Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
Chancellor
صدر اعظم نخست وزیر رئیس اداره
Chancellors
صدر اعظم نخست وزیر رئیس اداره
Other Matches
grand vizier
نخست وزیر
Prime Ministers
نخست وزیر
Prime Minister
نخست وزیر
premiers
نخست وزیر
premier
نخست وزیر
primeminister
نخست وزیر
head of the state
نخست وزیر
Downing Street
نخست وزیر
deputy primeminister
قائم مقام نخست وزیر
primeminister
رئیس الوزرا صدر اعظم
It must be put up to the prime minister .
باید بعرض نخست وزیر برسد
premiered
نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
premiere
نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
premiers
نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
premiering
نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
premier
نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
premieres
نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
I acted as interpreter for the Prime Minister at yesterday's meeting.
من در جلسه دیروز مترجم نخست وزیر بودم.
office manager
رئیس اداره
post general
رئیس اداره پست
lord high stew of england
رئیس تشریفات تاجگذاری رئیس دادگاه دادرسی
paymaster general
رئیس سررشته داری رئیس کارپردازی
yamen
اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
letter of recall
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
majoring
بیشتر اعظم
high priest
کشیش اعظم
archbishop
اسقف اعظم
Chief Justice
قاضی اعظم
Chief Justices
قاضی اعظم
Pope
خلیفه اعظم
Popes
خلیفه اعظم
major
بیشتر اعظم
high priest
کاهن اعظم
archbishops
اسقف اعظم
Prime Ministers
صدر اعظم
pegasi
فرس اعظم
majored
بیشتر اعظم
pegasus
فرس اعظم
the greater lumen
نیر اعظم
Prime Minister
صدر اعظم
michael
فرشته اعظم
archduchess
همسر دوک اعظم
prelature
قلمرو اسقف اعظم
public relations officer
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
emcees
بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
emcee
بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
prelate
اسقف اعظم کشیش ارشد
exarch
نایب السطنه اسقف اعظم
prelates
اسقف اعظم کشیش ارشد
archdiocesan
وابسته بقلمرو اسقف اعظم
archdiocese
قلمرو مذهبی اسقف اعظم
archdiocese
ناحیهء کلیسایی زیر نفوذاسقف اعظم
republics
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republic
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
the sovereign
پاپ اعظم کشیش بخش درکلیسای خاور
scotland yard
اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
vicarate
قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
vicariate
قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
lyddite
ماده منفجره نیرومندی که قسمت اعظم ان مرکب از اسیدپیکریک میباشد
imprlmis
نخست
prime
نخست
first
نخست
primes
نخست
primed
نخست
first coat
اندودیارنگ نخست
forename
نام نخست
first moment
عزم نخست
firstborn
نخست زاده
forenames
نام نخست
firstling
نخست زاده
imprlmis
نخست انکه
imprimis
در مرحله نخست
first-born
نخست زاده
first born
نخست زاده
ex prime minister
نخست وزیرپیشین
first and foremost
<adv.>
دردرجه نخست
first moment
گشتاور نخست
first ling
نخست زاده
first begotten
نخست زاده
half-time
نیمه نخست
first half
نیمه نخست
prime ministership
نخست وزیری
book one
کتاب نخست
premiership
نخست وزیری
half
نیمه نخست
at first blush
در وهله نخست
primordium
مرحله نخست
primogeniture
نخست زادگی
at first hand
در وهله نخست
headquarters
اداره کل اداره مرکزی
first audio stage
مرحله صوتی نخست
it was we who went first
ما بودیم که نخست رفتیم
involuted
بحال نخست برگشته
premiership
دفتر نخست وزیری
top board
میز نخست شطرنج
whiter
بازیگر نخست شطرنج
from the very f.
ازهمان وهله نخست
rehabilitates
بحال نخست برگرداندن
foremost
جلوترین دردرجه نخست
rehabilitating
بحال نخست برگرداندن
primigenial
نخست پیدا شده
whitest
بازیگر نخست شطرنج
right of primogeniture
حق نخست زادگی یا ارشدیت
rehabilitated
بحال نخست برگرداندن
rehabilitate
بحال نخست برگرداندن
white
بازیگر نخست شطرنج
in the first flight
دارای مقام نخست سردسته
premiership
مقام نخست وزیری اولویت
personnel
کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
to drink to a person
نخست خودنوشیدن وسپس دیگریرابنوشیدن واداشتن
base on halls
گرفتن امتیاز با رسیدن به پایگاه نخست
fence off
کوشش برای کسب مقام نخست شمشیربازی
ministers
وزیر
vizi
وزیر
vizier
وزیر
Secretaries of State
وزیر
queen
وزیر
Secretary of State
وزیر
min
وزیر
wizier
وزیر
ministers
:وزیر
secretary
وزیر
the then minister
وزیر
queens
وزیر
minister
:وزیر
minister
وزیر
secretaries
وزیر
He undertook the primiership at the age of eighty.
