Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (41 milliseconds)
English
Persian
boh
صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
boo
صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
booed
صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
booing
صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
boos
صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
Other Matches
revolt
شورش یا طغیان کردن افهار تنفر کردن
revolts
شورش یا طغیان کردن افهار تنفر کردن
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
apophasis
افهار مطلبی درعین حالی که گوینده بی میلی خود را نسبت به افهار ان بیان داشته
thumb one's nose
<idiom>
با تنفر نگاه کردن
chortling
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortled
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortle
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortles
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
leave a bad taste in one's mouth
<idiom>
حس تنفر وانزجار ایجاد کردن
remarking
افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarks
افهار داشتن افهار نظریه دادن
stateable
افهار کردنی قابل افهار یا توضیح
remark
افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarked
افهار داشتن افهار نظریه دادن
statable
افهار کردنی قابل افهار یا توضیح
suggests
افهار کردن
suggest
افهار کردن
suggesting
افهار کردن
expressed
افهار کردن
expressing
افهار کردن
suggested
افهار کردن
expresses
افهار کردن
express
افهار کردن
woo
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woos
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
misstate
افهار غلط کردن
back-pedalling
افهار ندامت کردن
back-pedal
افهار ندامت کردن
observed
افهار عقیده کردن
pish
افهار نفرت کردن
observes
افهار عقیده کردن
observing
افهار عقیده کردن
pass an opnion
افهار عقیده کردن
opine
افهار عقیده کردن
remarked
افهار نظر کردن
back-pedalled
افهار ندامت کردن
to profess regret
افهار تاسف کردن
back-pedals
افهار ندامت کردن
offer
افهار یاابراز کردن
offered
افهار یاابراز کردن
remark
افهار نظر کردن
asserts
افهار قطعی کردن
resent
افهار رنجش کردن
asserted
افهار قطعی کردن
declares
افهار کردن گفتن
offers
افهار یاابراز کردن
declaring
افهار کردن گفتن
remarking
افهار نظر کردن
resenting
افهار رنجش کردن
assert
افهار قطعی کردن
resents
افهار رنجش کردن
asserting
افهار قطعی کردن
remarks
افهار نظر کردن
observe
افهار عقیده کردن
resented
افهار رنجش کردن
declare
افهار کردن گفتن
pronounces
افهار عقیده کردن
pronounce
افهار عقیده کردن
make a comment
افهار نظر کردن
professing
ادعا یا افهار کردن
fawned
افهار دوستی کردن
professes
ادعا یا افهار کردن
suggested
افهار عقیده کردن
fawn
افهار دوستی کردن
suggest
افهار عقیده کردن
fawns
افهار دوستی کردن
profess
ادعا یا افهار کردن
condole
افهار تاسف کردن
suggesting
افهار عقیده کردن
express an opinion
افهار عقیده کردن
suggests
افهار عقیده کردن
to make a suggestion
افهار عقیده کردن
express one's views
افهار نظر کردن
make a suggestion
افهار عقیده کردن
pass an opinion
افهار عقیده کردن
asseverate
بطور جدی افهار کردن تصریح کردن
twanging
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanged
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twang
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twangs
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
allude
افهار کردن مربوط بودن به
alluded
افهار کردن مربوط بودن به
to declare oneself
قصد خودرا افهار کردن
imported
به کشور اوردن افهار کردن
import
به کشور اوردن افهار کردن
alluding
افهار کردن مربوط بودن به
alludes
افهار کردن مربوط بودن به
importing
به کشور اوردن افهار کردن
to make a remark
حرفی زدن افهار نظری کردن
to recede from an engagement
از افهار عقیدهای خود داری کردن
opine
افهار نظر کردن نظریه دادن
assaults
افهار عشق تجاوز یا حمله کردن
assaulted
افهار عشق تجاوز یا حمله کردن
assault
افهار عشق تجاوز یا حمله کردن
dogmatize
امرانه افهار عقیده کردن مقتدرانه سخن گفتن
state
افهار کردن وتصریح کردن
stated
افهار کردن وتصریح کردن
stating
افهار کردن وتصریح کردن
state-
افهار کردن وتصریح کردن
states
افهار کردن وتصریح کردن
tinkle
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkled
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkles
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkling
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
honk
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honks
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honking
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honked
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
acrophony
صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
synthesizer
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pinged
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
synthesizers
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voicing
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pinging
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
voices
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
ping
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
synthesisers
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voice
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pings
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
contralto
زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
contraltos
زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
monophthong
صدای ساده وتنها صدای بسیط
phut
تق صدای ترکیدن بادکنک صدای گلوله
disgust
تنفر
detestation
تنفر
misogyny
تنفر از زن
indignantly
با تنفر
abhorrence
تنفر
disgusts
تنفر
distaste
تنفر
teen
تنفر
loathing
تنفر
execration
تنفر
disrelish
تنفر
repellence
تنفر
hatred
تنفر
resentment
تنفر
abhorrently
با تنفر
abhorrer
تنفر کننده
mislike
تنفر داشتن از
abominate
تنفر داشتن
abominated
تنفر داشتن
abominating
تنفر داشتن
abominates
تنفر داشتن
dislikable
قابل تنفر
dislikeable
قابل تنفر
Finifugal
<adj.>
تنفر از پایان
hate
نفرت تنفر
hated
نفرت تنفر
hates
نفرت تنفر
abhorring
تنفر داشتن از
revulsion
تنفر شدید
hating
نفرت تنفر
revulsive
تنفر اور
abhorred
تنفر داشتن از
abhors
تنفر داشتن از
abhor
تنفر داشتن از
the public
[popular]
odium
تنفر مردم عمومی
swishing
صدای فش فش کردن
crepitate
صدای خش خش کردن
swishes
صدای فش فش کردن
swish
صدای فش فش کردن
plink
صدای دق دق کردن
swished
صدای فش فش کردن
swoosh
صدای خش خش کردن
to blate
مع مع کردن
[صدای بز]
skirl
صدای زیر صدای نی انبان
detest
تنفر داشتن از بیزار بودن از
prejudice agaiast a person
بیزاری و تنفر بی جهت از کسی
detesting
تنفر داشتن از بیزار بودن از
detests
تنفر داشتن از بیزار بودن از
pinged
صدای غژایجاد کردن
bellow
صدای گاو کردن
bellowing
صدای گاو کردن
sizzle
صدای هیس کردن
whooshes
صدای صفیرایجاد کردن
whoosh
صدای صفیرایجاد کردن
bellow
صدای غرش کردن
sizzled
صدای هیس کردن
ping
صدای غژایجاد کردن
sizzles
صدای هیس کردن
bellowed
صدای غرش کردن
bellowing
صدای غرش کردن
whooshing
صدای صفیرایجاد کردن
chirr
صدای ملخ کردن
keck
صدای قی کردن دراوردن
pings
صدای غژایجاد کردن
gee
صدای هی و هین کردن
pinging
صدای غژایجاد کردن
whooshed
صدای صفیرایجاد کردن
sizzling
صدای هیس کردن
bleated
صدای بزغاله کردن
bleating
صدای بزغاله کردن
bleats
صدای بزغاله کردن
bellowed
صدای گاو کردن
bleat
صدای بزغاله کردن
turn down
<idiom>
کم کردن صدای بلند
(the) creeps
<idiom>
احساس تنفر ویا ترس شدید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com