English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
cross bearer صلیب بردار
crucifer صلیب بردار
Other Matches
calvary نام صلیب گاه حضرت عیسی نمایش صلیب کردن حضرت عیسی
polygraphs رونوشت بردار نسخه بردار
polygraph رونوشت بردار نسخه بردار
cross صلیب
acrux صلیب
crosser صلیب
crosses صلیب
crossest صلیب
alpha crucis صلیب
rood صلیب
maltese cross صلیب
crucifix صلیب
crucifixes صلیب
pectoral cross صلیب سینه
orpin عود صلیب
olympic cross صلیب المپیک
haken kreuz صلیب شکسته
fyloft صلیب شکسته
geneva cross صلیب سرخ
cross wise صلیب وار
crucis صلیب جنوبی
crux صلیب جنوبی
sign of the cross علامت صلیب
crosslet صلیب کوچک
soiuthern cross صلیب جنوب
southern cross صلیب جنوبی
crossways بشکل صلیب
alpha crucis الفا- صلیب
acrux الفا- صلیب
cruciform بشکل صلیب
victoria cross صلیب ویکتوریا
inverted cross بالانس صلیب
Lantern-cross صلیب سنگی
crosswise بشکل صلیب
Latin cross صلیب رومی
Red Cross صلیب سرخ
dedication cross صلیب مقدس
Calvary صلیب سردر
crucifix pendant صلیب آویزه
crucifix صلیب عیسی
crucifixes صلیب عیسی
cruciferous چلیپادار صلیب دار
RC مخفف صلیب سرخ
to take the cross صلیب بدوش گرفتن
trolley cross over صلیب ترن برقی
cygni طایر صلیب شمالی
cygnus طایر صلیب شمالی
distinguished service cross نشان صلیب خدمت
distinguished flying cross نشان صلیب پرواز
invention of the cross جشن یافتن صلیب
high cross [صلیب سنگی دوره آنگلوساکسون]
american national red cross نشان صلیب سرخ امریکا
cross support نگهداشتن بدن بحالت صلیب
swastika صلیب شکسته المان نازی
greek cross صلیب یا چلیپای یونانی بدین شکل +
ballistraria [قابی به شکل صلیب در دیوارهای قرون وسطی]
balistraria [قابی به شکل صلیب در دیوارهای قرون وسطی]
crucifixions تصویر عیسی بر بالای صلیب مصلوب ساختن
crucifixion تصویر عیسی بر بالای صلیب مصلوب ساختن
to cross self با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
blesses مبارک خواندن باعلامت صلیب کسی را برکت دادن
bless مبارک خواندن باعلامت صلیب کسی را برکت دادن
cross-window [پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
sain تقدیس کردن علامت صلیب روی بدن یاسینه کشیدن
lenten veil پرده روی صلیب ومجسمه ها [دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
hunger cloth پرده روی صلیب ومجسمه ها [دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
arrows بردار
resultant بردار
arrow بردار
vector بردار
dope vector بردار
equivocatory اب بردار
vectors بردار
postponement فرمان بردار
polar vector بردار قطبی
light vector بردار نور
lifter وزنه بردار
subordination فرمان بردار
participable شرکت بردار
submission فرمان بردار
liner velocity بردار سرعت
magnetic vector بردار مغناطیسی
suborder فرمان بردار
numerale شماره بردار
normal vector بردار عمود
mouldable قالب بردار
normal vector بردار قائم
patchable وصله بردار
poynting's vector بردار پوینتینگ
state vector بردار حلات
state vector بردار وضعیت
state vector بردار حالت
voltage vector بردار ولتاژ
tollable باج بردار
topographer نقشه بردار
treader گام بردار
treatable تعلیم بردار
weight lifter وزنه بردار
stainable زنگ بردار
subsumption فرمان بردار
ratable نرخ بردار
rateable نرخ بردار
hypotaxis فرمان بردار
