English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
English Persian
click صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
clicked صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
clicks صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
Other Matches
to lick the dust بزمین خوردن
To fall head first . با سر بزمین خوردن
ergotism مسمومیت حاصله از خوردن سگاله
gulps صدای حاصله از عمل بلع
gulp صدای حاصله از عمل بلع
gulped صدای حاصله از عمل بلع
gulping صدای حاصله از عمل بلع
shell-shock اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell shock اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
bonks صدای خوردن چیزی به سر
bonking صدای خوردن چیزی به سر
bonked صدای خوردن چیزی به سر
bonk صدای خوردن چیزی به سر
bonking صدای خوردن کله به چیزی
bonked صدای خوردن کله به چیزی
chink صدای بهم خوردن فلز
chinked صدای بهم خوردن فلز
bonks صدای خوردن کله به چیزی
clanged صدای بهم خوردن اسلحه
chinking صدای بهم خوردن فلز
chinks صدای بهم خوردن فلز
scrunch صدای بهم خوردن چیزی
scrunched صدای بهم خوردن چیزی
scrunches صدای بهم خوردن چیزی
scrunching صدای بهم خوردن چیزی
bonk صدای خوردن کله به چیزی
clangs صدای بهم خوردن اسلحه
clanging صدای بهم خوردن اسلحه
brattle صدای پچ پچ وبهم خوردن بشقاب
clang صدای بهم خوردن اسلحه
wham صدای بهم خوردن اجسام جامد
clacked صدای بهم خوردن دوتخته یاچیز دیگر
clacks صدای بهم خوردن دوتخته یاچیز دیگر
clacking صدای بهم خوردن دوتخته یاچیز دیگر
clack صدای بهم خوردن دوتخته یاچیز دیگر
clatter جغ جغ یا تلق تلق کردن صدای بهم خوردن اشیایی مثل بشقاب
clatters جغ جغ یا تلق تلق کردن صدای بهم خوردن اشیایی مثل بشقاب
clattered جغ جغ یا تلق تلق کردن صدای بهم خوردن اشیایی مثل بشقاب
clattering جغ جغ یا تلق تلق کردن صدای بهم خوردن اشیایی مثل بشقاب
honk صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honked صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honking صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honks صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
aground بزمین
acrophony صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
swag تاب خوردن تلوتلو خوردن بنوسان دراوردن
to play a good knife and fork ازروی اشتهاخوراک خوردن خوب چیز خوردن
voicing وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pinging صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
synthesisers وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voices وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pings صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
synthesizer وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizers وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
ping صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
voice وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pinged صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
advantages accruning from مزایای حاصله
to knock down بزمین زدن
landed وابسته بزمین
land بزمین نشستن
overbear بزمین زدن
to hew down بزمین افکندن
to hurl down بزمین زدن
to laylow بزمین زدن
To stamp the ground . با پا بزمین کوبیدن
to set down بزمین گذاشتن
fells بزمین زدن
felling بزمین زدن
fell بزمین زدن
ground بزمین نشستن
felled بزمین زدن
set down بزمین گذاشتن
land vi بزمین رسیدن
to measure one'd length رو بزمین خوابیدن
to cast down بزمین زدن
contraltos زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
contralto زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
assessment تعیین نتایج حاصله
ration strenght انرژی حاصله از جیره
elbow grease نیروی حاصله از کاردستی
feed back بکارگیری اطلاعات حاصله
emblements منافع حاصله از زمین
assessments تعیین نتایج حاصله
geomorphic شبیه بزمین زمینی
rootle پوز بزمین زدن
to clatter down با صدا بزمین افتادن
to bring to ruin فناکردن بزمین زدن
captive balloon بالون بزمین بسته
landings بزمین نشستن هواپیما
landing بزمین نشستن هواپیما
The plan landed . هواپیما بزمین نشست
knock down باضربت بزمین کوبیدن
the horse paws the ground اسب سم بزمین میزنند
fleshment خوشحالی حاصله از نخستین موفقیت
emblements منافع حاصله اززمین مزروعی
gas form natrural gas بنزین حاصله از گاز طبیعی
coriolis effect اثرنیروی حاصله از چرخش زمین
end product قطعات حاصله دستگاه نهایی
bombing errors اشتباهات حاصله از پرتاب بمب
phut تق صدای ترکیدن بادکنک صدای گلوله
chortles صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
monophthong صدای ساده وتنها صدای بسیط
chortling صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortled صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortle صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
stratus ابر گسترده ونزدیک بزمین
trailer گیاهی که بزمین یا در ودیوار میچسبد
trailers گیاهی که بزمین یا در ودیوار میچسبد
handstand دست ها بزمین وپاهادر هوا
fall out ذرات رادیواکتیوی که از جو بزمین میریزد
to lay down ones arms سلاح خودرا بزمین گذاشتن
