Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (12 milliseconds)
English
Persian
desired ground zone
صفر زمین مورد نظر
Search result with all words
quarantine
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantined
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantines
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantining
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
fore
فریاد هشدار به نفر جلو زمین در مورد گوی که بسمت اومیرود
Other Matches
cleans
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
lacrosse
نوعی موشک زمین به زمین
redstone
موشک زمین به زمین رداستون
pershing
موشک زمین به زمین پرشینگ
pervious ground
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
little john
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
area of operational interest
منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
compass rose
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
topography
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
hydrographer
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
موشک زمین به زمین
ground resolution
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall.
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
occasion
مورد
instances
مورد
occasioned
مورد
instance
مورد
occasioning
مورد
occasions
مورد
open to question
<adj.>
مورد شک
inapposite
بی مورد
cases
مورد
objected
مورد
object
مورد
indirect objects
مورد
direct objects
مورد
unseasonable
بی مورد
unseasonably
بی مورد
oportuneness
مورد
objecting
مورد
out of place
بی مورد
occurence
مورد
case
مورد
inopportune
بی مورد
objects
مورد
earth's attraction
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface-to-surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface to surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
case studies
مورد پژوهی
In this case ( instance) .
دراین مورد
confutation
مورد تکذیب
received
مورد قبول
utilized
مورد استفاده
requirement
مورد نیاز
As the case may be .
برحسب مورد( آن)
undue
بی جهت بی مورد
undue
ناروا بی مورد
taken
مورد قبول
taken
مورد تحسین
hold up
<idiom>
مورد هدف
case study
مورد پژوهی
collector's item
مورد استثنائیوویژهیککلکسیون
case analysis
تحلیل مورد
entitlement
مورد سزیدگی
entitlements
مورد استحقاق
entitlements
مورد سزیدگی
entitlement
مورد استحقاق
laughing stock
مورد تمسخر
unnecessary roughness
خشونت بی مورد
under disccussion
مورد بحث
instance
لحظه مورد
usages
مورد استفاده
usage
مورد استفاده
involved
مورد بحث
expectative
مورد انتظار
instances
لحظه مورد
mytaceous
از تیره مورد
dubitable
مورد شک مشکوک
savoury
مورد پسند
cases
دعوی مورد
sightly
مورد نظر
to make observations
[about]
[on]
اندیشیدن
[در مورد]
[به]
opportuneness
مورد مناسب
special case
مورد ویژه
happy
[about]
<adj.>
خشنود
[در مورد]
subject of hire
مورد اجاره
exploitation
[utilization]
مورد مصرف
dubious
مورد شک مشکوک
cases
مورد غلاف
case
مورد غلاف
myrtaceae
تیره مورد
myrtle
مورد سبز
case
دعوی مورد
to make observations
[about]
[on]
نگریختن
[در مورد]
[به]
savory
مورد پسند
schreber case
مورد شربر
fishy
مورد تردید
usage
مورد مصرف
in dispute
مورد بحث
using
مورد مصرف
objcetionable
مورد ایراد
object of transaction
مورد معامله
myrtle berry
مورد دانه
beloved
مورد علاقه
noted
مورد ملاحظه
in no instance
در هیچ مورد
liable to prosecution
مورد تعقیب
utilization
مورد مصرف
utilisation
[British]
مورد مصرف
pledges
مال مورد وثیقه
matter in hand
موضوع مورد بحث
polestar
هادی مورد توجه
out port
ساحلی مورد استفاده سر پل
principle of exclusion
در مورد کالاهای خصوصی
policy options
انتخابهای مورد نظر
persona grata
شخص مورد قبول
neurasthenia
سر درد و حساسیت بی مورد
to put to use
مورد استفاده قراردادن
objective point
سمت مورد توجه
esteemed
فرد مورد احترام
contested area
منطقه مورد نزاع
oppugn
مورد بحث قراردادن
object point
سمت مورد توجه
desired effects
اثرات مورد نظر
To take into consideration. To consider.
مورد توجه قراردادن
Irrelevent. I nappropriate. Out of place.
بیجا ( بی مورد ؟نامناسب )
expectation value
مقدار مورد توقع
man power
تعداداشخاص مورد استفاده
expected price
قیمت مورد انتظار
substrate
جزء مورد عمل
lime requirement
اهک مورد نیاز
trusty
موتمن مورد اطمینان
i mentioned one case in p
یک مورد بخصوص را ذکرکردم
it is of frequent
خیلی مورد دارد
target audience
افراد مورد نظر
target price
قیمت مورد نظر
target profit
سود مورد نظر
intended saving
پس انداز مورد انتظار
test town
شهر مورد ازمایش
to take into consideration
مورد رسیدگی قراردادن
he won a high praise
مورد ستایش بسیارواقع شد
the matter in hand
موضوع مورد بحث
to admit of d
مورد بحث بودن
to be in d
مورد ریشخندو استهزابودن
inappositely
بطور بیجایا بی مورد
special case
مورد خاص یااستثنایی
pledge
مال مورد وثیقه
man of confidence
شخص مورد اعتماد
make for
مورد حمله قراردادن
receptee
افراد مورد پذیرش
foolhardy
دارای تهور بی مورد
referent
مورد مراجعه ارجاعی
referential
مورد مراجعه ارجاعی
reserve requirements
ذخائر مورد نیاز
criticising
مورد انتقاد قراردادن
expected value
ارزش مورد انتظار
floor space occupied
فضای مورد نیاز
sales expectations
فروش مورد انتظار
give evidence of
گواهی دادن در مورد
shebang
امر مورد علاقه
pledging
مال مورد وثیقه
unregarded
مورد توجه قرارنگرفته
pledged
مال مورد وثیقه
hereon
در این مورد در اینجا
competitive goods
کالاهای مورد رقابت
availabe time
زمان مورد قبول
favouritism
افراد مورد توجه
scrutinizing
مورد مداقه قراردادن
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com