vectorial حامل بردار
wave vector بردار موج
lift vector بردار برا
ascribing رونویس بردار
photographer عکس بردار
swindlers کلاه بردار
axial vector بردار محوری
benefic بهره بردار
bilable ضمانت بردار
burgers vector بردار برگرز
swindler کلاه بردار
circulation of a vector چرخه بردار
code vector بردار رمز
forcing بردار نیرو
surveyors نقشه بردار
ascribed رونویس بردار
ascribe رونویس بردار
vector حامل بردار
vectors حامل بردار
curl حلقه بردار
curled حلقه بردار
curls حلقه بردار
surveyor نقشه بردار
ascribes رونویس بردار
samplers نمونه بردار
photographers عکس بردار
forces بردار نیرو
land surveyor نقشه بردار
forfoitable جریمه بردار
radius vector بردار شعاعی
harvestman خرمن بردار
finable جریمه بردار
velocities بردار سرعت
taxable مالیات بردار
components مولفه بردار
component مولفه بردار
active تنزل بردار
interrupt vector بردار وقفه
fraudulent کلاه بردار
flux of a vector شاره بردار
damageable غرامت بردار
sampler نمونه بردار
discountable تخفیف بردار
dutiable گمرک بردار
exponible توضیح بردار
disciplinable نظم بردار
velocity بردار سرعت
field vector بردار میدان
customable گمرک بردار
force بردار نیرو
beneficiaries بهره بردار ذیحق
Euclidean vector بردار اقلیدسی [ریاضی]
basis vector بردار پایه [ریاضی]
beneficiary بهره بردار ذیحق
docile تعلیم بردار مطیع
Pick, what you like [want] ! هر کدام را می خواهی بردار!
position vector بردار مکان [ریاضی]
velocity بردار سرعت [فیزیک]
x axis بردار افقی گراف
position بردار مکان [ریاضی]
location vector بردار مکان [ریاضی]
radius vector بردار مکان [ریاضی]
Come off it !Get along-with you. بروبابا(ول کن ؟دست بردار )
magnetic vector potential پتانسیل بردار مغناطیسی
vector psychology روانشناسی بردار نگر
magnetic field vector بردار میدان مغناطیسی
Y coordinate مختصات بردار عمودی
y axis بردار عمودی گراف
vector graphics display بردار نمایش گرافیکی
X coordinate مختصات بردار افقی
vector data aggregate بردار اطلاعات مجتمع
magnetization vector بردار مغناطیس کنندگی
cracky ترک بردار زودشکن
he was proof against harm اسیب بردار نبود
It cannot be trifled with . It is no joking matter. شوخی بردار نیست
freestone سنگ تراش بردار
core drill مته نمونه بردار
dope vector بردار خصیصه نما
core barrel لوله نمونه بردار
Leave her alone. Stop bothering her. دست از سر دخترک بردار
rodman کمک نقشه بردار
Take it as a souvenir! این را به عنوان سوغاتی بردار!
make weight سر وزن رسیدن وزنه بردار
make-weight سر وزن رسیدن وزنه بردار
make-weights سر وزن رسیدن وزنه بردار
field book دفترچه یادداشت نقشه بردار
crooking ادم قلابی کلاه بردار
crook ادم قلابی کلاه بردار
crooks ادم قلابی کلاه بردار
indefensibly چنانکه دفاع بردار نباشد
Why dont you come off it! چرا دست بردار نیستی !
None of your tricks. دست ازحقه بازی بردار
z axis بردار عمق در گراف سه بعدی
Stop your little games (tricks). ازاین بازیها (حقه وکلکها )دست بردار
force displaced in parallel [بردار] نیروی بطور موازی جابجا شده
Take a fresh sheet of paper. یک ورق کاغذ تازه ( نوشته نشده ) بردار
X Y مختصات برای رسم گراف که x بردار افق و y عمودی است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com