Dictiornary-Farsi | صاحب ملک یامغازه بودن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (14 milliseconds)

English	Persian
proprietorship	صاحب ملک یامغازه بودن


Other Matches

own	صاحب چیزی بودن
owned	صاحب چیزی بودن
owning	صاحب چیزی بودن
owns	صاحب چیزی بودن
to have something	صاحب چیزی بودن
to have something at one's disposal	صاحب چیزی بودن
to have a title [ to be titled]	لقب دار [صاحب عنوان] بودن
jointer	صاحب شیره کش خانه صاحب مشروب فروشی
masters	صاحب
mastered	صاحب
owners	صاحب
owner	صاحب
master	صاحب
padrone	صاحب
ownerless	بی صاحب
lord	صاحب
lords	صاحب
slaveholder	صاحب برده
shop keeper	صاحب دکان
shipowner	صاحب کشتی
sovereigns	صاحب سیادت
sovereign	صاحب سیادت
sharecropper	صاحب نسق
strays	جانور بی صاحب
straying	جانور بی صاحب
free ball	توپ بی صاحب
titlist	صاحب سندمالکیت
in power	صاحب مقام
feudatory	صاحب تیول
feudary	صاحب تیول
stock holder	صاحب سهم
licensees	صاحب جواز
licensee	صاحب جواز
permit holder	صاحب جواز
printer	صاحب چاپخانه
stray	جانور بی صاحب
manufacturer	صاحب کارخانه
planters	صاحب مزرعه
planter	صاحب مزرعه
waif	مال بی صاحب
official	صاحب منصب
signatory	صاحب امضا
signatories	صاحب امضا
officers	صاحب منصب
officer	صاحب منصب
manufacturers	صاحب کارخانه
concessioner	صاحب امتیاز
concessionary	صاحب امتیاز
concessionaire	صاحب امتیاز
seignior	صاحب تیول
building owner	صاحب کار
assayer	صاحب عیار
restauranteur	صاحب رستوران
housemothers	زن صاحب خانه
industrialist	صاحب صنعت
man of place	صاحب مقام
office-holders	صاحب مقام
Distinguished . Titled.	صاحب عنوان
masters	ارباب صاحب
master of the time	صاحب الزمان
mastered	ارباب صاحب
monopolist	صاحب انحصار
master	ارباب صاحب
no man's land	سرزمین بی صاحب
landlady	زن صاحب ملک
office-holder	صاحب مقام
manufaturer	صاحب کارخانه
man of place	صاحب منصب
liege	صاحب تیول
licence owner	صاحب امتیاز
unowned	بی صاحب بیمالک
lessor	صاحب ملک
landholder	صاحب ملک
land lady	زن صاحب ملک
beneficent	صاحب کرم
homeowner	صاحب خانه
homeowners	صاحب خانه
landladies	زن صاحب ملک
printers	صاحب چاپخانه
resolute	صاحب عزم
stockholders	صاحب سهم
stockholder	صاحب سهم
shareholders	صاحب سهم
shareholder	صاحب سهم
restaurateurs	صاحب رستوران
restaurateur	صاحب رستوران
grantee	صاحب امتیاز
clear-sighted	صاحب نظر
owner of a property	صاحب ملک
landowners	صاحب ملک
landowner	صاحب ملک
notary public	صاحب محضر
nursery man	صاحب قلمستان
of consequence	صاحب شان
officiary	صاحب منصب
inviolable	صاحب حرمت
in the saddle	صاحب اختیار
industrialists	صاحب صنعت
benefactor	صاحب خیر
lairds	صاحب زمین
laird	صاحب زمین
benefactors	صاحب خیر
titled	صاحب لقب
innkeeper	صاحب مسافرخانه
innkeepers	صاحب مسافرخانه
employers	صاحب کار
housemother	زن صاحب خانه
employer	صاحب کار
signatories	صاحب امضاء امضایی
peer	صاحب لقب اشرافی
peered	صاحب لقب اشرافی
peering	صاحب لقب اشرافی
prosecuting attorney	صاحب منصب پارکه
chartered companies	شرکتهای صاحب الامتیاز
challenge round	مبارزه با صاحب عنوان
newspaperman	صاحب وگرداننده روزنامه
newspapermen	صاحب وگرداننده روزنامه
pooh bah	صاحب چندین مقام
endowed	صاحب مال و مکنت
at owner's risks	به هزینه صاحب مال
owner's risk	ریسک صاحب کالا
staff	افسران صاحب منصبان
staffed	افسران صاحب منصبان
staffs	افسران صاحب منصبان