درهشتاد سالگی عهده دار سمت نخست وزیری شد
recredential
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
Chancellor of the Exchequer
وزیر دارایی
Secretaries of State
وزیر خارجه
secretary of state for defence
وزیر دفاع
Secretary of State
وزیر خارجه
Chancellors of the Exchequer
وزیر دارایی
minister resident
وزیر مقیم
minister without portfolio
وزیر مشاور
the finance minister is up
وزیر مالیه
mintster of public works
وزیر فوائدعامه
Attorneys General
وزیر دادگستری
secretary of state for home affairs
وزیر امورداخله
secretary of state for home affairs
وزیر کشور
secretary of defense
وزیر دفاع
secretary of defence
وزیر دفاع
queening
وزیر کردن
Attorney General
وزیر دادگستری
minister plenipotentiary
وزیر مختار
cham cell or of the e.
وزیر دارایی
queen
وزیر شطرنج
queens
وزیر شطرنج
minister of finance
وزیر اقتصاد
councillor at ministry
وزیر مشاور
minister of foreign affairs
وزیر امور خارجه
Federal Attorney General
وزیر دادگستری فدرال
Federal Prosecutor General
وزیر دادگستری فدرال
queen side
جناح وزیر شطرنج
queen's wing
جناح وزیر شطرنج
queen's fianchetto defence
دفاع فیانکتوی وزیر
queen's gambit
گامبی وزیر شطرنج
secretary of the army
وزیر نیروی زمینی
to recive the portfolio of war
وزیر جنگ شدن
secretary of state for foreign affairs
وزیر امور خارجه
minister for foreign affairs
وزیر امور خارجه
foreign minister
وزیر امور خارجه
acting minister of war
کفیل وزیر جنگ
minister
وزیر مختار کشیش .
charge d'affaires
نایب وزیر مختار
Chancellors of the Exchequer
وزیر خزانه داری
deputy minister
قائم مقام وزیر
Chancellor of the Exchequer
وزیر خزانه داری
ministers
وزیر مختار کشیش .
queen's gambit accepted
گامبی وزیر پذیرفته شده
queen's gambit declined
گامبی وزیر پذیرفته نشده
queen's indian defence
دفاع هندی وزیر شطرنج
queen's pawn game
بازی پیاده وزیر شطرنج
queen's pawn opening
گشایش پیاده وزیر شطرنج
assistant secretary of the army
معاون وزیر نیروی زمینی
underpromote
ترفیع پیاده به غیر وزیر
eight queens problem
مسئله هشت وزیر شطرنج
colle system
سیستم کوله در پیاده وزیر
ministerial
وابسته به وزیر یا کشیش اداری
under secretary
زیر نظارت دبیر کل معاون وزیر
cambridge springs defence
دفاع کیمبریج اسپرینگزدرگامبی وزیر شطرنج
gambit of aleppo
نام قدیم گامبی وزیر شطرنج
manhattan variation
واریاسیون مانهاتان درگامبی وزیر شطرنج
tamper
مذاکرات پنهانی وزیر جلی داشتن
ragozin variation
واریاسیون راگوزین در گامبی وزیر شطرنج
ragozin system
سیستم راگوزین در گامبی وزیر شطرنج
canal's variation
واریاسیون کانال در گامبی وزیر شطرنج
prague variation
واریاسیون پراگ در گامبی وزیر شطرنج
capablanca's freeing manoeuvre
مانوررهایی بخش کاپابلانکادر گامبی وزیر
skivvy
زیر پیراهن وزیر شلواری کوتاه
The minisiter cant cope with it.
از دست وزیر اینکار بر نمی آید
franco indian defence
دفاع هندی فرانسوی در پیاده وزیر شطرنج
franco baenoni defence
دفاع بنونی فرانسوی در پیاده وزیر شطرنج
blackmar diemer gambit
گامبی بلکمر- دیمر در پیاه وزیر شطرنج
bogoliubov indian defence
دفاع بوگولیوبوف- هندی درپیاده وزیر شطرنج
nimzo indian defence
دفاع نمیزو هندی در پیاده وزیر شطرنج
monticelli trap
دام مونتیچلی در دفاع هندی وزیر شطرنج
alekhine's variation
واریاسیون الخین در گامبی وزیر پذیرفته نشده شطرنج
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com