English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 128 (7 milliseconds)
English Persian
competency of courts صلاحیت محاکم
Search result with all words
quarter session محاکمی که چهار بار در سال تشکیل می شوند این محاکم صلاحیت رسیدگی به جرایمی را که شخص ممکن است به علت ارتکاب انها به اعدام یاحبس ابد محکوم شود ندارند
Other Matches
disqualifications عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
disqualification عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
temporal tribunal محاکم عرفیه
judicial court محاکم عدلیه
lower courts محاکم تالی
lower courts محاکم ابتدایی
lord chancellor رئیس کل قضات محاکم
assize court محاکم سیار جنایی
decree حکم صادره از محاکم نیروی دریایی
decreed حکم صادره از محاکم نیروی دریایی
decreeing حکم صادره از محاکم نیروی دریایی
decrees حکم صادره از محاکم نیروی دریایی
judge made law نظام حقوقی مبتنی بر سوابق قضایی و ارا محاکم
court of record در CL فقط اینگونه محاکم حق صدور حکم جریمه و زندان را دارند
competence صلاحیت
competence صلاحیت
competent ذی صلاحیت
competent با صلاحیت
competency صلاحیت
capability صلاحیت
capacities صلاحیت
capacity صلاحیت
formidableness صلاحیت
expertise صلاحیت
clearance صلاحیت
skill صلاحیت
credential صلاحیت
qualification صلاحیت
qualifications صلاحیت
authority صلاحیت
qualifying صلاحیت
jurisdiction صلاحیت
qualification صلاحیت
legal capacity صلاحیت قانونی
ability لیاقت صلاحیت
abilities لیاقت صلاحیت
incapacitated عدم صلاحیت
incompetency عدم صلاحیت
jurisdiction of the court صلاحیت دادگاه
competence clause شرط صلاحیت
incapacitation سلب صلاحیت
incompetently با عدم صلاحیت
inexpedience عدم صلاحیت
inexpediency عدم صلاحیت
intestable فاقد صلاحیت
it lies beyond his competence در صلاحیت او نیست
jurisdication صلاحیت حاکمیت
competency of courts صلاحیت دادگاهها
capacity صلاحیت توانایی
competency صلاحیت لیاقت
fitness صلاحیت شایستگی
qualifying certificate گواهی صلاحیت
qualifying examination امتحان صلاحیت
It is not within his competence. در صلاحیت اونیست
incapacitating عدم صلاحیت
disability عدم صلاحیت
disabilities عدم صلاحیت
competent صلاحیت دار
competently باداشتن صلاحیت
incompetent فاقد صلاحیت
incapacity عدم صلاحیت
disqualification سلب صلاحیت
unmeet فاقد صلاحیت
capability صلاحیت قابلیت
incapacitates عدم صلاحیت
incompetence عدم صلاحیت
relative jurisdiction صلاحیت نسبی
disqualifications سلب صلاحیت
incapacitate عدم صلاحیت
capacities صلاحیت توانایی
principal of domestic jurisdiction اصل صلاحیت ملی
security cognizance شناخت ازنظر صلاحیت
incapacitates سلب صلاحیت کردن از
security clearance تایید صلاحیت کردن
security clearance داشتن صلاحیت خدمتی
non ability ناشایستگی عدم صلاحیت
adequate صلاحیت دار بسنده
ablest دارای صلاحیت قانونی
ablest بااستعداد صلاحیت دار
abler دارای صلاحیت قانونی
abler بااستعداد صلاحیت دار
able دارای صلاحیت قانونی
able با استعداد صلاحیت دار
qualified صلاحیت دار ماهر
airworthy دارای صلاحیت پرواز
airworthiness دارای صلاحیت پرواز
incapacitating سلب صلاحیت کردن از
incapacitated سلب صلاحیت کردن از
incapacitate سلب صلاحیت کردن از
authority مقام صلاحیت دار
circuits حوزه صلاحیت دادگاه
circuit حوزه صلاحیت دادگاه
clearance تعیین صلاحیت کردن
sufficient شایسته صلاحیت دار
incapacitation فاقد صلاحیت کردن
by fits and starts مقتضی صلاحیت دار
venue حوزه صلاحیت دادگاه
venues حوزه صلاحیت دادگاه
airworthiness certificate گواهینامه صلاحیت پرواز
deed of assignment مدرک صلاحیت قانونی
airworthiness directive دستورالعمل صلاحیت پرواز
competant judicial authority مقامات صلاحیت دار قضائی
omnicompetent دارای صلاحیت در همه چیز
probation ازمایش حسن رفتاروازمایش صلاحیت
i. for doing any thing عدم صلاحیت در همه کارها
bad conduct discharge اخراج به علت عدم صلاحیت
letters testamentary حکم یا خطاب دادگاه ذی صلاحیت
probational ازمایش حسن رفتاروازمایش صلاحیت
discharge without honor اخراج به علت عدم صلاحیت خدمتی
coram non judice درپیش کسی که صلاحیت داوری ندارد
disqualified سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
disqualifies سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
qualify صلاحیت داشتن واجد شرایط شدن
qualifies صلاحیت داشتن واجد شرایط شدن
disqualify سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
disqualifying سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
clearance پاک سازی تایید صلاحیت تخلیه کردن
it is beyond his province از صلاحیت او بیرون است درحوزه کاراو نیست
regional agency موسسات ناحیهای موسساتی با صلاحیت محدودبه ناحیه خاص
check flight پروازی برای اشناشدن خدمه و یا ازمایش صلاحیت انها
to discharge someone without honor [from the army] اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
banns اعلان پیشنهاد ازدواج درکلیساتا کسانی که اعتراضی به صلاحیت زوجین دارنداطلاع دهند
unqulified فاقد شرایط لازم فاقد صلاحیت غیرصالح
undesireable discharge اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
disbar سلب صلاحیت از وکیل کردن ممنوع الوکاله کردن وکیل اخراج وکیل از کانون وکلاء
dishonorable discharge اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com