English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (41 milliseconds)
English Persian
grant probate of a will صحت وصیتنامهای را گواهی کردن
Other Matches
revocation of probate بطلان وصیتنامهای که قبلا" صحت مفادش تصدیق شده
probate گواهی حصر وراثت گواهی نمودن صحت وصیت نامه
certify تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifying تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifies تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
eyewitnesses گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
stock certificate گواهی موجودی کالا در انبار گواهی سهم
eye-witnesses گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitness گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
warrants گواهی کردن
certifies گواهی کردن
certify گواهی کردن
warranted گواهی کردن
warrant گواهی کردن
warranting گواهی کردن
certifying گواهی کردن
certification گواهی کردن
certificates گواهی صادر کردن
certificate گواهی صادر کردن
natarize محضر داری کردن گواهی رسمی کردن
attestation امضاکسی را گواهی کردن تصدیق
tests شهادت گواهی بازرسی کردن
tested شهادت گواهی بازرسی کردن
test شهادت گواهی بازرسی کردن
warranted گواهی
certificate گواهی
warranting گواهی
certificates گواهی
warrants گواهی
deposition گواهی
warrant گواهی
depositions گواهی
oral evidence گواهی
certification گواهی
witnesses گواهی
certificate [official document] گواهی
attestation گواهی
evidence گواهی
grade گواهی
mark گواهی
reference [testimonial] گواهی
report گواهی
testimony گواهی
witnessing گواهی
attestation گواهی
testimonies گواهی
legalization گواهی
witness گواهی
witnessed گواهی
testimonial گواهی نامه
testis تخم گواهی
witnessing گواهی دادن
certificate of quantity گواهی مقدار
to bear testimony گواهی دادن
witness گواهی دادن
certificates گواهی نامه
speak well for گواهی دادن
affiant گواهی نویس
certified check چک گواهی شده
certifier گواهی کننده
treasury warrant گواهی خزانه
quality certificate گواهی کیفیت
qualifying certificate گواهی صلاحیت
bill of health گواهی تندرستی
bill of health گواهی بهداشت
attests گواهی دادن
certificate of a doctor گواهی پزشک
attest گواهی دادن
call in evidence گواهی خواستن از
witnesses گواهی دادن
testimonials گواهی نامه
attesting گواهی دادن
attested گواهی دادن
certificating of quantity گواهی کمیت
warranted گواهی حکم
call to witness گواهی خواستن از
to bear witness گواهی دادن
certificate of inspection گواهی بازرسی
warranting گواهی حکم
bear testimony گواهی دادن
warrants گواهی حکم
certificate of health گواهی بهداشت
death certificate گواهی فوت
certificate of deposit گواهی سپرده
certificate of death گواهی فوت
certificate of damage گواهی خسارت
certificate of compliance گواهی تطبیق
certificate of analysis گواهی بررسی
to call in evidence گواهی خواستن از
certificate of measurement گواهی وزن
bear witness گواهی دادن
witnessed گواهی دادن
warrantable قابل گواهی
certificate of weight گواهی وزن
certificate of survey گواهی بازدید
certificate of survey گواهی بازرسی
birth certificate گواهی تولد
certificate of receipt گواهی وصول
certificate of receipt گواهی رسید
certificate of quantity گواهی کمیت
certificate گواهی نامه
certificate of quality گواهی کیفیت
certificate of origin گواهی مبداء
certificate of origin گواهی مبدا
warrant گواهی حکم
death certificates گواهی فوت
inspection certificate گواهی بازرسی
deposes گواهی دادن
inspection certificate گواهی نظارت
insurance certificate گواهی بیمه
