English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (34 milliseconds)
English Persian
yowl صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowled صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowling صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowls صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
Other Matches
twitter صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
twitters صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
twittering صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
twittered صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
clutter صداهای ناهنجار دراوردن درهم ریختن
clutters صداهای ناهنجار دراوردن درهم ریختن
cluttered صداهای ناهنجار دراوردن درهم ریختن
wail شیون کردن
wailed شیون کردن
wails شیون کردن
wailing شیون کردن
yammers شیون و زاری پی در پی کردن
yammer شیون و زاری پی در پی کردن
yammering شیون و زاری پی در پی کردن
yammered شیون و زاری پی در پی کردن
whimpered شیون و جیغ و داد کردن
whimpers شیون و جیغ و داد کردن
whimpering شیون و جیغ و داد کردن
whimper شیون و جیغ و داد کردن
whinge ناله کردن
hones ناله کردن
bleats ناله کردن
bleating ناله کردن
bleated ناله کردن
whinging ناله کردن
whinges ناله کردن
whinged ناله کردن
whingeing ناله کردن
whined ناله کردن
mewl ناله کردن
whimper ناله کردن
whimpered ناله کردن
honing ناله کردن
honed ناله کردن
to utter a groan ناله کردن
utter a groan ناله کردن
hone ناله کردن
groans ناله کردن
groan ناله کردن
groaning ناله کردن
whimpering ناله کردن
groaned ناله کردن
whine ناله کردن
to heave a groan ناله کردن
whines ناله کردن
whining ناله کردن
whimpers ناله کردن
bleat ناله کردن
pule ناله وشکایت کردن
to r. at something از چیزی ناله کردن
squelch circuit یک نوع مدار رادیویی است که وفیفه ان کم کردن صداهای اضافی متن پیامها و یا ازبین بردن خرخر صدای رادیواست
wailing ناله کردن ماتم گرفتن
to moan ناله کردن [درباره چیزی]
wails ناله کردن ماتم گرفتن
to grouse [about somt.] ناله کردن [درباره چیزی]
to grouch ناله کردن [درباره چیزی]
to gripe ناله کردن [درباره چیزی]
to bitch [American E] [about something] ناله کردن [درباره چیزی]
to crab [American E] [about something] ناله کردن [درباره چیزی]
to kvetch [American E] [about something] ناله کردن [درباره چیزی]
to nag [about something] ناله کردن [درباره چیزی]
wail ناله کردن ماتم گرفتن
wailed ناله کردن ماتم گرفتن
querulousness خوی ناله کردن وگله زاری
ululate باصدای بلند ناله وزاری کردن
preclude مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
precluded مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
precludes مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
precluding مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
deluging غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluges غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluged غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluge غرق کردن طوفان ایجاد کردن
with a plaintive key با صدای ناله با لحن ناله امیز
counter shed پودکشی [عمل رد کردن پود بین تارها که در آن با ضربی کردن تارها، فضای خالی ایجاد می شود.]
jingling جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingle جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingled جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingles جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
develop ایجاد کردن
screech ایجاد کردن
develops ایجاد کردن
screeching ایجاد کردن
creating ایجاد کردن
screeched ایجاد کردن
create ایجاد کردن
screeches ایجاد کردن
creates ایجاد کردن
engendering ایجاد کردن
engenders ایجاد کردن
engender ایجاد کردن
engendered ایجاد کردن
put out منتشرساختن ایجاد کردن
reflates تورم ایجاد کردن
reflating تورم ایجاد کردن
tempest توفان ایجاد کردن
discomfited ایجاد اشکال کردن
discomfits ایجاد اشکال کردن
obstruct ایجاد مانع کردن
canalize ایجاد ابراه کردن
obstructs ایجاد مانع کردن
tide جزرومد ایجاد کردن
constructed ایجاد کردن ساخت
discomfiting ایجاد اشکال کردن
reflated تورم ایجاد کردن
discomfit ایجاد اشکال کردن
inbreed از یک نژاد ایجاد کردن
tempests توفان ایجاد کردن
set off <idiom> بالانس ایجاد کردن
obstructed ایجاد مانع کردن
constructing ایجاد کردن ساخت
obstructing ایجاد مانع کردن
breach ایجاد شکاف کردن
construct ایجاد کردن ساخت
breached ایجاد شکاف کردن
constructs ایجاد کردن ساخت
reflecterize ایجاد انعکاس کردن
punch سوراخ ایجاد کردن
punched سوراخ ایجاد کردن
mushroom بسرعت ایجاد کردن
punches سوراخ ایجاد کردن
To set(create,establish)a precedent. ایجاد سابقه کردن
reflate تورم ایجاد کردن
mushrooms بسرعت ایجاد کردن
mushrooming بسرعت ایجاد کردن
mushroomed بسرعت ایجاد کردن
reflectorize ایجاد انعکاس کردن
breaches ایجاد شکاف کردن
obsess ایجاد عقده روحی کردن
work out در اثرزحمت وکار ایجاد کردن
procreant وابسته به ایجاد کردن یا زادن
delays خیری ایجاد کردن در چیزی
delay خیری ایجاد کردن در چیزی
begets بوجود اوردن ایجاد کردن
clunk این صدا را ایجاد کردن
clunks این صدا را ایجاد کردن
wham باتصادم ایجاد صدا کردن
beget بوجود اوردن ایجاد کردن
begetting بوجود اوردن ایجاد کردن
obsessed ایجاد عقده روحی کردن
leave a bad taste in one's mouth <idiom> حس تنفر وانزجار ایجاد کردن
screak صدای گوشخراش ایجاد کردن
delaying خیری ایجاد کردن در چیزی
revolutionized در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionize در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionising در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionises در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionised در کشور ایجاد شورش کردن
knock about سرو صدا ایجاد کردن
revolutionizes در کشور ایجاد شورش کردن
screeck صدای گوشخراش ایجاد کردن
revolutionizing در کشور ایجاد شورش کردن
obsesses ایجاد عقده روحی کردن
obsessing ایجاد عقده روحی کردن
nettles ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن برانگیختن
speeches صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
nettle ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن برانگیختن
stave شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
vesiculate حفره ایجاد کردن ابدانک دارکردن
blows در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن
whish : صدای حرف "سین " ایجاد کردن
plash صدای چلپ چلوپ ایجاد کردن
blow در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن
loopholes سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
speech صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
loophole سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
strangulate خفقان ایجاد کردن گلو را فشردن
stipple با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
calenture تب نواحی حاره که دراثرگرمازدگی ایجاد میشود تب کردن
poop قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
poops قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
documented ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
document ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
documenting ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
lift بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifted بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
to upset the applecart <idiom> مشکل ایجاد کردن بویژه با بهم زدن برنامه کسی [اصطلاح مجازی]
lifting بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifts بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
thermal wax روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
dither ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
thermal transfer روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
thermal wax transfer printer روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
dithers ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dithered ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
pure tones صداهای خالص
phonemes صداهای ساده
primary vowel sounds صداهای اصلی
polyphony صداهای متعدد وگوناگون
AT command set مجموعهای استاندارد از دستورات برای کنترل کردن یک مودم که توسط Hayes Coprotion ایجاد شده است
algebra ساده کردن و تغییر دادن توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست ایجاد شده اند
phonendoscope اسبابی که بوسیله ان صداهای کوچک
in peal دارای صداهای موزون یامنظم
charivari صداهای ناجوردرهم برهم هیاهو
whimpers شیون
whimper شیون
whimpering شیون
whimpered شیون
auscultator گوش کننده صداهای درونی بدن
yammering شیون و زاری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com