Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 95 (6 milliseconds)
English
Persian
paternity
صفات پدری
Other Matches
in loco parentis
با حق پدری
paternal
پدری
fatherhood or ship
پدری
patronymic
پدری
parenting
پدری
fatherhood
پدری
besail
جد پدری
paternal grandfather
جد پدری
fathership
پدری
agnate
پدری
parenthood
پدری
fatherliness
پدری
paternal love
محبت پدری
paternal relative
خویشاوند پدری
agnation
وابستگی پدری
patrimony
ارث پدری
grandaunt
خاله پدری
agnates
اقارب پدری
agnate
خویشاوندی پدری
grand aunt
خاله پدری
paternal relative
اقارب پدری
patrilineal
نسب پدری
father fixation
تثبیت پدری
father
پدری کردن
fathered
پدری کردن
fathering
پدری کردن
fathers
پدری کردن
patrimonies
ارث پدری
sire
پدری کردن
spear side
طرف پدری
siring
پدری کردن
sired
پدری کردن
sires
پدری کردن
makings
صفات یا
paarenthood
مقام پدری یا مادری
paternal
دارای محبت پدری
patrilineal
وابسته به دودمان پدری
womanliness
صفات زنانه
secondary qualities
صفات ثانوی
sportmanlike
صفات ورزشکارانه
grandaunt
خاله مادری عمه پدری
grand aunt
خاله مادری عمه پدری
interosculate
صفات مشترک داشتن
qualities inhering in a person
صفات جبلی شخص
germanity
صفات ویژه المانی
homozygote
واجد صفات پدرومادر
osculation
تماس اشتراک صفات
osculate
صفات مشترک داشتن
epithetical
دارای صفات یا القال
ethos
صفات وشخصیت انسان
admirable qualitics
صفات پسندیده یاستوده
patterns
الگو صفات فردی
animalization
واجد صفات حیوانی
attributes of god
صفات یا اسامی خدا
pattern
الگو صفات فردی
characterization
توصیف صفات اختصاصی
whorish
دارای صفات هرزگی وفاحشه گی
to p any one's good qualities
صفات نیک کسی راستودن
lineament
خطوط چهره صفات مشخصه
dehumanization
از دست دادن صفات انسانی
lineaments
خطوط چهره صفات مشخصه
racy
دارای صفات اصلی و نژادی
quantitative
بیان شده بر حسب صفات
quantitatively
بیان شده بر حسب صفات
The suspected offender
[perpetrator]
is a previously respectable father.
پدری تا به حال محترم مشکوک به جرم است .
dysgenic
مضر برای صفات وخصوصیات ارثی
disfeature
صفات ممتازه چیزی را از بین بردن
well conditioned
نیکو خصال دارای صفات حسنه
mrs jordan nee mary
بانو جردن که نام خانه پدری او مریم است
character
صفات ممتازه هرنوع حروف نوشتنی وچاپی
characters
صفات ممتازه هرنوع حروف نوشتنی وچاپی
These qualities are esteemed by managers.
مدیران این
[نوع]
صفات را ارجمند می شمارند.
recombinant
موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
recapitulates
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
cacogenesis
فساد نژادی دراثر حفظ وابقاء صفات بد
autosexing
دارای صفات جنسی مغایر بانوع خود
echinoid
دارای صفات خوارپوست دریایی یاتوتیاء البحر
recapitulate
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulated
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulating
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
incross
اختلاط و امیزش صفات ارثی یک طایفه میان افراد ان
gene
عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
genes
عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
telegony
انتقال فرضی صفات ونفوذاخلاقی شوهر اول در بچههای زن از شوهران بعدی
androgen
هورمونهای جنسی که باعث ایجاد صفات ثانویه جنسی درمرد
humanising
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
professionalism
صفات وعادات مخصوص اهل حرفه حرفه یی
humanize
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanised
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanises
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanized
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanizes
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanizing
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
quantize
با تئوری و فرمول صفات وکیفیت چیزی را تعیین کردن نیرو را با فرمول اندازه گیری کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com