lobs چیزی راسنگین بزمین زدن
lobbed چیزی راسنگین بزمین زدن
lob چیزی راسنگین بزمین زدن
to lay by the heels در بند نهادن بزمین زدن
lobbing چیزی راسنگین بزمین زدن
floors بزمین زدن شکست دادن
handstands دست ها بزمین وپاهادر هوا
floor بزمین زدن شکست دادن
floored بزمین زدن شکست دادن
capitalized value درامد حاصله از سرمایه گذاری در یک سال
windchill سرمای حاصله از وزش باد تبرید
spirochetosis ابتلا به بیماری حاصله از میکروب اسپیروکت
solunar حاصله در اثر خورشید و ماه باهم
flash burn سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
flash burns سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
working asset سرمایه حاصله در اثر کار وفعالیت
thermojet نیروی جت حاصله از حرارت موتور جت حرارتی
scumble نرمی حاصله در اثر سایس یامالش
platinum black گرد سیاه پلاتین حاصله از حل املاح ان
kite balloon یکجوربالن بزمین بسته که به بادبادک درازمیماند
hypervitaminosis ناراحتیهای حاصله در اثر ازدیاد ویتامین در بدن
lesions زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
yaws بیماری مسری و عفونی حاصله در اثراسپیروکتی بنام
lesion زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
crater دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
craters دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
stage fright وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
to knock down زمین زدن بامشت بزمین انداختن ازپادراوردن
ventre a terre سراسیمه باشتاب هرچه بیشتر شکم بزمین
trip لغزش خوردن سکندری خوردن
tumbles غلت خوردن معلق خوردن
tumbled غلت خوردن معلق خوردن
trips لغزش خوردن سکندری خوردن
tumble غلت خوردن معلق خوردن
tripped لغزش خوردن سکندری خوردن
competitive price قیمت حاصله ازرقابت خریداران وفروشندگان در بازار ازاداقتصادی
flash blindness کوری حاصله از نگاه کردن به برق ترکش اتمی
land tie تیر یا جرزی که قسمتی ازدیوار را بزمین اتصال میدهد
skirl صدای زیر صدای نی انبان
sepsis مسمومیت عفونی حاصله در اثر جذب باکتریهاومواد فاسد بخون
phenology مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
jet propulsion نیروی عقب نشینی حاصله از فشار گازفشار خروج گاز
grog دستهای از مردم که برای خوردن عرق گرد هم نشینند عرق خوردن
profits a prendre درCL عامل در حق علف چر وسایر منافع حاصله از زمین هم ذیحق میشود
plow back عایدات حاصله از کسب وکاررا برای سرمایه گذاری مجددکنار گذاردن
apportionment افراز سرشکن کردن هزینه به چندسال به نسبت منافع حاصله در هر سال
solipsism فرضیهای که معتقد است نفس انسان چیزی جز خودوتغییرات حاصله درنفس خودرا نمیشناسد
twanged صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanging صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twangs صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twang صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
Susurrus صدای آرام و ملایم، مثل خش خش یا صدای آرام باد
to drink wine می خوردن شراب خوردن
exterior angle زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
electrotherapy معالجه امراض بوسیله حرارت حاصله از الکتریسته معالجه با برق
punts ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
cavitation بریدگی حاصله ازحرکت پروانه کشتی بریدگی شیار
tu-whit tu-whoo صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد
tu whit tu whoo صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد
bump ضربت ضربت حاصله دراثر تکان سخت
thumps صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
tinkling صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkles صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkled صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
thump صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
tinkle صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
thumped صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
thumping صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
predial slaves بردگان وابسته بزمین بردگان زراعتی
steer roping کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
final act سندی است که در پایان کار کنفرانس تنظیم میشود وخلاصه کارهای کنفرانس ونتایج حاصله از آن و تعهدات و موافقتهای ناشیه از آن ونیز مسائلی که جنبه فرعی دارند مانند توصیه ها وارزوهای اعضا کنفرانس را در بردارد
crush له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
crushed له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
crushes له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
punitive damages خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
spermatid سلول حاصله از تقسیم سلول منی سازکه تبدیل به سلول منی میشود
fission to yield ratio توان بمب اتمی نسبت انرژی شکافت اتمی به انرژی حاصله از پرتاب بمب
cloud chamber effect اثرات حاصله از لایه خارجی قارچ اتمی اثرات پوسته قارچ اتمی
to overload stomach پر خوردن
trundling غل خوردن
budge جم خوردن
look back سر خوردن
budged جم خوردن
lap vt خوردن به
to overfeed oneself پر خوردن
grubbed خوردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com