Dictiornary-Farsi | صاحب اختیار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 205 (12 milliseconds)

English	Persian
in the saddle	صاحب اختیار


Search result with all words

empower	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
Other Matches

jointer	صاحب شیره کش خانه صاحب مشروب فروشی
weapons free	جنگ افزار اتش به اختیار فرمان اتش به اختیار درپدافند هوایی
vetoed	حق و اختیار
veto	حق و اختیار
vetoes	حق و اختیار
vetoing	حق و اختیار
spontaneous generation	بی اختیار
option	اختیار
free will	اختیار
control	اختیار
controlling	اختیار
controls	اختیار
mandated	اختیار
mandates	اختیار
mandating	اختیار
voluntariness	اختیار
unconscious	بی اختیار
unconsciously	بی اختیار
options	اختیار
will	اختیار
warrants	اختیار
warranting	اختیار
warranted	اختیار
warrant	اختیار
involuntary	بی اختیار
involuntarily	بی اختیار
liberty	اختیار
willed	اختیار
wills	اختیار
incoercible	بی اختیار
freedom of the will	اختیار
credential	اختیار
at the d. of	به اختیار
authorization	اختیار
authorisations	اختیار
liberties	اختیار
spontaneous	بی اختیار
attribution	اختیار
clearance	اختیار
authority	اختیار
test	اختیار
tested	اختیار
tests	اختیار
mandate	اختیار
fire at will	اتش به اختیار
at the mercy of	در اختیار دستخوش
options	اختیار معامله
as you wish	به اختیار شماست
powers	اقتدار و اختیار
powering	اقتدار و اختیار
authorise	اختیار دادن
body english	چرخش بی اختیار
invested with power	دارای اختیار
powered	اقتدار و اختیار
cartle blanche	اختیار نامحدود
power	اقتدار و اختیار
cart blanche	اختیار نامحدود
fix on	اختیار کردن
adopter	اختیار کننده
absolute authortity	اختیار مطلق
warrant of attorney	اختیار نامه
empower	اختیار دادن
adoption	اختیار اتخاذ
empowers	اختیار دادن
empowering	اختیار دادن
power of authority	اختیار نامه
power of attorney	اختیار نامه
authorizations	اختیار اجازه
enabling	اختیار دادن
enables	اختیار دادن
adopted	اختیار شده
enabled	اختیار دادن
enable	اختیار دادن
full power of attorney	اختیار نامه
letter of attorney	اختیار نامه
empowered	اختیار دادن
power of procuration	اختیار نامه
seller's option	اختیار فروشنده
commander's call	در اختیار فرماندهی
carte blanche	اختیار تام
the optio to accept or reject	اختیار قبول یا رد
to be a master of	در اختیار خودداشتن
to follow a profession	پیشهای را اختیار
jurisdiction	اختیار قانونی
to make one's option	اختیار کردن
will adjust	اتش به اختیار
certificate of authority	اختیار نامه
option	اختیار معامله
carte blanche	اختیار نامحدود
Delegation of Authority	تفویض اختیار
government	عقل اختیار
governments	عقل اختیار
jurisdication	اختیار قانونی
to rule the roast	اختیار داری کردن
plenipotentiary	دارای اختیار تام
spontaneously	به طیب خاطر بی اختیار
discretionally	مطابق میل و اختیار
To authorize someone.	به کسی اختیار دادن
magisterial	مطلق دارای اختیار
plenipotentiaries	دارای اختیار تام
tutelar authority	اختیار ناشی از قیومت
option	اختیار خریدیا فروش
invested with power	اختیار داده شده
catching	در اختیار گرفتن توپ
he wept involuntarily	بی اختیار گریه کرد
lock option	اختیار کاربرد قفل
fire at will	اتش به اختیار خود
options	اختیار خریدیا فروش
commander's call	ساعات در اختیار فرماندهی
ship will adjust	ناو اتش به اختیار
plenipotent	دارای اختیار مطلق
run the show	اختیار داری کردن
to have the run of a house	اختیار خانهای را داشتن
take over in charge	تحت اختیار دراوردن
lord	صاحب
ownerless	بی صاحب
padrone	صاحب
masters	صاحب
owners	صاحب
mastered	صاحب
master	صاحب
owner	صاحب
lords	صاحب
local option	اختیار تعیین محل معینی
vicarious authority	اختیار از طرف دیگری نمایندگی
authorizes	اختیار دادن تصویب کردن
authorizing	اختیار دادن تصویب کردن
visitatorial	وابسته به یادارای اختیار بازرسی
accredit	معتبر ساختن اختیار دادن
bureaus	ادارهای که اطلاعات در اختیار میدهد
hold at disposal	در اختیار دیگری نگهداری کردن
authorises	اختیار دادن تصویب کردن
authorize	اختیار دادن تصویب کردن
Dont mention it . You are welcome.	اختیار دارید (درمقام تعارف )
accrediting	معتبر ساختن اختیار دادن
delegation of authority	دادن اختیار انجام عمل
local option	اختیار تعیین چیزی درمحل
It is beyond my authority(control).	اینکار از اختیار من خارج است
to run the show	در کاری اختیار داری کردن
accredits	معتبر ساختن اختیار دادن
bureau	ادارهای که اطلاعات در اختیار میدهد
authorising	اختیار دادن تصویب کردن
inviolable	صاحب حرمت
landholder	صاحب ملک
licensee	صاحب جواز
Distinguished . Titled.	صاحب عنوان
licensees	صاحب جواز
in power	صاحب مقام
land lady	زن صاحب ملک
concessionary	صاحب امتیاز
concessioner	صاحب امتیاز
landowners	صاحب ملک
sovereigns	صاحب سیادت
feudary	صاحب تیول
feudatory	صاحب تیول
landowner	صاحب ملک
free ball	توپ بی صاحب
grantee	صاحب امتیاز
concessionaire	صاحب امتیاز
lessor	صاحب ملک
industrialists	صاحب صنعت
shareholders	صاحب سهم
unowned	بی صاحب بیمالک
clear-sighted	صاحب نظر
permit holder	صاحب جواز
restaurateur	صاحب رستوران
printers	صاحب چاپخانه
shareholder	صاحب سهم
titlist	صاحب سندمالکیت
stockholder	صاحب سهم
stock holder	صاحب سهم
slaveholder	صاحب برده
shop keeper	صاحب دکان
shipowner	صاحب کشتی
stockholders	صاحب سهم
restauranteur	صاحب رستوران
printer	صاحب چاپخانه
owner of a property	صاحب ملک
industrialist	صاحب صنعت
office-holders	صاحب مقام
licence owner	صاحب امتیاز
liege	صاحب تیول
sharecropper	صاحب نسق
office-holder	صاحب مقام
man of place	صاحب منصب
man of place	صاحب مقام
manufaturer	صاحب کارخانه
homeowners	صاحب خانه
master of the time	صاحب الزمان
homeowner	صاحب خانه
monopolist	صاحب انحصار
no man's land	سرزمین بی صاحب
notary public	صاحب محضر
nursery man	صاحب قلمستان
of consequence	صاحب شان
officiary	صاحب منصب
seignior	صاحب تیول
innkeeper	صاحب مسافرخانه
innkeepers	صاحب مسافرخانه
housemother	زن صاحب خانه