Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (11 milliseconds)
English	Persian
whew	صدای سوت حاکی از حیرت یاتحسین
Other Matches
wows	فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wowing	فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wowed	فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wow	فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
honked	صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honk	صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honks	صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honking	صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
acrophony	صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
pings	صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
voice	وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pinged	صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinging	صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
synthesizers	وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voices	وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voicing	وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesisers	وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizer	وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
ping	صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
contraltos	زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
contralto	زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
phut	تق صدای ترکیدن بادکنک صدای گلوله
chortling	صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
monophthong	صدای ساده وتنها صدای بسیط
chortled	صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortle	صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortles	صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
illative	حاکی
illation	حاکی
prelusive	حاکی
redolent	حاکی
symptomatic	حاکی
symbolic	حاکی
significative of	حاکی از
significative	حاکی
symbolically	حاکی
indicative	حاکی
purport	حاکی بودن از
reminiscent of slavery	حاکی از بردگی
pained	حاکی از درد
bode	حاکی بودن از
it is typical of	حاکی است بر
hungry	حاکی از گرسنگی
purports	حاکی بودن از
hungered [arch]	حاکی از گرسنگی
betoken	حاکی بودن از
unexpressive	غیر حاکی
representatives	حاکی از مشعربر
separative	حاکی از جدایی
purporting	حاکی بودن از
purported	حاکی بودن از
bespeak	حاکی بودن از
hungriest	حاکی از گرسنگی
condemnatory	حاکی ازمحکومیت
suspicious	حاکی ازبدگمانی
symbolizes	حاکی بودن از
portend	حاکی بودن
symbolised	حاکی بودن از
representative	حاکی از مشعربر
symbolises	حاکی بودن از
triumphal	حاکی از پیروزی
symbolized	حاکی بودن از
symbolising	حاکی بودن از
portends	حاکی بودن
portending	حاکی بودن
symbolize	حاکی بودن از
illiative	حاکی از نتیجه
presageful	حاکی از فال بد
smells	حاکی بودن از
portended	حاکی بودن
symbolizing	حاکی بودن از
smell	حاکی بودن از
smelled	حاکی بودن از
hungrier	حاکی از گرسنگی
evidentiary	دال حاکی
smelling	حاکی بودن از
expessive	حاکی نماینده
skirl	صدای زیر صدای نی انبان
foreshadows	از پیش حاکی بودن از
symptomatic	حاکی از علائم مرض
significantly	قابل توجه حاکی از
significant	قابل توجه حاکی از
expressive	حاکی اشاره کننده
foreshadowing	از پیش حاکی بودن از
foreshadowed	از پیش حاکی بودن از
foreshadow	از پیش حاکی بودن از
deprecatory	حاکی از نارضایتی یا بی میلی
liquorish	حاکی ازنوشابه دوستی
abdicative	حاکی ازکناره گیری
emblematic	حاکی کنایه دار
secondary	حاکی از زمان گذشته
conspiratorial	حاکی از توط ئه وتوط ئه سازی
awesome	حاکی از ترس ناشی از بیم
signifying	حاکی بودن از باشاره فهماندن
signify	حاکی بودن از باشاره فهماندن
signifies	حاکی بودن از باشاره فهماندن
hold out	حاکی بودن از خودداری کردن از
shipped bill of exchange	بارنامهای که حاکی ازمحموله است
bah	علامت تعجب حاکی ازاهانت و تحقیر
radiant look	نگاهی که حاکی ازخوشی یاامیدواری باشد
reorder level	مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
wondered	حیرت
wonder	حیرت
wondering	حیرت
wilderment	حیرت
wondrous <adj.>	حیرت زا
wonderful <adj.>	حیرت زا
stupendous <adj.>	حیرت زا
puzzlement	حیرت
wonderment	حیرت
admiration	حیرت
startling <adj.>	حیرت زا
wonders	حیرت
awed	حیرت
to reduce to a nonplus	حیرت
consternation	حیرت
perpexity	حیرت
surprisal	حیرت
admirable <adj.>	حیرت زا
amazement	حیرت
awe	حیرت
amazingly	حیرت
prodigious <adj.>	حیرت زا
amazing <adj.>	حیرت زا
marvelous [American] <adj.>	حیرت زا
astonishing <adj.>	حیرت زا
astounding <adj.>	حیرت زا
marvellous [British] <adj.>	حیرت زا
gobsmacking [British] [colloquial] [amazing] <adj.>	حیرت زا
ink hard terms	اصطلاحات غلنبه که حاکی ازعلم فروشی باشد
to mark good	نشان حاکی از بهادر روی کالا گذاشتن
augural	تفالی مبنی بر پیشگویی حاکی از خیر یا شر در اینده
wide-eyed	حیرت زده
gaping stock	مایه حیرت
surprize	شگفت حیرت
surpriser	مایه حیرت
maziness	حیرت انگیزی
marvellousness	حیرت انگیزی
prodigious	حیرت اور
wide eyed	حیرت زده
astonishment	حیرت بیهوشی
surprising	حیرت اور
wondrous	حیرت اور
astonishing <adj.>	حیرت انگیز
transfixion	حیرت زدگی
surprises	شگفت حیرت
surprise	شگفت حیرت
ferlie	حیرت تعجب
problematical	حیرت اور
quandaries	تحیر حیرت
quandary	تحیر حیرت
problematic	حیرت اور
thunder stuck	حیرت زده
thunder struck	حیرت زده
rouser	مایه حیرت
openmouthed	حیرت زده
wonderer	حیرت زده
astounding <adj.>	حیرت انگیز
marvelous	حیرت اور
stupendous <adj.>	حیرت انگیز
amazing <adj.>	حیرت انگیز
admirable <adj.>	حیرت انگیز
wonderful <adj.>	حیرت انگیز
perplexity	حیرت بهت
amazing <adj.>	حیرت آور
admirable <adj.>	حیرت آور
prodigious <adj.>	حیرت آور
gobsmacking [British] [colloquial] [amazing] <adj.>	حیرت آور
marvellous [British] <adj.>	حیرت آور
wondrous <adj.>	حیرت انگیز
gobsmacking [British] [colloquial] [amazing] <adj.>	حیرت انگیز
prodigious <adj.>	حیرت انگیز
marvelous [American] <adj.>	حیرت انگیز
marvellous	حیرت اور
marvellous [British] <adj.>	حیرت انگیز
astounding <adj.>	حیرت آور
wonderful <adj.>	حیرت آور
startling <adj.>	حیرت انگیز
astonishing <adj.>	حیرت آور
marvelous [American] <adj.>	حیرت آور
wondrous <adj.>	حیرت آور
startling <adj.>	حیرت آور
stupendous <adj.>	حیرت آور
open vertict	رای حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
vivas	حرف ندا حاکی از حسن نیت ودعای خیر
viva	حرف ندا حاکی از حسن نیت ودعای خیر
stun	حیرت زده کردن
wonders	حیرت انگیز غریب
wondering	حیرت انگیز غریب
wondered	حیرت انگیز غریب
wonder	حیرت انگیز غریب
stuns	حیرت زده کردن
stunned	حیرت زده کردن
miraculously	بطور حیرت انگیز
bewilderment	حیرت درهم ریختگی
sturt	حیرت زده کردن
gapeseed	مایه حیرت و خیرگی
to be at a loss	حیرت زده بودن
stupendous	شگفت حیرت اور
twangs	صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com