Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
split screen
صفحه شکسته
split-screen
صفحه شکسته
Other Matches
telescopic
دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
qwerty keyboard
ترتیب صفحه کلید که روی بسیاری از صفحه کلیدهای موجود در ماشین تحریر وکامپیوتر و کلمه پردازهااستاندارد میباشد صفحه کلید کورتی
penning
نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
penned
نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
pen
نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
pens
نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
clatters
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clattering
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clatter
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clattered
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
paper white monitor
صفحه نمایش که متن سیاه را روی صفحه سفید نمایش میدهد و نه مثل متنهای معمولی درخشان روی صفحه سیاه
scans
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scan
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scanned
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
ksr
ترمینالی که صفحه کلید و صفحه نمایش دارد و به CPU متصل است
plasma display
صفحه نمایش با استفاده از خاصیت نورانی بدون گازهای متن صفحه
raster
گرافیکی که تصاویر آن روی خط وطی در صفحه نمایش یا صفحه ساخته می شوند
consol
دستگاه ناوبری رادیویی صفحه کلید دستگاههای ارتباطی صفحه رادار
auto
متنی که خودکار اطراف یک تصویر یا از یک صفحه به صفحه دیگر می چرخد
autos
متنی که خودکار اطراف یک تصویر یا از یک صفحه به صفحه دیگر می چرخد
multiviewports
صفحه نمایشی که دو یاچندین صفحه قابل دید رانمایش میدهد
raster
یک حرکت افقی اشعه روی صفحه در مقابل صفحه CRT
conned
نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
portrait
جهت صفحه یا یک ورق صفحه که بلندترین لبه عمودی است
cons
نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
conning
نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
con
نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
tabling
لیست داده ها در ستون و سط ر صفحه چاپ شده یا صفحه نمایش
tables
لیست داده ها در ستون و سط ر صفحه چاپ شده یا صفحه نمایش
portraits
جهت صفحه یا یک ورق صفحه که بلندترین لبه عمودی است
tabled
لیست داده ها در ستون و سط ر صفحه چاپ شده یا صفحه نمایش
table
لیست داده ها در ستون و سط ر صفحه چاپ شده یا صفحه نمایش
lead in page
صفحه ویدیویی که کاربر را به صفحه مورد نظر هدایت میکند
routing
صفحه ویدیو متنی که مسیر سایر صفحه ها را شرح میدهد
glare
صفحه شیشهای یا پلاستیکی در مقابل صفحه نمایش برای قط ع انعکاسی شدید نور
glared
صفحه شیشهای یا پلاستیکی در مقابل صفحه نمایش برای قط ع انعکاسی شدید نور
glares
صفحه شیشهای یا پلاستیکی در مقابل صفحه نمایش برای قط ع انعکاسی شدید نور
flattest
صفحه نمایشی که با یک صفحه مقابل مسط ح با لبههای مربعی ایجاد شده باشد
flat
صفحه نمایشی که با یک صفحه مقابل مسط ح با لبههای مربعی ایجاد شده باشد
data tablet
یک وسیله ورودی دستی برای صفحه نمایش گرافیکی صفحه داده دهی
notebook computer
که به راحتی قابل حمل است ولی صفحه کلید و صفحه نمایش کوچک دارد
hyperlink
کلمه یا تصویر یا دگمهای در صفحه وب یا عنوان چند رسانهای که در صورت انتخاب کاربر را به صفحه دیگری می برد
refresh buffer
یک مکان حافظه موقت که درهنگام تازه کردن یک صفحه تصویر اصلاعات نمایش صفحه را نگاهداری میکند
stations
میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
backlight
چراغ پشت صفحه کریستال مایع که شدت حروف صفحه را بهبود می بخشد وآنها را خوانا تر میکند
station
میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
stationed
میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
devices
CON برای صفحه کلید و صفحه نمایش
device
