Dictiornary-Farsi | صنایع دستی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)

English	Persian
handicrafts	صنایع دستی


Search result with all words

craft revolving fund	حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
Japonaiserie	[از بعد از نیمه قرن نوزدهم میلادی طراحی ژاپنی متاثر از فرهنگ غرب بویژه در صنایع دستی و زیبایی شناسی بوجود آمد.]
Other Matches

manual	دستور رزمی دستی سیستم دستی
craft reimbursable supply	اماد قابل جایگزین مربوط به هنرهای دستی اماد مصرف شدنی هنرهای دستی
metal industries	صنایع فلزی
imagery	صنایع بدیعی
knowledge industries	صنایع اطلاعاتی
steel industries	صنایع فولادی
key industries	صنایع کلیدی
nationalized industries	صنایع ملی
nationalized industries	صنایع دولتی
heavy industry	صنایع سنگین
heavy industries	صنایع سنگین
fine art	صنایع مستظرفه
figure of speech	صنایع ادبی
woodcraft	صنایع چوبی
primary industries	صنایع اولیه
related industries	صنایع مرتبط
key industries	صنایع اصلی
indigenous industries	صنایع محلی
utility	صنایع همگانی
food industries	صنایع غذایی
government owned industries	صنایع دولتی
consumer industries	صنایع مصرفی
chemical industries	صنایع شیمیایی
handcraft	صنایع یدی
figures of speech	صنایع بدیعی
indigenous industries	صنایع بومی
dilettantes	دوستدارتفننی صنایع زیبا
increasing cost industry	صنایع با هزینههای افزایشی
plastic arts	صنایع پلاستیکی یا قالبی
government owned industries	صنایع متعلق بدولت
heavy goods	محصول صنایع سنگین
aesthete	طرفدار صنایع زیبا
aesthetes	طرفدار صنایع زیبا
industrially	از نظر حرف و صنایع
antitrust	یااتحادیههای بزرگ صنایع
dilettante	دوستدارتفننی صنایع زیبا
dilettanti	دوستدارتفننی صنایع زیبا
purple patch	نوشته اراسته به صنایع بدیعی
purple passage	نوشته اراسته به صنایع بدیعی
protectionist	طرفدار حمایت از صنایع داخلی
protectionists	طرفدار حمایت از صنایع داخلی
minerva	صنایع یدی خدای پزشکی
industries and mines	اتاق بازرگانی و صنایع ومعادن
chamber of commerce	اتاق بازرگانی و صنایع ومعادن
cartels	اتحادیه صاحبان صنایع مشابه
cartel	اتحادیه صاحبان صنایع مشابه
bounties	تشویق صنایع و بازرگانی به وسیله دولت
industrial	دارای صنایع بزرگ اهل صنعت
guild socialism	اعتقاد به انحصار صنایع ازطرف دولت
to protect home industry	صنایع درونی را حفظ وتشویق کردن
florulent	خوش عبارت دارای صنایع بدیعی
eia	Association ElectronicIndustries سازمان صنایع الکترونیک
euphuism	انشاء پرتصنع و مغلق فصاحت فروشی یا استعمال صنایع لفظی
protect home judustry	حمایت صنایع داخلی از طریق وضع حقوق گمرکی سنگین برواردات
vorticism	مکتب نقاشی کوبیسم انگلیسی که در نقاشی از صنایع جدیدنیز استفاده کرده
protectionism	دراین مکتب دفاع وحمایت از تعرفههای گمرکی به منظور حمایت صنایع واقتصاد داخلی بعنوان یک وسیله جهت توسعه اقتصادی بشمار می اید
dumping	صدور کالا به کشوردیگر و فروش ان به بهای کمتر از بهای عادی به منظور فلج ساختن صنایع داخلی ان کشور
handmade	دستی
portable	دستی
bellows	دم دستی
hand held	دستی
left handedness	چپ دستی
hand made	دستی
levorotation	چپ دستی
single-handed	یک دستی
handier	دستی
three handed	سه دستی
manual	دستی
ready use	دم دستی
handy	دستی
