Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
speak the trurh	صادقانه گفتن
Other Matches
truly	صادقانه
sincerely	صادقانه
sincerely yours	صادقانه
sinerely	صادقانه
guilelessly	صادقانه
candidly	صادقانه
loyally	صادقانه
faithfully	صادقانه
veraciously	صادقانه
loyal	صادقانه
veraciosly	صادقانه
your truly	حقیقتا` صادقانه
ingenuously	بی حیله صادقانه
loyal services	خدمات صادقانه
lay one's cards on the table <idiom>	صادقانه معامله کردن
lay it on the line <idiom>	صادقانه حرف زدن
Cross your heart! <idiom>	راستگو باش ! [صادقانه بگو!]
certificate of honorable service	مدرک تصدیق خدمت صادقانه
yeoman's service	خدمت صادقانه و از روی وفاداری و صمیمیت
greets	درود گفتن تبریک گفتن
to answer in the a	اری گفتن بله گفتن
greet	درود گفتن تبریک گفتن
greeted	درود گفتن تبریک گفتن
The documentary tries to be truthful to the events.	این فیلم مستند تلاش می کند صادقانه رویدادها را توصیف کند.
sputter	تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputters	تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputtered	تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
relates	گفتن
viyuperate	بد گفتن
utter	گفتن
to give utterance to	گفتن
bubbled	گفتن
say	گفتن
bubbles	گفتن
bubbling	گفتن
tell	گفتن
to weep out	گفتن
to tell a story	گفتن
utters	گفتن
telling-off	گفتن
uttered	گفتن
says	گفتن
let out <idiom>	گفتن
utterance	گفتن
utterances	گفتن
rehearsing	گفتن
informs	گفتن
informing	گفتن
saith	گفتن
pshaw	اه گفتن
relate	گفتن
rehearses	گفتن
rehearsed	گفتن
bubble	گفتن
rehearse	گفتن
vituperate	بد گفتن
let (someone) know <idiom>	گفتن
tells	گفتن
mouth	گفتن
mouths	گفتن
get out	گفتن
mouthing	گفتن
iteration	گفتن
adduse	گفتن
mouthed	گفتن
inform	گفتن
to throw the hatchet	اغراق گفتن
avouch	اشکارا گفتن
to make a remark	سخن گفتن
allegorize	مثل گفتن
salute	تهنیت گفتن
saluted	تهنیت گفتن
salutes	تهنیت گفتن
to pull	اغراق گفتن
to pile it on	اغراق گفتن
to draw the long bow	اغراق گفتن
interjected	بطورمعترضه گفتن
interject	بطورمعترضه گفتن
commiserating	تسلیت گفتن بر
commiserates	تسلیت گفتن بر
commiserated	تسلیت گفتن بر
commiserate	تسلیت گفتن بر
to bellow forth	با نعره گفتن
call bad names	ناسزا گفتن
to bellow out	بانعره گفتن
to bid a	بدرود گفتن
bootlick	تملق گفتن از
to bid welcome	خوشامد گفتن
to blunder out	بی فکرانه گفتن
to blunder out	جویده گفتن
to draw the long	اغراق گفتن
doxologize	ستایش گفتن
observes	گفتن برپاداشتن
extemporising	بالبداهه گفتن
extemporises	بالبداهه گفتن
extemporised	بالبداهه گفتن
abandons	ترک گفتن
abandoning	ترک گفتن
abandon	ترک گفتن
to talk nonsense	مهمل گفتن
saluting	تهنیت گفتن
to talk nonsense	چرند گفتن
to talk tall	گزاف گفتن
to tell a lie	دروغ گفتن
adulate	مدح گفتن
adduee	گفتن افهارنمودن
extemporize	بالبداهه گفتن
extemporized	بالبداهه گفتن
extemporizes	بالبداهه گفتن
to put it on	اغراق گفتن
to sigh out	با اه وحسرت گفتن
to speak through one's nose	سخن گفتن
to spoke the t.	راست گفتن
to take the floor	سخن گفتن
observing	گفتن برپاداشتن
observed	گفتن برپاداشتن
observe	گفتن برپاداشتن
belying	دروغ گفتن
belies	دروغ گفتن
belied	دروغ گفتن
belie	دروغ گفتن
extemporizing	بالبداهه گفتن
to bid a	وداع گفتن
interjects	بطورمعترضه گفتن
commune	راز دل گفتن
giggle	سخن گفتن
outvoice	موثرترسخن گفتن از
panegyrize	مدح گفتن
pass a remark	سخنی گفتن
pitch a yarn	قصه گفتن
swears	ناسزا گفتن
swear	ناسزا گفتن
mant	با لکنت گفتن
mammer	بالکنت گفتن
macarize	خوشابحال گفتن
rejoin	در پاسخ گفتن
rime	شعر گفتن
giggled	سخن گفتن
giggles	سخن گفتن
giggling	سخن گفتن
communed	راز دل گفتن
communes	راز دل گفتن
communing	راز دل گفتن
outvoice	بلندترسخن گفتن از
nuncupate	زبانی گفتن
scream	ناگهانی گفتن
screamed	ناگهانی گفتن
screams	ناگهانی گفتن
confide	محرمانه گفتن
confided	محرمانه گفتن
confides	محرمانه گفتن
misstate	غلط گفتن
lay to	دروغ گفتن
say a word	سخن گفتن
sweet talk	تملق گفتن
tack tall	گزاف گفتن
take leave of	بدرود گفتن با
tallyho	اهای گفتن
speaks	سخن گفتن
speak	سخن گفتن
reviles	ناسزا گفتن
reviled	ناسزا گفتن
revile	ناسزا گفتن
to a. oneself	سخن گفتن
weasels	دروغ گفتن
fabulize	افسانه گفتن
overstate	اغراق گفتن در
overstated	اغراق گفتن در
overstates	اغراق گفتن در
rejoins	در پاسخ گفتن
lalophobia	گفتن هراسی
rejoining	در پاسخ گفتن
rejoined	در پاسخ گفتن
to say a word	سخن گفتن
hyperbolize	اغراق گفتن
speak the trurh	راست گفتن
twaddle	چرند گفتن
gnosticize	عرفان گفتن
whiff	دروغ گفتن
weasel	دروغ گفتن
overstating	اغراق گفتن در
enounce	به صراحت گفتن
congratulated	شادباش گفتن
To speak the truth.	حقیقت را گفتن
To get someones goat To utter blasphemies .	کفر گفتن
come clean <idiom>	راست گفتن
interjecting	بطورمعترضه گفتن
whining	باناله گفتن
whines	باناله گفتن
whined	باناله گفتن
whine	باناله گفتن
crack a joke <idiom>	جوک گفتن
discourses	سخن گفتن
discourse	سخن گفتن
repeats	باز گفتن
repeats	دوباره گفتن
fable	حکایت گفتن
fables	حکایت گفتن
congratulated	تبریک گفتن
congratulate	شادباش گفتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com