CON برای صفحه کلید و صفحه نمایش
discs
صفحه کلاج صفحه دیسک تیغ اره
disc
صفحه کلاج صفحه دیسک تیغ اره
buttoning
شکل دایرهای که در صورت انتخاب از روی صفحه به وسیله صفحه کلید یا نمایشگر نمایش عمل خاصی را انجام میدهد
button
شکل دایرهای که در صورت انتخاب از روی صفحه به وسیله صفحه کلید یا نمایشگر نمایش عمل خاصی را انجام میدهد
cls
در -MS DOS دستور سیستم به معنای پاک کردن صفحه نمایش و قرار دادن نشانه گر در بالای صفحه گوشه سمت چپ
buttoned
شکل دایرهای که در صورت انتخاب از روی صفحه به وسیله صفحه کلید یا نمایشگر نمایش عمل خاصی را انجام میدهد
shaky
شکسته
in pieces
شکسته
shakiest
شکسته
shakier
شکسته
downhearted
دل شکسته
broken
شکسته
heart broken
دل شکسته
heartsick
دل شکسته
running hand
خط شکسته
fragmentary
شکسته
broken-hearted
<adj.>
دل شکسته
heartbroken
دل شکسته
disrupted
شکسته
zigzag
شکسته
wrecked
شکسته
zigzagged
شکسته
zigzagging
شکسته
fragmental
شکسته
fracted
شکسته
zigzags
شکسته
cursive
خط شکسته
pages
عدد یکتا انتساب شده به هر صفحه در برنامه چند رسانهای برای استفاده در صفحه با کلمات کلیدی و انتقال بین صفحات
paged
عدد یکتا انتساب شده به هر صفحه در برنامه چند رسانهای برای استفاده در صفحه با کلمات کلیدی و انتقال بین صفحات
implicit reference
مرجعی به شی که محل دقیق صفحه را نمیگوید ولی فرض میکند که شی روی صفحه جاری قرار دارد یا قابل دیدن است
page
عدد یکتا انتساب شده به هر صفحه در برنامه چند رسانهای برای استفاده در صفحه با کلمات کلیدی و انتقال بین صفحات
cauliflower ear
گوش شکسته
to run upon the rocks
شکسته شدن
fracture
سطح شکسته
distorts
شکسته شدن
castway
کشتی شکسته
red short
شکسته سرخ
cold short
شکسته سرد
crushed stone
سنگ شکسته
doddered
شکسته سست
broken stone
سنگ شکسته
shards
کوزه شکسته
sherd
کوزه شکسته
bone setter
شکسته بند
orthopaedics
شکسته بندی
bonesetter
شکسته بند
orthopedics
شکسته بندی
pointed bracket
پرانتز شکسته
bone setting
شکسته بندی
angle bracket
پرانتز شکسته
broken
<adj.>
شکسته
[دستگاهی]
chevron
پرانتز شکسته
osteopathist
شکسته بند
shard
کوزه شکسته
german giant swing
افتاب شکسته
punctures
شکسته شدن
puncturing
شکسته شدن
ballast
مصالح شکسته
deject
دل شکسته کردن
fyloft
صلیب شکسته
flinders
قطعات شکسته
modesty
شکسته نفسی
haken kreuz
صلیب شکسته
giant circle
افتاب شکسته
a broken arm
بازوی شکسته
shatter
قطعات شکسته
shatters
قطعات شکسته
framentary
شکسته ناقص
punctured
شکسته شدن
puncture
شکسته شدن
hot short
شکسته گرم
distort
شکسته شدن
raddled
شکسته شده
wrech
کشتی شکسته
fracturing
سطح شکسته
taxis
شکسته بندی
fractures
سطح شکسته
wrecked
کشتی شکسته
fractured
سطح شکسته
broken
شکسته شده
field
روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
fields
روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
fielded
روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
humble
شکسته نفسی کردن
bowed down by grief
شکسته شده ازغم
broken english
انگلیسی دست و پا شکسته
jargon
سخن دست و پا شکسته
fragmentarily
بطور شکسته یا ناقص
broken hardening
سخت گردانی شکسته
splint
وسایل شکسته بندی
refracting
شکسته شدن نور
refracts
شکسته شدن نور
stone ballast
مصالح شکسته سنگی
brick ballast
مصالح شکسته اجری
cast away
کشتی شکسته مطرود
to humble oneself
شکسته نفسی کردن
humblest
شکسته نفسی کردن
pulled
شکسته شده افتاده
chippings
سنگ شکسته ریز
ballast
شن ریزی مصالح شکسته
zircon
سخن دست و پا شکسته
infirmly
بطور علیل یا شکسته
shipwreck
کشتی شکسته شدن
brokenly
بطور شکسته یا بریده
shipwrecks
کشتی شکسته شدن
refracted
شکسته شدن نور
splint
چوب شکسته بندی
agmatology
علم شکسته بندی
shipwrecked
کشتی شکسته شدن
potsherd
تکه سفال شکسته
refract
شکسته شدن نور
ansi
ترتیبی از حروف کنترلی صفحه نمایش ANSI که رنگها و خصوصیات متن را روی صفحه کنترل میکند این ترتیب با کلید ESC و شروع میشود
In my broken English .