certificate of measurement گواهی مقدار
testify گواهی دادن
deposing گواهی دادن
false testimony گواهی کذب
testifies گواهی دادن
clean bill of health <idiom> گواهی سلامتی
interim certificates گواهی موقت
false evidence گواهی کدب
evidence ملاک گواهی
depositions گواهی کتبی
testifying گواهی دادن
deposition گواهی کتبی
deponent گواهی نویس
licensing گواهی نامه
license گواهی نامه
health certificate گواهی بهداشت
certified گواهی شده
back letter گواهی تضمین
depose گواهی دادن
testified گواهی دادن
packing note گواهی بسته بندی
vindicable قابل گواهی واثبات
presages گواهی دادن بر خبردادن از
notarization گواهی محضری و رسمی
notice of non payment گواهی عدم پرداخت
notice of dishonour گواهی عدم پرداخت
certificate of deposit گواهی پول سپرده
certificate of deposits گواهی نامه سپرده
certificate of exclusive inheritance گواهی انحصار وراثت
give evidence of گواهی دادن در مورد
to call any one in testimony از کسی گواهی خواستن
perjuring گواهی دروغ دادن
perjures گواهی دروغ دادن
certificate of measurement گواهی اندازه و ابعاد
d. certificate گواهی نامه مرخصی
perjure گواهی دروغ دادن
taking of evidence شنوایی گواهی [حقوق]
hearing of evidence شنوایی گواهی [حقوق]
scrip گواهی نامه موقت
marriage lines گواهی نامه عروسی
presage گواهی دادن بر خبردادن از
presaged گواهی دادن بر خبردادن از
cover note گواهی بیمه نامه
bill of health گواهی صحت مزاج
cover note گواهی پوشش بیمه
subscriping witness گواهی کننده سند
presaging گواهی دادن بر خبردادن از
share certificate گواهی مالکیت سهام
attestor گواهی دهنده گواه
false witness گواهی یاشهادت دروغ
to give evidence before the court در دادگاه گواهی دادن
I hereby certify that …. بدینوسیله تصدیق ( گواهی ) می نمایم که …
testamur گواهی نامه گذراندن امتحانات
clean bill of health گواهی نامه بهداشت کشتی
depone عزل نمودن گواهی دادن
in witness whereof برای گواهی مراتب بالا
perjury سوگند شکنی گواهی دروغ
certified copy رونوشت گواهی رسمی شده
taking of evidence پذیرش سند و گواهی [حقوق]
hearing of evidence پذیرش سند و گواهی [حقوق]
To authenticate a signature. تصدیق امضاکردن ( گواهی امضاء )
testimonialize گواهی نامه یا رضایت دادن
to give evdience گواهی دادن مدرک بودن از
caption گواهی مندرج درروی سند
docl pass گواهی ورود به لنگرگاه یاخروج از ان
bankrupts certificate گواهی نامه اعاده حیثیت
captions گواهی مندرج درروی سند
vouchee کسیکه برای او گواهی وشهادت میدهند
matricula دفتر ثبت گواهی نامه نویسی
probate رونوشت گواهی شده وصیت نامه
cdp Processing Data Certificationin گواهی پردازش داده
floater گواهی نامه سهام دولتی یا راه اهن
internal evidence مدارک یا گواهی که از درون چیزی بدست میاید
estreat رونوشت گواهی شده پیش نویس دادگاه
ccp Programming inComputer Certificate گواهی برنامه نویسی کامپیوتر
king's evidence گواهی واعتراف شریک گناه برضدهمدستان خودرادرامریکا.....گویند
attestation clause عبارتی که در ذیل اسنادبلافاصله قبل از اسامی گواهی کنندگان امضا
docl pass گواهی که پس از پرداخت هزینههای لنگرگاه به صاحب کشتی داده میشود
clearance in ward گواهی مامورین گمرک نسبت به کالاهایی که مشمول حقوق گمرکی می شوند قبل از تخلیه و بعد از حمل
probate تصدیق صحت وصیتنامه رونوشت مصدق وصیتنامه گواهی انحصار وراثت
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
mountains witness کوه هاهم گواهی میدهند حتی کوه ها.......
jurat گواهی امضاء وهویت امضاء کننده
credential گواهی نامه اعتبار نامه
record ثبت گواهی ثبت شده
perjury قسم دروغ گواهی دروغ
statute of fraud قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com