English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 187 (10 milliseconds)
English Persian
fitness صلاحیت شایستگی
Other Matches
disqualification عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
disqualifications عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
sufficienty شایستگی
worthiness شایستگی
meriting شایستگی
competence شایستگی
acceptability شایستگی
merits شایستگی
qualification شایستگی
eligibility شایستگی
deservingness شایستگی
seemliness شایستگی
decorousness شایستگی
competency شایستگی
pertinence or nency شایستگی
praiseworthiness شایستگی
merit شایستگی
merited شایستگی
aptness شایستگی
competence شایستگی
meritoriousness شایستگی
deserts شایستگی
ability شایستگی
abilities شایستگی
adaptability شایستگی
proficiency شایستگی
deserting شایستگی
skill شایستگی
sufficiency شایستگی
expertise شایستگی
adequacy شایستگی
befitting شایستگی
desert شایستگی
credential شایستگی
qualification شایستگی
handsomeness زیبائی شایستگی
adorability شایستگی ستایش
adorableness شایستگی ستایش
combat proficiency شایستگی رزمی
certificate of capacity مدرک شایستگی
blameworthiness شایستگی سرزنش
aptitude tests ازمون شایستگی
aptitude test ازمون شایستگی
suitability مناسبت شایستگی
meetness شایستگی مناسبت
pertinency موقعیت شایستگی
able شایستگی داشتن
pertinence موقعیت شایستگی
meritoriously از روی شایستگی
aptitude شایستگی لیاقت
decency شایستگی محجوبیت
aptitudes شایستگی لیاقت
abler : توانابودن شایستگی داشتن
he has much merit بسیار شایستگی دارد
certificate of achievement مدرک تصدیق شایستگی
eligibility شایستگی برای انتخاب
ablest : توانابودن شایستگی داشتن
printability شایستگی برای چاپ
qualifies شایستگی پیدا کردن
habilitate ملبس شایستگی داشتن
qualify شایستگی پیدا کردن
merit rating درجه بندی شایستگی
merit system نظام شایستگی نگر
deserve سزاوار بودن شایستگی داشتن
deserves سزاوار بودن شایستگی داشتن
aptitude area حدودشایستگی افراد حیطه شایستگی
I can see an innate ability in that follow . دراو مایه و شایستگی می بینم
indign فاقد شایستگی خشمگین کردن
efficiency کارایی وسیله یا نفر شایستگی
he is i. to do that شایستگی یا کفایت کردن ان کار راندارد
qualification صلاحیت
expertise صلاحیت
formidableness صلاحیت
competency صلاحیت
skill صلاحیت
credential صلاحیت
competence صلاحیت
capacity صلاحیت
capability صلاحیت
competence صلاحیت
competent ذی صلاحیت
competent با صلاحیت
capacities صلاحیت
jurisdiction صلاحیت
clearance صلاحیت
authority صلاحیت
qualifications صلاحیت
qualification صلاحیت
qualifying صلاحیت
picturesqueness شایستگی برای نقاشی شدن یاعکس برداری
incompetently با عدم صلاحیت
it lies beyond his competence در صلاحیت او نیست
disqualification سلب صلاحیت
intestable فاقد صلاحیت
jurisdication صلاحیت حاکمیت
inexpediency عدم صلاحیت
incompetency عدم صلاحیت
inexpedience عدم صلاحیت
jurisdiction of the court صلاحیت دادگاه
legal capacity صلاحیت قانونی
qualifying examination امتحان صلاحیت
qualifying certificate گواهی صلاحیت
unmeet فاقد صلاحیت
incapacity عدم صلاحیت
It is not within his competence. در صلاحیت اونیست
competent صلاحیت دار
disabilities عدم صلاحیت
disqualifications سلب صلاحیت
relative jurisdiction صلاحیت نسبی
incapacitation سلب صلاحیت
disability عدم صلاحیت
capacities صلاحیت توانایی
competency صلاحیت لیاقت
competence clause شرط صلاحیت
