English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
sidestep traverse صعود پلهای همراه باسرخوردن بجلو
Other Matches
sidesteps صعود پلهای از پهلو
sidestepping صعود پلهای از پهلو
sidestep صعود پلهای از پهلو
sidestepped صعود پلهای از پهلو
stepped up separation حرکت پلهای هواپیماها ارایش پلهای در حرکات هوایی
glidingly باسرخوردن
vertical scale عقربه نشان دهنده میزان صعود هواپیما عقربه صعود مقیاس ارتفاع
elevation tracking دستگاه تعقیب صعود هواپیما تعقیب صعود یا بالا رفتن
climb mode روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
attribute هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attributes هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attributing هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
fiddle blocks قرقره پلهای
companionway نرده پلهای
companionways نرده پلهای
deflection potentiometer پتانسیومتر پلهای
decrementation کاهش پلهای
decrement کاستن پلهای
quantize پلهای کردن
stepping switch گزینه پلهای
quantizer پلهای کننده
multiple contact switch کلید پلهای
variable speed drive محرکه پلهای
variable speed transmission گیربکس پلهای
incrementally تغییرات پلهای
step function تابع پلهای
cone pulley drive محرکه صفحه پلهای
cross wall دیوار پلهای عرضی
stepwise elution analysis تجزیه شستشوی پلهای
topside پلهای باز ناو
decrement میزان کاهش کاستن پلهای
step drawdown test ازمایش لغت پلهای در چاه
burn one's bridges behind one <idiom> پلهای پشت سرش راخراب کردن
head way بجلو
onward بجلو
peer to peer network شبکه همراه به همراه
propels بجلو راندن
propelled بجلو راندن
prefrontal بجلو مغز
propel بجلو راندن
inclining خمیدگی بجلو و پایین
ap koobi seogi راه رفتن بجلو
Keep moving! بجلو برو [بروید] !
slide chasse حرکت با یک پا بجلو و فشار
ap joo choom ایستادن اسب سواری بجلو
ap dellyo chagi ضربه پا بجلو در زاویه 54درجه
go long تلاش درپاس طولانی بجلو
rocket propulsion حرکت بجلو بوسیله موتورموشکی
antrorse خمیده بجلو یا متمایل ببالا
scull حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
sculls حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
sculled حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
Move along, please! [in a crowd] لطفا بجلو حرکت کنید! [در جمعیتی]
french heel پاشنه کفش زنانه بلند وخمیده بجلو
jump-start شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-starts شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-starting شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump start شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jack knife خم شدن بجلو با پاهای مستقیم و گرفتن مچ پا بادستها
jump-started شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
tusk tenon زبانه یا گیرهای که دارای زبانههای کوچکتری باشدبطوری که رویهم بشکل پله یاتضاریس پلهای درایند
scull حرکت بجلو یا عقب باچسباندن و گشودن نوک یاپاشنه پا
lunges حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
sculled حرکت بجلو یا عقب باچسباندن و گشودن نوک یاپاشنه پا
lunge حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
skulls حرکت بجلو یا عقب باچسباندن و گشودن پاشنه یانوک پا
lunging حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunged حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
skull حرکت بجلو یا عقب باچسباندن و گشودن پاشنه یانوک پا
sculls حرکت بجلو یا عقب باچسباندن و گشودن نوک یاپاشنه پا
quarterback sneak حمله بازیگر بالا با دویدن بجلو پس از گرفتن توپ
balestra پرش کوتاه و سریع شمشیرباز بجلو برای حمله
front drop پرش به بالا و چرخش بجلو وفرود روی شکم
bulge صعود
escalade صعود
pull up صعود
ascension صعود
ascendance صعود
ascent صعود
ascents صعود
bulged صعود
climbs صعود
bulging صعود
climbed صعود
bulges صعود
climbing صعود
climb صعود
set forward جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
shoot the duck حرکت جلو و عقب نشینی روی یک پا و پای دیگر کشیده بجلو
herringbone step صعود جناقی
