English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English Persian
title صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
titles صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
Other Matches
title page صفحه عنوان کتاب
What is the title of the book ? عنوان این کتاب چیست ؟
running title عنوان کوچک هر یک ازصفحات کتاب
hyperlink کلمه یا تصویر یا دگمهای در صفحه وب یا عنوان چند رسانهای که در صورت انتخاب کاربر را به صفحه دیگری می برد
to a. letter روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
eponym عنوان دهنده عنوان مشخص
ripple through effect نتایج یا تغییرات یا خطاهای صفحه گسترده که به عنوان نتیجه یک مقدار تغییر یافته در یک خانه فاهر میشود
broached ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
pull down menu فهرستی که میتواند توسط تیک کردن اشاره گر ماوس بر روی عنوان ان و یا توسط فشردن دکمه صفحه کلیدنمایش داده
stbtitle عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
backgrounds تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
background تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
epithet عنوان
headwords عنوان
heading عنوان
epithets عنوان
ground عنوان
headword عنوان
headline عنوان
headlines عنوان
headings عنوان
subjects عنوان ها
prints عنوان و..
themes عنوان ها
captions عنوان
topics عنوان ها
life peers عنوان
subject [topic] عنوان
topic عنوان
life peer عنوان
caption عنوان
rubric عنوان
rubrics عنوان
name عنوان
title عنوان
names عنوان ها
titles عنوان ها
titles عنوان
print عنوان و..
head line عنوان
printed عنوان و..
appellative عنوان
by way of remainder به عنوان رد
capitulary عنوان
title عنوان
Under the title ( heading) of … تحت عنوان ...
the hoy f. عنوان پاپ
titlist دارای عنوان
untitled بدون عنوان
heading عنوان گذاری
headings عنوان سرصفحه
Distinguished . Titled. صاحب عنوان
caption عنوان دادن
heading عنوان سرصفحه
superscrible عنوان روی
natural حرکت در عنوان
naturals حرکت در عنوان
surname لقب عنوان
surnames لقب عنوان
message heading عنوان پیام
honorific عنوان تجلیلی
honorifics عنوان تجلیلی
intitule عنوان دادن به
in a topic form بصورت عنوان
guize روبند عنوان
appropriation title عنوان اعتبار
appropriation title عنوان سپرده
nowise به هیچ عنوان
on loan به عنوان قرض
start of heading شروع عنوان
doctorate عنوان دکتری
doctorates عنوان دکتری
berth کسب عنوان
berthed کسب عنوان
berthing کسب عنوان
berths کسب عنوان
possessory title عنوان مالکیت
brand عنوان تجارتی
branding عنوان تجارتی
brands عنوان تجارتی
exercise term عنوان مانور
captions عنوان دادن
for example به عنوان مثال
head سالار عنوان
topic عنوان سرفصل
topics عنوان سرفصل
exempli gratia [e.g.] به عنوان مثال
headings عنوان گذاری
head عنوان مبحث
head line عنوان سرصفحه روزنامه
language برنامهای که به عنوان مترجم
languages برنامهای که به عنوان مترجم
clinch کسب عنوان قهرمانی
clinched کسب عنوان قهرمانی
titles دارنده عنوان قهرمانی
subhead عنوان فرعی مقاله
rubricize دارای عنوان قرمزکردن
title block قسمت عنوان نامه
running head خط عنوان هرصفحه در متن
short title عنوان کوتاه شده
superscription عنوان روی پاکت
subhead عنوان جزء یا فرعی
challenge round مبارزه با صاحب عنوان
rubricate دارای عنوان قرمزکردن
clinches کسب عنوان قهرمانی
misdirection گمراهی عنوان غلط
clinching کسب عنوان قهرمانی
lord عنوان لردی دادن به
title دارنده عنوان قهرمانی
streamers عنوان چشمگیر مقاله
streamer عنوان چشمگیر مقاله
title واگذارکردن عنوان دادن به
lords عنوان لردی دادن به
defending shampion مدافع عنوان قهرمانی
donna عنوان مودبانه بانوان
possession by title of ownership تصرف به عنوان مالکیت
titles واگذارکردن عنوان دادن به
residentship اقامت سیاسی به عنوان نمایندگی
letterheads عنوان چاپی بالای کاغذ
letterhead عنوان چاپی بالای کاغذ
nontitle مسابقه بدون عنوان قهرمانی
to act [as somebody] عمل کردن [به عنوان رتبه ای]
to function as something به کار رفتن به عنوان چیزی
to serve as something به کار رفتن به عنوان چیزی
short title عنوان یارمز مخفف یا کوتاه
superscription عنوان نوشته روی چیزی
Take it as a souvenir! این را به عنوان سوغاتی بردار!