incompetent فاقد صلاحیت
incompetence عدم صلاحیت
capacity صلاحیت توانایی
abilities لیاقت صلاحیت
competency of courts صلاحیت محاکم
competency of courts صلاحیت دادگاهها
incapacitate عدم صلاحیت
ability لیاقت صلاحیت
competently باداشتن صلاحیت
incapacitating عدم صلاحیت
incapacitates عدم صلاحیت
incapacitated عدم صلاحیت
capability صلاحیت قابلیت
clearance تعیین صلاحیت کردن
circuit حوزه صلاحیت دادگاه
circuits حوزه صلاحیت دادگاه
incapacitate سلب صلاحیت کردن از
incapacitated سلب صلاحیت کردن از
authority مقام صلاحیت دار
incapacitating سلب صلاحیت کردن از
incapacitates سلب صلاحیت کردن از
ablest دارای صلاحیت قانونی
security cognizance شناخت ازنظر صلاحیت
security clearance داشتن صلاحیت خدمتی
security clearance تایید صلاحیت کردن
airworthy دارای صلاحیت پرواز
airworthiness directive دستورالعمل صلاحیت پرواز
venues حوزه صلاحیت دادگاه
by fits and starts مقتضی صلاحیت دار
non ability ناشایستگی عدم صلاحیت
adequate صلاحیت دار بسنده
incapacitation فاقد صلاحیت کردن
deed of assignment مدرک صلاحیت قانونی
qualified صلاحیت دار ماهر
airworthiness دارای صلاحیت پرواز
airworthiness certificate گواهینامه صلاحیت پرواز
sufficient شایسته صلاحیت دار
ablest بااستعداد صلاحیت دار
venue حوزه صلاحیت دادگاه
principal of domestic jurisdiction اصل صلاحیت ملی
abler بااستعداد صلاحیت دار
able دارای صلاحیت قانونی
able با استعداد صلاحیت دار
abler دارای صلاحیت قانونی
probational ازمایش حسن رفتاروازمایش صلاحیت
competant judicial authority مقامات صلاحیت دار قضائی
probation ازمایش حسن رفتاروازمایش صلاحیت
bad conduct discharge اخراج به علت عدم صلاحیت
omnicompetent دارای صلاحیت در همه چیز
letters testamentary حکم یا خطاب دادگاه ذی صلاحیت
i. for doing any thing عدم صلاحیت در همه کارها
honourable mentions امتیاز یانشان شایستگی که بکسانی داده میشود که شایسته جایزنبوده اند
honourable mention امتیاز یانشان شایستگی که بکسانی داده میشود که شایسته جایزنبوده اند
disqualifies سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
disqualify سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
qualify صلاحیت داشتن واجد شرایط شدن
qualifies صلاحیت داشتن واجد شرایط شدن
coram non judice درپیش کسی که صلاحیت داوری ندارد
disqualifying سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
discharge without honor اخراج به علت عدم صلاحیت خدمتی
disqualified سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
it is beyond his province از صلاحیت او بیرون است درحوزه کاراو نیست
clearance پاک سازی تایید صلاحیت تخلیه کردن
regional agency موسسات ناحیهای موسساتی با صلاحیت محدودبه ناحیه خاص
check flight پروازی برای اشناشدن خدمه و یا ازمایش صلاحیت انها
to discharge someone without honor [from the army] اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
banns اعلان پیشنهاد ازدواج درکلیساتا کسانی که اعتراضی به صلاحیت زوجین دارنداطلاع دهند
unqulified فاقد شرایط لازم فاقد صلاحیت غیرصالح
quarter session محاکمی که چهار بار در سال تشکیل می شوند این محاکم صلاحیت رسیدگی به جرایمی را که شخص ممکن است به علت ارتکاب انها به اعدام یاحبس ابد محکوم شود ندارند
undesireable discharge اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
disbar سلب صلاحیت از وکیل کردن ممنوع الوکاله کردن وکیل اخراج وکیل از کانون وکلاء
dishonorable discharge اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com