English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (2 milliseconds)
English Persian
safe صحیح اطمینان بخش
safer صحیح اطمینان بخش
safes صحیح اطمینان بخش
safest صحیح اطمینان بخش
Search result with all words
handshake سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshakes سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
authentication اطمینان از اینکه چیزی صحیح است
handshaking سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
synchronous حرف ارسالی با DTE برای اطمینان از همانی صحیح وقتی هیچ حرف دیگر ارسال نشده است
UA نرم افزاری که اطمینان حاصل میکند که پیام پستی اطلاعات ابتدایی صحیح دارد و سپس آنرا به عامل ارسال می فرستدتا پیام را به مقصد بفرستد
Other Matches
confident test ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
Hear hear! صحیح است ! صحیح است ! درمقام تأیید وتصدیق )
reliability اطمینان قابلیت اطمینان
rational number عدد صحیح و یا خارج قسمت دو عدد صحیح
rollover صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
assuredness اطمینان
trustingly با اطمینان
safety اطمینان
sureties اطمینان
surety اطمینان
security اطمینان
confidence اطمینان
trust اطمینان
trusts اطمینان
confidences اطمینان
certitude اطمینان
affiance اطمینان
trusted اطمینان
certainty اطمینان
fideism اطمینان
instable بی اطمینان
confidence limit حد اطمینان
assurance اطمینان
assurances اطمینان
certes اطمینان
certainties اطمینان
simon pure صحیح
judiciously صحیح
fea صحیح
well advised صحیح
i see ها! صحیح !
in order صحیح
authentic صحیح
right صحیح
righted صحیح
righting صحیح
integral صحیح
valid صحیح
indecorous نا صحیح
authentical صحیح
exact <adj.> صحیح
true <adj.> صحیح
correct صحیح
proper <adj.> صحیح
real <adj.> صحیح
integers صحیح
integer صحیح
proper صحیح
exacts صحیح
exacted صحیح
all right صحیح
correct <adj.> صحیح
correcting صحیح
exact صحیح
good صحیح
accurate صحیح
corrects صحیح
accurate [correct] <adj.> صحیح
Quite [so] ! صحیح!
ensuring اطمینان یافتن
confidence interval فاصله اطمینان
insuring اطمینان یافتن
confidence level درجه اطمینان
aplomb اطمینان بخود
insures اطمینان یافتن
confidence limits حدود اطمینان
coniviction عقیده اطمینان
valid قابل اطمینان
confide اطمینان کردن
factor of safety عامل اطمینان
confided اطمینان کردن
trusty اطمینان بخش
confides اطمینان کردن
dependability قابلیت اطمینان
solid قابل اطمینان
solids قابل اطمینان
confidence coefficicent ضریب اطمینان
assure اطمینان دادن
liable قابل اطمینان
assuror اطمینان دهنده
reassurances اطمینان افرینی
safety-valve دریچه اطمینان
assurer اطمینان دهنده
assurance factor ضریب اطمینان
assurable قابل اطمینان
reputable قابل اطمینان
confidingly از روی اطمینان
safety-valves دریچه اطمینان
reassurances اطمینان مجدد
reassurance اطمینان افرینی
factor of safety ضریب اطمینان
reassurance اطمینان مجدد
safety belts کمربند اطمینان
ensures اطمینان یافتن
assures اطمینان دادن
assuring اطمینان دادن
ensured اطمینان یافتن
ensure اطمینان یافتن
accredit اطمینان کردن
accredits اطمینان کردن
confidence belt کمربند اطمینان
coefficient of safety ضریب اطمینان
accrediting اطمینان کردن
safety belt کمربند اطمینان
bleeder valve شیر اطمینان
dependable قابلیت اطمینان
safety valve دریچه اطمینان
safety plug پولک اطمینان
safety lamp چراغ اطمینان
uncertainties عدم اطمینان
reliability قابل اطمینان
uncertainty عدم اطمینان
safety hook قلاب اطمینان
safety glass شیشه اطمینان
safe valve دریچه اطمینان
truster اطمینان کننده
reliability قابلیت اطمینان
reliability قابلیت اطمینان
safety fuse فیوز اطمینان
sicker قابل اطمینان
failure safety قابلیت اطمینان
unreliability عدم اطمینان
unpromising غیرقابل اطمینان
fire escape پلکان اطمینان
fire escapes پلکان اطمینان
quality assurance اطمینان از کیفیت
trustful معتمد اطمینان
relief valve شیر اطمینان
cretain تاحدی اطمینان
reliable قابل اطمینان
insurance stockage ذخیره اطمینان
interval confidence دامنه اطمینان
i'll warrant اطمینان میدهم
fiducial interval فاصله اطمینان
figure on اطمینان داشتن
interval confidence فاصله اطمینان
overconfidence اطمینان بیش از حد
positiveness قطعیت اطمینان
level of confidence سطح اطمینان
limits of confidence حدود اطمینان
play up اطمینان دادن به
rightfully <adv.> بصورت صحیح
rightly <adv.> بطور صحیح
rightly <adv.> بصورت صحیح
aright <adv.> بصورت صحیح
properly <adv.> بصورت صحیح
correctly <adv.> بصورت صحیح
justly <adv.> بصورت صحیح
duly <adv.> بصورت صحیح
integer عدد صحیح
neatly <adv.> بطور صحیح
neatly <adv.> بصورت صحیح
tidily <adv.> بطور صحیح
orderly <adv.> بطور صحیح
tidily <adv.> بصورت صحیح
integers عدد صحیح
orderly <adv.> بصورت صحیح
rightfully <adv.> بطور صحیح
properly <adv.> بطور صحیح
true complement مکمل صحیح
the ticket کار صحیح
authentic document سند صحیح
safe and sound صحیح وتندرست
that is right صحیح است
right you are صحیح است
integer variable متغیر صحیح
proper fraction کسر صحیح
ok صحیح است
integral number عدد صحیح
integer number عدد صحیح
indue order به ترتیب صحیح
incorrupt صحیح و بی عیب
eugenic صحیح النسب
homozygote صحیح النسب
valid contract عقد صحیح
considered با اندیشه صحیح
valid transaction معامله صحیح
justly <adv.> بطور صحیح
duly <adv.> بطور صحیح
correctly <adv.> بطور صحیح
aright <adv.> بطور صحیح
to be proper for صحیح بودن
up front <idiom> روراست ،صحیح
A correct answer. جواب صحیح
spot-on دقیقا صحیح
genuine tradition حدیث صحیح
round عدد صحیح
righting به طور صحیح حق
righting درست صحیح
affirmative صحیح است
righted به طور صحیح حق
drill روش صحیح
exacts صحیح عین
righted درست صحیح
exact صحیح عین
right به طور صحیح حق
drilled روش صحیح
drills روش صحیح
right درست صحیح
rightly بطور صحیح
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com