boniface	صاحب مهمانخانه ورستوران
cotton spinner	صاحب کارخانه نخ ریسی
signatory	صاحب امضاء امضایی
to come into a property	مالی را صاحب شدن
placeman	صاحب منصب اداری
holding company	شرکت صاحب سهم
publicans	بیگانه صاحب میخانه
i own that house	من صاحب ان خانه هستم
housemothers	زن صاحب پانسیون یا مهمانخانه
in the saddle	یراق صاحب مقام
infeoff	صاحب ملک کردن
proprietor	صاحب حق طبق کتاب
proprietors	صاحب حق طبق کتاب
croupier	کمک صاحب بانک
croupiers	کمک صاحب بانک
office-holder	صاحب منصب دولت
office-holders	صاحب منصب دولت
title-holder	صاحب سند مالکیت
innholder	صاحب مهمانخانه یا مسافرخانه
title-holders	صاحب سند مالکیت
wharfinger	صاحب لنگرگاه یابارانداز
housemother	زن صاحب پانسیون یا مهمانخانه
estray	جانوراواره وبی صاحب
martyologist	صاحب تذکره شهدا
licensee	صاحب جواز یا امتیاز
licensees	صاحب جواز یا امتیاز
publican	بیگانه صاحب میخانه
mansion house	خانه صاحب تیول
lord paramount	صاحب تیول عمده
polygraph	صاحب تالیفات بسیار
polygraphs	صاحب تالیفات بسیار
yachtsmen	صاحب کشتی تفریحی
yachtsman	صاحب کشتی تفریحی
res nullius	مال بلا صاحب
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .	مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate	سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contain	در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains	در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views	د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contained	در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
stockholder	صاحب موجودی ذخیره نگهدار
licensees	صاحب جواز دارنده پروانه
evangelists	صاحب انجیل مژده رسان
confidnetial relationship with client	حفظ اسرار صاحب کار
portreeve	صاحب منصبی که پایین ترازشهرداراست
play the ball	با دریبل صاحب توپ شدن
nursery man	درخت کار صاحب تلمبار
licensee	صاحب جواز دارنده پروانه
evangelist	صاحب انجیل مژده رسان
atentee	صاحب اختراع ثبت شده
batons	عصا یا چوپ صاحب منصبان
equites	سواره نظام صاحب امتیاز
stockholders	صاحب موجودی ذخیره نگهدار
barton	حیاط رعیتی صاحب ملک
barkeeper	باده فروش صاحب میکده
manor houses	خانه ارباب یا صاحب تیول
barkeep	باده فروش صاحب میکده
manor house	خانه ارباب یا صاحب تیول
gastrologist	صاحب سر رشته درپختن وخوردن
old guard	صنوف صاحب اعتبار قدیم
abandonee	صاحب اشیاء ترک شده
patentee	صاحب اختراع ثبت شدن
baton	عصا یا چوپ صاحب منصبان
patentee	صاحب اختراع ثبت شده
he is the owner of this house	او صاحب این خانه است
waif	بچه بی صاحب ادم دربدر
outnumbering	از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to mind	مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
to be in one's right mind	دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
corresponds	بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbered	از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
correspond	بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded	بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumber	از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
up to it/the job <idiom>	مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
outnumbers	از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر

proprietorship

صاحب ملک یامغازه بودن