headings عنوان یا نام متن در فایل
headings سمت سینه ناو عنوان
heading عنوان یا نام متن در فایل
to readdress a letter عنوان نامهای را عوض کردن
heading سمت سینه ناو عنوان
dominie عنوان کشیشان کلیسای هلند
prifixal پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
to act [as somebody] عمل کردن [به عنوان نماینده کسی]
mercury delay line تولید می شد و به عنوان ورودی برمی گشت
interface و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
to have a title [ to be titled] لقب دار [صاحب عنوان] بودن
He works as engineer. او [مرد] به عنوان مهندس کار می کند.
interfaces و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
dauphin عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه
defacto recognition به عنوان یک کشورموجود و مستقل عمل کند
pabulum [هر چیزی که بشود به عنوان غذا خورد]
prifix پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
hold down نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
keep in trust به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
titleholder صاحب سند مالکیت دارای عنوان
rematch مبارزه برای کسب عنوان قهرمانی
they call him mister یک اقایی است که عنوان یا لقب ندارد
smear word عنوان یا لقب اهانت امیز تهمت
backgrounds که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
electronic موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
blocked تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
blocks تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
Will you go out with me? با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
represent عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
He gets paid wering different hats . به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
represented عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
represents عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
to speak on behalf of [as representative] از طرف [کسی] صحبت کردن [به عنوان نماینده]
block تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
an open letter نامهای که بوسیله روزنامه به کسی عنوان شود
Every crisis should be viewed [seen] as an opportunity. هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
background که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
unipolar که به عنوان کنتررل جریان متغیر به کار می رود.
Do you want to go out with me? با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
gulp گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulped گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulping گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulps گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
to go out باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
macroelement تعداد داده ها که به عنوان یک عضو در نظر گرفته می شوند
to date باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
jobs کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
primary products محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
prize courts به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
rational number عددی که به عنوان تقسیم دو عدد کامل نوشته میشود
initialed توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialing توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialled توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initials توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
job کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
rent ان چه که به زمین به عنوان یکی ازعوامل تولید تعلق می گیرد
The Catholic Church springs [comes] to mind as an obvious example. کلیسای کاتولیک به عنوان یک نمونه بارز به ذهن می آید.
your reverence عنوان کشیشان که برابر است با عناوین قدیمی ایران
polar سیستم معرفی موقعیتها به عنوان زاویه و فاصله از مبدا
Christmas comes but once a year. <proverb> جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
initialling توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initial توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
indexing نوشتن اندیس برای کتاب
his reverence جناب اقای- عنوان کشیشان که برابراست باعناوین قدیمی ایران
alphanumeric ی از حروف الفبا- عددی که به عنوان یک واحد دستکاری و استفاده میشود
bundle دستگاههاجانبی و سرویس ها به عنوان قسمتی از قیمت خریدیک سیستم کامپیوتری
bundles دستگاههاجانبی و سرویس ها به عنوان قسمتی از قیمت خریدیک سیستم کامپیوتری
bundling دستگاههاجانبی و سرویس ها به عنوان قسمتی از قیمت خریدیک سیستم کامپیوتری
redirect فرآیند در نظر گرفتن خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری
commoners کانالی که به عنوان خط ارتباطی به چندین وسیله یا مدار به کار می رود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com