palmar	کف دستی
handiest	دستی
handhold	گیره دستی
hand reamer	کوبه دستی
hand receipt	رسید دستی
hand roller	غلطک دستی
hand vise	گیره دستی
hand torch	مشعل دستی
handlist	فهرست دستی
handbell	زنگ دستی
handsaw	اره دستی
hand wheel	چرخ دستی
hand tool	ابزار دستی
go devil	ارابه دستی
hand saw	اره دستی
hand organ	ارگ دستی
hand cart	چرخ دستی
hand cart	ارابه دستی
hand power winch	جراثقال دستی
hand cable winch	جراثقال دستی
hand brake	ترمز دستی
hand augger	مته دستی
gaucherie	خام دستی
foozle	خام دستی
hand lever	اهرم دستی
hand compaction	توپرسازی دستی
hand compaction	تراکم دستی
hand crane	بارانگیز دستی
hand operated chuck	سه نظام دستی
hand molding shop	قالبریزی دستی
hand molding	قالبریزی دستی
hand mill	اسیاب دستی
hand lade	پاتیل دستی
hand held computer	کامپیوتر دستی
hand grenade	نارنجک دستی
hand crane	جرثقیل دستی
portable drill	مته دستی
hand drill	مته دستی
fly sheet	اعلانات دستی
submachinegun	مسلسل دستی
hang-gliding	گلایدر دستی
nimble fingers	چابک دستی
nattiness	زبر دستی
stick shift	دندهی دستی
mill file	سوهان دستی
stick shifts	دندهی دستی
manula shifting	اتصال دستی
manual skills	مهارتهای دستی
manual skill	مهارت دستی
manual ringing	زنگ دستی
sub-machine gun	مسلسل دستی
handbags	کیف دستی
handbag	کیف دستی
paving beetle	تخماق دستی
tin snips	قیچی دستی
staff gauge	اشل دستی
side board	میز دم دستی
right handedness	راست دستی
quern	اسیاب دستی
tommy gun	مسلسل دستی
trial balloon <idiom>	یک دستی زدن
post hole auger	مته دستی
portable weir	سرریز دستی
portable receiver	رادیوی دستی
portable instrument	سنجه دستی
sub-machine gun	تیربار دستی
sub-machine guns	مسلسل دستی
manual pinion shift	استارت دستی
light fingers	چابک دستی
egg beater	همزن دستی
manual focusing knob	دکمهزوم دستی
manual operation	عمل دستی
hand knot	گره دستی
handwork	دستی دستکاری
push cart	چرخ دستی
line hand	دستی که نخ را می کشد
long bow	کمان دستی
made ground	خاک دستی
manual override	القای دستی
manual operation	عملیات دستی
sub-machine guns	تیربار دستی
manual labour	امضای دستی
manual input	ورودی دستی
manual exchange	مرکز دستی
manual cutout	افتامات دستی
manual controller	نافم دستی
manual control	کنترل دستی
manual adjustment	تنطیم دستی
handwheel	چرخ دستی
fly bill	اگهی دستی
attache case	کیف دستی
gimlets	مته دستی
gimlet	مته دستی
smack	کف دستی زدن
smacked	کف دستی زدن
pushcarts	ارابه دستی
pushcart	ارابه دستی
smacks	کف دستی زدن
manually	بصورت دستی
gun	تلمبه دستی
guns	تلمبه دستی
handbills	اگهی دستی
alggardness	کند دستی
adeptness	زبر دستی
adeptly	زبر دستی
concertinas	ارغنون دستی
concertinaing	ارغنون دستی
concertinaed	ارغنون دستی
concertina	ارغنون دستی
handbill	اگهی دستی
Jim Crow	ریل خم کن دستی
inexperience	خام دستی
clumsiness	خام دستی
handicraft	صنعت دستی
handicraft	پیشه دستی
handbooks	کتاب دستی
handbook	کتاب دستی
sideboards	میز دم دستی
sideboard	میز دم دستی
caned	چوب دستی
canes	چوب دستی
handicraft	کار دستی
handicraft	هنر دستی
bungling	خام دستی
bungles	خام دستی
bungled	خام دستی
bungle	خام دستی
handcarts	چرخ دستی
handcarts	ارابه دستی
handcart	چرخ دستی