English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 55 (7 milliseconds)
English Persian
makings صفات یا
Search result with all words
character صفات ممتازه هرنوع حروف نوشتنی وچاپی
characters صفات ممتازه هرنوع حروف نوشتنی وچاپی
paternity صفات پدری
pattern الگو صفات فردی
patterns الگو صفات فردی
humanised انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanises انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanising انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanize انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanized انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanizes انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanizing انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
dehumanization از دست دادن صفات انسانی
recapitulate صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulated صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulates صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulating صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
gene عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
genes عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
lineament خطوط چهره صفات مشخصه
lineaments خطوط چهره صفات مشخصه
racy دارای صفات اصلی و نژادی
professionalism صفات وعادات مخصوص اهل حرفه حرفه یی
quantitative بیان شده بر حسب صفات
quantitatively بیان شده بر حسب صفات
ethos صفات وشخصیت انسان
admirable qualitics صفات پسندیده یاستوده
androgen هورمونهای جنسی که باعث ایجاد صفات ثانویه جنسی درمرد
animalization واجد صفات حیوانی
attributes of god صفات یا اسامی خدا
autosexing دارای صفات جنسی مغایر بانوع خود
cacogenesis فساد نژادی دراثر حفظ وابقاء صفات بد
characterization توصیف صفات اختصاصی
disfeature صفات ممتازه چیزی را از بین بردن
dysgenic مضر برای صفات وخصوصیات ارثی
echinoid دارای صفات خوارپوست دریایی یاتوتیاء البحر
epithetical دارای صفات یا القال
germanity صفات ویژه المانی
homozygote واجد صفات پدرومادر
incross اختلاط و امیزش صفات ارثی یک طایفه میان افراد ان
interosculate صفات مشترک داشتن
osculate صفات مشترک داشتن
osculation تماس اشتراک صفات
qualities inhering in a person صفات جبلی شخص
quantize با تئوری و فرمول صفات وکیفیت چیزی را تعیین کردن نیرو را با فرمول اندازه گیری کردن
recombinant موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
secondary qualities صفات ثانوی
sportmanlike صفات ورزشکارانه
telegony انتقال فرضی صفات ونفوذاخلاقی شوهر اول در بچههای زن از شوهران بعدی
to p any one's good qualities صفات نیک کسی راستودن
well conditioned نیکو خصال دارای صفات حسنه
whorish دارای صفات هرزگی وفاحشه گی
womanliness صفات زنانه
These qualities are esteemed by managers. مدیران این [نوع] صفات را ارجمند می شمارند.
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com