Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (40 milliseconds)
English
Persian
plunk
صدای تند وخشن دراوردن قار قار کردن
Other Matches
throatiest
دارای صدای گرفته وخشن
throaty
دارای صدای گرفته وخشن
throatier
دارای صدای گرفته وخشن
keck
صدای قی کردن دراوردن
creaked
صدای غوک دراوردن
slurp
صدای مکیدن دراوردن
gong
صدای زنگ دراوردن
creaking
صدای غوک دراوردن
cuckoos
صدای فاخته دراوردن
slurped
صدای مکیدن دراوردن
slurps
صدای مکیدن دراوردن
gongs
صدای زنگ دراوردن
creaks
صدای غوک دراوردن
squawks
صدای اردک دراوردن
squawked
صدای اردک دراوردن
cuckoo
صدای فاخته دراوردن
creak
صدای غوک دراوردن
squawk
صدای اردک دراوردن
slurping
صدای مکیدن دراوردن
harshen
سخت وخشن کردن یا شدن
grates
صدای خشن دراوردن بزور ست اندن
grated
صدای خشن دراوردن بزور ست اندن
rumbles
صدای ریز و سنگین دراوردن غریدن
rumble
صدای ریز و سنگین دراوردن غریدن
rumbled
صدای ریز و سنگین دراوردن غریدن
grate
صدای خشن دراوردن بزور ست اندن
crack
را بصدا دراوردن تولید صدای ناگهانی وبلندکردن
cracks
را بصدا دراوردن تولید صدای ناگهانی وبلندکردن
chimes
صدای سنج ایجادکردن ناقوس رابصدا دراوردن
chime
صدای سنج ایجادکردن ناقوس رابصدا دراوردن
chimed
صدای سنج ایجادکردن ناقوس رابصدا دراوردن
chiming
صدای سنج ایجادکردن ناقوس رابصدا دراوردن
panatrope
اسباب الکتریکی برای دراوردن صدای گرامافون از بلندگو
knell
ناقوس عزارا بصدا دراوردن صدای ضربه ناقوس
chortle
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortled
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortles
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortling
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
hard boiled
سرسخت وخشن
Harsh ( rough) manners .
رفتار خشک وخشن
cotquean
زن مرد صفت وخشن
burly
زبر وخشن گره دار
duffle
نوعی پارچه پشمی وضخیم وخشن
duffel
نوعی پارچه پشمی وضخیم وخشن
dungaree
نوعی پارچه پنبهای نامرغوب زبر وخشن
snip snap
صدای تیک تیک دراوردن صدای تیک تیک
twang
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanging
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanged
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twangs
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
tinkle
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkled
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkles
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkling
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
honked
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honk
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honks
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honking
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
acrophony
صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
schematize
بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
pinged
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
synthesizer
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voice
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pings
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
voices
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
ping
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
voicing
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizers
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesisers
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pinging
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
curbed
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curb
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbing
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbs
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
to veer and heul
پیوسته تغییرعقیده دادن شل کردن وسفت کردن دراوردن
contralto
زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
contraltos
زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
shapes
قالب کردن طرح کردن به شکلی دراوردن
shape
قالب کردن طرح کردن به شکلی دراوردن
wear out
از پا دراوردن ومطیع کردن
to put to proof
ازمایش کردن دراوردن
monophthong
صدای ساده وتنها صدای بسیط
phut
تق صدای ترکیدن بادکنک صدای گلوله
erupts
فوران کردن جوش دراوردن
belie
دروغ دراوردن خیانت کردن
to pay out
تنبیه کردن تلافی دراوردن
belying
دروغ دراوردن خیانت کردن
erupting
فوران کردن جوش دراوردن
belied
دروغ دراوردن خیانت کردن
erupted
فوران کردن جوش دراوردن
hook
بشکل قلاب دراوردن کج کردن
erupt
فوران کردن جوش دراوردن
un arth
ا زخاک دراوردن افتابی کردن
hooks
بشکل قلاب دراوردن کج کردن
to turn over
واژگون کردن کارکردن دراوردن
to turn up
رد کردن از خاک دراوردن امدن
belies
