی بکار میرود
serinette ارغنوان کوچک دستی که برای سروداموزی به پرندگان بکار میرود
thyratron پریود تخلیه که بعنوان سویچ رله یا ژنراتور بکار میرود
bow compass نوعی پرگار که برای رسم دایرههای کوچک بکار میرود
poetaster is pejorative word شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
laniard طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
windlass ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
kelvin tube لوله کلوین که جهت اندازه گیری عمق اب بکار میرود
Molotov cocktail بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
windlasses ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
manrope طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
mashy نام یکی از چوگانهای اهنی که در بازی گلف بکار میرود
stop bath ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
roller bandage نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
Molotov cocktails بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
bock یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
distemper ترکیبی از گچ اب چسب و موادرنگی که در رنگ کردن داخل اطاقها بکار میرود
splint نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
jelutong ماده رزینی درخت شاهدانه ک ه بجای صمغ ادامس بکار میرود
gluteus یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
goggles عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود
caliper نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
chuck جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chucked جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
dry pack مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
calliper نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
hundreds and thousands یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود
chucks جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
monochord الت یک سیمه که برای نمایش نسبت میان صداهای موسیقی بکار میرود
land plaster صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
bolster کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolstered کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolsters کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
vibrators منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
coffin جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
langrage اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrel اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langridge اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
leno یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود
coffins جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
vibrator منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
character یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
characters یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
nitrobenzene ابگونهای که بوی روغن بادام تلخ میدهدو درساختن رنگهای جوهری بکار میرود
hi فریاد خوش امد مثل هالو وچطوری و همچنین بجای اهای بکار میرود
hyphen برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
hyphens برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
cellulose acetate ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درابریشمهای مصنوعی فیلم لاک الکل و غیره بکار میرود
opalite ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
primary products محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
steeve خفت کردن میلهای که نوک ان قلابی داردوبرای ازمایش محتویات عدل پنبه وامثال ان بکار میرود سیخک
game theory این نظریه اغلب در تحلیل کردار انحصارچند جانبه بکار میرود واستراتژیهای مختلف را موردبررسی قرار میدهد
carbon seal وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
amalgams الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
amalgam الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
z 0 یک تراشه پردازنده 8 بیتی که به عنوان مبنایی برای ریزکامپیوترها بکار می رود
jute کنف هندی الیاف کنف که برای گونی بافی بکار میرود
puncuation نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
pitot pressure فشار برخورد هوا که به منظور اندازه گیری سرعت هوا بکار میرود
fet Transistor Effect Field نیمه هادی که به عنوان یک عنصر حافظه بکار برده میشود
anti blush tinner ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
design stress resultant تلاشی که در محاسبات بکار میرود وبرابر است با حاصلضرب تلاش در ضریب تشدید یادرصورت لزوم ضریب تصغیر
acrylic lacquer لاک های اکریلیک که دارای حلال های بسیار فرار بوده و برای پرداخت سطح هواپیما بکار میرود
streaming tape drive دستگاهی که یک کارتریج نوارپیوسته را نگهداری کردن واساسا" به عنوان پشتیبان گردانندههای دیسک سخت بکار می رود
aluminum wool رشتههای تکه تکه الومینوم که برای رفع زنگ زدگی وخوردگی و نیز جلادادن وصیقل دادن خراشهای جزئی روی ورقه ها یا لولههای الومینیومی بکار میرود
rolleron کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
urban bundle بقچه شهری [این روش گرچه قدیمی است ولی هنوز هم به عنوان معیاری جهت وزن کردن کلاف های پشم بکار می رود.]
evidence شواهد
anecdotal evidence شواهد داستان گونه
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
titles صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
title صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
scientific socialism بررسی سوسیالیسم از طریق امار وارقام و شواهد و مدارک و برمبنای اصول اقتصاد و جامعه شناسی
eponym عنوان دهنده عنوان مشخص
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
broaching ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
decisive قطعی
deterministic قطعی
irrevocable قطعی
uncompromising قطعی
final قطعی
finals قطعی
cretain قطعی
assertive قطعی
fixed قطعی
decretory قطعی
sure قطعی
decretive قطعی
surer قطعی
uncompromisingly قطعی
lasted قطعی
conclusive قطعی
proofs قطعی
positive قطعی
judicatory قطعی
definite قطعی
peremptory قطعی
proof قطعی
decided قطعی
definitive قطعی
last a قطعی
last قطعی
definite <adj.> قطعی
unconditional قطعی
lasts قطعی
definitely قطعی
surest قطعی
certain محقق قطعی
categorical قیاسی قطعی
affirmations افهار قطعی
affirmation افهار قطعی
once and a way بطور قطعی
categoric قیاسی قطعی
the last word سخن قطعی
emphatically بطور قطعی
decidedly بطور قطعی
indecision غیر قطعی
to turn the scale قطعی بودن
for good بطور قطعی
irrevocable sale بیع قطعی
firm offer پیشنهاد قطعی
flying colors موفقیت قطعی
indefinite غیر قطعی
to definitive answer پاسخ قطعی
final awards judgements احکام قطعی
final award رای قطعی
enforceable judgment رای قطعی
flat footed ثابت قطعی
uncoditioned قطعی نشده
absolute کامل قطعی
absolutes کامل قطعی
deteministic model مدل قطعی
declaredly با افهار قطعی
finals غایی قطعی
final غایی قطعی
flat-footed ثابت قطعی
decisively بطور قطعی
trenchant قاطع قطعی
indecisive غیر قطعی
reserve price بهای قطعی
magistral قاطع قطعی
final decision رای قطعی و نهایی
terminative بپایان رساننده قطعی
indecisively بطور غیر قطعی
interlocutory موقتی غیر قطعی
categorically بطور قاطع یا قطعی
assert افهار قطعی کردن
ultimatums اخرین پیشنهاد قطعی
asserted افهار قطعی کردن
asserting افهار قطعی کردن
asserts افهار قطعی کردن
insecure نامعین غیر قطعی
Is that definite? این قطعی است؟
revocable sale بیع غیر قطعی
judicial قطعی داوری کننده
ultimata اخرین پیشنهاد قطعی
criterion معیار نشان قطعی
averment افهار قطعی یا مثبت
ultimatum اخرین پیشنهاد قطعی
It is bound (most likely)to happen . The die is cast . It is final and irrevocable. بروبرگردندارد ( قطعی وحتمی است )
pocket judgment سند قطعی لازم الاجرا
once for all بطور قطعی یا اول و اخر
i cannot positively promise نمیتوانم قول قطعی بدهم
reserve price قیمت نهایی بهای قطعی
stbtitle عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
i had no idea he was going که او میرود
he is going میرود
the train runs without a stop میرود
octodecimo قطعی که برابر با یک هیجدهم یک ورق کاغذ باشد
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
presumedly احتمال میرود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com