با انگلیسی دست وپا شکسته ام
wrech
شکسته یا خراب شدن کشتی
The socket is broken.
پریز برق شکسته است.
to be humbled
احساس شکسته نفسی کردن
to feel humbled
احساس شکسته نفسی کردن
whitewater
قسمت اشفته موج شکسته
swastika
صلیب شکسته المان نازی
wrecked
باقی مانده ازکشتی شکسته
standard
تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
pop up window
پنجرهای که در هر لحظه قابل نمایش روی صفحه است در بالای تمام چیزهایی که روی صفحه هستند
standards
تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
zaps
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zap
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zapping
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zapped
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
VDUs
ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند
VDU
ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند
vdt
ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند
print
کلید مخصوص در سمت راست و بالای صفحه کلید که تحت DOS حروف صفحه نمایش را به چاپگر منتقل میکند
printed
کلید مخصوص در سمت راست و بالای صفحه کلید که تحت DOS حروف صفحه نمایش را به چاپگر منتقل میکند
prints
کلید مخصوص در سمت راست و بالای صفحه کلید که تحت DOS حروف صفحه نمایش را به چاپگر منتقل میکند
pincushion distortion
خطای صفحه نمایش که باعث خرابی تصویر نمایش داده شده میشود چون لبه ها به مرکز صفحه خم می شوند
LP
صفحه 33 دور صفحه دولانی
at
قالب استاندارد برای صفحه کلید IBM. صفحه کلید دارای کلیدهایی در بالا است که عملیات مخصوص انجام میدهد
membrane keyboard
صفحه کلیدی که از صفحه پلاستیکی نازک با کلیدهای روی آن تشکیل شده است . وقتی کاربر روی کلید پردازش میکند
enhanced
دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
enhance
دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
enhances
دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
enhancing
دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
plaster cast
گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
A creaking gate hang long.
<proverb>
یک دروازه شکسته مدتها سرپا می ایستد.
To speake broken French.
فرانسه دست وپ؟ شکسته صحبت کردن
plaster of Paris
گچ ویژه شکسته بندی و قالب گیری
plaster casts
گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
column
در نرم افزار پردازش کلمه میله وضعیت که در پایین صفحه است که بیان کننده موقعیت نشانه گر نسبت به ستون ها در صفحه است
columns
در نرم افزار پردازش کلمه میله وضعیت که در پایین صفحه است که بیان کننده موقعیت نشانه گر نسبت به ستون ها در صفحه است
arrow keys
مجموعهای از چهار کلید در صفحه کلید که نشانه گر را در صفحه به بالا و پایین و چپ و راست
block plot
صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
least recently used algorithm
الگوریتمی که صفحه حافظه که پیش از همه دستیابی شده بود را پیدا میکند و پاک میکند تا فضا برای صفحه بعد ایجاد شود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com