دروغ دراوردن خیانت کردن
married under a contract unlimited perio
به حباله نکاح دراوردن عقد کردن
to carry oneself
خودرا اداره کردن یابوضعی دراوردن
sheave
دسته کردن بصورت بافه دراوردن
slotting
شیار دراوردن رنده کردن چاک
slots
شیار دراوردن رنده کردن چاک
cake
قالب کردن بشکل کیک دراوردن
unionization
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionized
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionizes
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionising
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionised
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionize
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
triangulate
سه گوش کردن بصورت مثلث دراوردن
unionises
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
thresh
از پوست دراوردن خرمن کوبی کردن
threshed
از پوست دراوردن خرمن کوبی کردن
threshes
از پوست دراوردن خرمن کوبی کردن
threshing
از پوست دراوردن خرمن کوبی کردن
slot
شیار دراوردن رنده کردن چاک
unionizing
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
crepitate
صدای خش خش کردن
plink
صدای دق دق کردن
swoosh
صدای خش خش کردن
swishing
صدای فش فش کردن
to blate
مع مع کردن
[صدای بز]
swished
صدای فش فش کردن
swish
صدای فش فش کردن
swishes
صدای فش فش کردن
evisceration
عمل شکم پاره کردن یاروده دراوردن
skirl
صدای زیر صدای نی انبان
pinged
صدای غژایجاد کردن
bleat
صدای بزغاله کردن
pings
صدای غژایجاد کردن
bleats
صدای بزغاله کردن
bleated
صدای بزغاله کردن
bleating
صدای بزغاله کردن
chirr
صدای ملخ کردن
pinging
صدای غژایجاد کردن
ping
صدای غژایجاد کردن
whooshes
صدای صفیرایجاد کردن
bellowing
صدای غرش کردن
gee
صدای هی و هین کردن
sizzle
صدای هیس کردن
whoosh
صدای صفیرایجاد کردن
bellowing
صدای گاو کردن
bellow
صدای غرش کردن
bellowed
صدای غرش کردن
bellow
صدای گاو کردن
sizzles
صدای هیس کردن
turn down
<idiom>
کم کردن صدای بلند
whooshing
صدای صفیرایجاد کردن
sizzling
صدای هیس کردن
bellowed
صدای گاو کردن
sizzled
صدای هیس کردن
whooshed
صدای صفیرایجاد کردن
meters
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
metres
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
metre
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
meter
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
squeaks
با صدای جیغ صحبت کردن
squeaking
با صدای جیغ صحبت کردن
bellowing
صدای شبیه نعره کردن
squeaked
با صدای جیغ صحبت کردن
zoomed
با صدای وزوز حرکت کردن
zooms
با صدای وزوز حرکت کردن
squeak
با صدای جیغ صحبت کردن
zoom
با صدای وزوز حرکت کردن
vociferate
با صدای بلند ادا کردن
bellow
صدای شبیه نعره کردن
screak
صدای گوشخراش ایجاد کردن
bellowed
صدای شبیه نعره کردن
screeck
صدای گوشخراش ایجاد کردن
stridulate
تولید صدای گوشخراش کردن
literalize
بصورت تحت اللفظی دراوردن لفظ بلفظ معنی کردن
snuffling
زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
snuffles
زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
snuffled
زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
snuffle
زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
whish
: صدای حرف "سین " ایجاد کردن
distorts
صدای نامفهوم از بی سیم بی قواره کردن
distort
صدای نامفهوم از بی سیم بی قواره کردن
plod
اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
diphthongize
تلفظ کردن دو صدای جداگانه در یک وهله
plash
صدای چلپ چلوپ ایجاد کردن
plodded
اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
squish
صدای شکستن یا پرتاب چیزی له کردن
plodding
اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
plods
اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
demobilize
ازحالت بسیج بیرون اوردن بحالت صلح دراوردن دموبیلیزه کردن
predigest
بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
quacked
صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
boh
صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
boo
صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
plegaphonia
گوش کردن صدای سینه هنگام دق خشکنای
crackles
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crackled
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crackle
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
quacking
صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
booing
صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
boos
صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
snap
شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
snaps
شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
To speak in a low voice.
آهسته صحبت کردن ( با صدای کوتاه ،یواش )
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com