Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
high pass filter
صافی بالا گذر
Search result with all words
high pass acoustical filter
صافی صوتی بالا گذر
Other Matches
absolute filter
صافی میکرونی صافی میکروسکپی
antivignetting filter
صافی هماهنگ کننده نور صافی تطبیق نور
spinwriter
چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
sleekness
صافی
oaleaceous
صافی
filters
صافی
colanders
صافی
strainer
صافی
smoothness
صافی
strainers
صافی
filter
صافی
water filter
صافی اب
scumble
صافی
leach
صافی
pureness
صافی
planeness
صافی
absolute filter
صافی صد در صد
limpidity
صافی
filter bed
صافی اب
colander
صافی
line filter
صافی خط
defecator
صافی
limpidity or limpidness
صافی
vertically
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
band screen
صافی مخازن
accelofilter
صافی سریع
color killer
صافی رنگ
differentiating filter
صافی ممیز
acoustic filter
صافی صوتی
edge fillter
صافی چاکدار
filter press
صافی فشاری
electric filter
صافی الکتریکی
porous filter
صافی متخلخل
polarizing filter
صافی قطبی
absorbent filter
صافی جذب
filters
فیلتر صافی
crystal filter
صافی بلورین
scratch filter
صافی پیکاپ
break even
صافی درامدن
suction filter
صافی مکنده
filter
صافی پالایه
filter
فیلتر صافی
filter packing
لایی صافی
killer stage
صافی رنگ
gloss
صافی براقی
line filter
صافی همهمه
filters
صافی پالایه
petrol filter
صافی بنزین
interference eliminator
صافی تداخل
gravel filter
صافی شنی
glassiness
صافی زلالی
gas mask canister
صافی گاز
fuel filter
صافی بنزین
fuel filter
صافی سوخت
oil filter
صافی روغن
frequency filter
صافی فرکانس
purity
صافی پاکدامنی
fineness
موشکافی صافی
filter layer
لایه صافی
filter disk
قرص صافی
nominal filter
صافی میکرونی
noise filter
صافی همهمه
filtering
از صافی گذراندن
interference filter
صافی تداخل
interference filter
صافی پارازیت
leach
صافی کردن
leach
از صافی گذراندن
serenity
بی سر وصدایی صافی
light filter
صافی نور
line filter
صافی شبکه
filter flask
بالن صافی
filter disc
قرص صافی
filter curve
منحنی صافی
filter capacitor
خازن صافی
filter bed
صافی شنی
filter add
کمک صافی
filrate
از صافی گذراندن
filrate
از صافی گذشتن
filterable
صافی کردنی
filtrable
صافی کردنی
filtration
از صافی گذراندن
filter characteristic
مشخصه صافی
filter chock
چوک صافی
filter crystal
کریستال صافی
filter condenser
خازن صافی
filter circuit
مدار صافی
filter network
شبکه ی صافی
filter packing
پوشش صافی
filter paper
کاغذ صافی
infltrate
از سوراخهای صافی گذراندن
filter stick
لوله صافی دار
impedance transforming filter
صافی تبدیل امپدانس
power line filter
صافی جریان برق
low pass filter
صافی پایین گذر
low frequency filter
صافی فرکانس پایین
band stop
صافی میان نگذر
band pass
صافی میان گذر
strainer well
چاه صافی دار
flexible oil filter line
لوله صافی روغن
integrating filter
صافی جمع کننده
narrow band filter
صافی فلزات باریک
filter insert
دریچه یا مدخل صافی
filtrate
مایع زیر صافی
serene
صافی صاف کردن
band pass filter circuit
مدار صافی باند پاس
low pass acoustical filter
صافی پایین گذر صوتی
lawns
مرغزار باپارچه صافی کردن
fluted filter paper
کاغذ صافی چین دار
intermediate frequency band filter
صافی باند فرکانس میانی
lawn
مرغزار باپارچه صافی کردن
nominal filter
صافی به اندازه عبور معین
diesel fuel oil filter
صافی سوخت موتور دیزل
leach
[liquid formed by leaching]
مایعی که از صافی گرفته شده
[شیمی]
leachate
مایعی که از صافی گرفته شده
[شیمی]
the clouds above
ابرهای بالا یا بالا سر
dat
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
hypostyle hall
[اتاق بزرگ با سقف صافی که ردیفی از ستون ها در آن قرار دارد.]
Indian summers
هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
Indian summer
هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
apl
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
pull up
بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
antialiasing
تکنیک افزایش دقت نمایش گرافیک کامپیوتری یک روش بکارگیری صافی که باعث فهور خطها و لبههای صاف در محل تصویر صفحه نمایش میشود
high burst ranging
تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
at a great age
در سن بالا یی
overtones
بالا تن
overtone
بالا تن
upper
بالا
ascendency
بالا
ascendancy
بالا
lever bridge
پل بالا رو
in old age
[in great age]
در سن بالا
aloft
بالا
balconies
لژ بالا
balcony
لژ بالا
aweigh
بالا
superincumbent
از بالا
up there
ان بالا
upper limit
حد بالا
upside
بالا
outreach
بالا
atop
بالا
on high
در بالا
above
در بالا
gallery
لژ بالا
galleries
لژ بالا
overhead
سر بالا
overhead
بالا
uppermost
از بالا
headwater
بالا اب
up stairs
بالا
up
رو به بالا
over
بالا
high
بالا
highest
بالا
over-
بالا
top
بالا
highs
بالا
upped
بالا
up
بالا
upped
رو به بالا
upping
بالا
upping
رو به بالا
res
noitaloseR بالا
head piece
قسمت بالا
h.f.
فرکانس بالا
upheavals
بالا امدن
uplifter
بالا برنده
upheaval
بالا امدن
regorge
بالا اوردن
high-class
از طبقات بالا
to turn up
[collar]
به بالا پیچیدن
to hinge up
به بالا پیچیدن
to tilt up
به بالا پیچیدن
boosters
بالا برنده
on stilts
بالا ایستاده بل
jacks
بالا بردن
jack
بالا بردن
wrapper
بالا پوش
wrappers
بالا پوش
abovestairs
طبقه بالا
raise
بالا بردن
heave away
بالا بکشید
aspired
بالا رفتن
aspire
بالا رفتن
high burst
ترکش بالا
Please come up .
بفرمائید بالا
top cast
ریختن از بالا
top carriage
قنداق بالا
high contrast
تغایر بالا
high efficiency
راندمان بالا
embezzling
بالا کشیدن
embezzles
بالا کشیدن
embezzled
بالا کشیدن
embezzle
بالا کشیدن
high frequency
بسامد بالا
scandent
بالا رونده
aspires
بالا رفتن
aspiring
بالا رفتن
promoting
بالا بردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com