clear way محوطه صعود
climbs صعود کردن
soared صعود کردن
ascending صعود کننده
soars صعود کردن
free climbing صعود ازاد
alpinism صعود سبکبار
angle of departure زاویه صعود
consecutive climbing صعود نوبتی
layback صعود دولفری
soar صعود کردن
balance climbing صعود تعادلی
artificial climbing صعود مصنوعی
continuous climbing صعود طبیعی
mountant صعود کننده
back and knee climbing صعود تنورهای
mounts صعود ترفیع
climbed صعود کردن
climb صعود کردن
upping صعود کردن
up صعود کردن
rise صعود طلوع
rise خیز صعود
rises صعود طلوع
rises خیز صعود
mount صعود ترفیع
climbing صعود کردن
upped صعود کردن
rate of climb میزان صعود
vertical speed سرعت صعود
boiling point elevation صعود نقطه جوش
bring up صعود با حمایت از بالا
ups and downs صعود وافول اقبال
aircraft climb corridor دالان صعود هواپیما
climb corridor دالان صعود هواپیما
rising درحال ترقی یا صعود
phenolic epoxy خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
assumption جشن صعود مریم باسمان
vertical speed سرعت صعود عمودی هواپیما
boiling point elevation constant ثابت صعود نقطه جوش
vertical takeoff سرعت صعود اولیه هواپیما
cloud top height ارتفاع صعود قارچ اتمی
hitch and go نوعی پاس که گیرنده بجلو می دود و به سمت دیگر می چرخد و باز به جلو ادامه میدهد
climbing wax واکس مخصوص صعود دراسکی نوردیک
angle of departure زاویه صعود هواپیما از روی باند
hang off مکث کوتاه غواص در زیر اب در صعود
decompression stop مکث غواص کوتاه در عمقهای معین در صعود
vertical replenishment تجدید تدارکات از راه هوا صعود و فرود عمودی
blast valve سوپاپ ازاد کننده هوای گرم برای صعود بالن
cradles نیم پشتک بجلو نیم چرخش و برگشتن روی پشت
cradled نیم پشتک بجلو نیم چرخش و برگشتن روی پشت
cradle نیم پشتک بجلو نیم چرخش و برگشتن روی پشت
goofy foot موج سواری که بجای پای چپ پای راست را روی تخته بجلو می گذارد
telemark پیچ اسکی بجلو وجلو بردن ان از اسکی دیگر
toss bombing نوعی روش بمباران که در ان هواپیما در حال صعود بمب را پرتاب میکند
climber پوست یا چرم زیر اسکی تا درهنگام صعود بعقب لیز نخورد
vent valve دریچه روی بالن برای رهاکردن گاز یا هوا و تنظیم صعود
decompression table جدول نشاندهنده زمان و محل لازم برای صعود ارام غواص
mazurka پرش از عقب یک اسکیت با نیم چرخش و برگشت بجلو همان اسکیت و سر خوردن روی پای دیگر
cascade connection اتصال کاسکاد اتصال پلهای
no decompression dive غواصی کوتاه مدت یا در عمق کم که به هنگام صعود نیازبه توقف یا مکث در زیر اب ندارد
scramble دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambling دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambled دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambles دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
byes صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
bye صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
non concurrent نا همراه
attendants همراه
along همراه
mid همراه با
accompanying همراه
accompanied by همراه
attendant همراه
concomitant همراه
secondary planet همراه
participant همراه
participants همراه
acologte همراه
comrade همراه
comrades همراه
bundled همراه
companies همراه
in company with همراه
on همراه
company همراه
to fight with the enemy همراه = با
mid- همراه با
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
accompanying sound صدای همراه
accompanying fire اتش همراه
accompanying supplies تدارکات همراه
associated sound صدای همراه
to accompany همراه شدن
on one's coat-tails <idiom> همراه کس دیگر
Accompanied by. Together with . به اتفاق (همراه )
go along همراه رفتن
good luck to you خدا به همراه
indiental music موزیک همراه
unbundled غیر همراه
to keep company with همراه بودن با
to come along همراه امدن
door bundle بار همراه
bon voyage خدا به همراه
come along with me همراه من بیائید
compeer قرین همراه
to go along همراه شدن
sick headache سردرد همراه با
accompanying cargo بار همراه
attends همراه بودن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com