English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 196 (9 milliseconds)
English Persian
dress circle صندلیهای ردیف جلوتماشاخانه
Other Matches
poppy head خشخاش ارایش گلدسته واردربالای صندلیهای کلیسا
to reseat a theatre صندلیهای تازه برای تماشاخانهای فراهم کردن
Jaldar [نوعی طرح پاکستانی که در آن ردیف های لوزی شکل و هشت وجهی بصورت یک ردیف در میان بافته می شوند.]
terraced houses خانههای در یک ردیف ردیف خانه ها
bleacher صندلیهای چند ردیفی صحرایی نیمکتهای اموزشی صحرایی
row marker دستک نشانه ردیف مین علامت ردیف مین
deque ردیف
cues ردیف
sequence ردیف
lines ردیف
line ردیف
wracks ردیف
wracked ردیف
racks ردیف
racked ردیف
rack ردیف
octachord ردیف
sequences ردیف
rank ردیف
rank ردیف صف
ranked ردیف
ranked ردیف صف
ranks ردیف
ranks ردیف صف
ranges ردیف
ranged ردیف
range ردیف
tier ردیف
columns ردیف
runs ردیف
column ردیف
tiers ردیف
run ردیف
rowed ردیف
rows ردیف
row ردیف
cue ردیف
classes ردیف
classed ردیف
class ردیف
classing ردیف
tier ردیف افقی
tier ردیف شدن
tier ردیف کردن
tier ردیف صندلی
successions ردیف جانشینی
succession ردیف جانشینی
single line ردیف تکی
single line ردیف مجزا
tiers ردیف صندلی
tiers ردیف کردن
file number شماره ردیف
in a row ردیف شده
tierced ردیف شده
tierced ردیف دار
spooler برنامه ردیف گر
single file یک ردیف ستون
item number شماره ردیف
lance corporal هم ردیف سرجوخه
seriation ردیف کردن
seriated ردیف شده
realign ردیف کردن
clavier ردیف مضراب
tiers ردیف شدن
tiers ردیف افقی
colonnade ردیف ستون
realigns ردیف کردن
colonnades ردیف ستون
aline ردیف شدن
realigning ردیف کردن
shaw ردیف درختان
realigned ردیف کردن
clavier ردیف جا انگشتی
serially بطور ردیف
series سلسله ردیف
row ردیف سطر
row ردیف کردن
row ردیف مین
aligns ردیف کردن
aligned ردیف کردن
rowed ردیف کردن
rowed ردیف سطر
align ردیف کردن
rowed ردیف مین
rows ردیف سطر
string ردیف سلسله
rows ردیف کردن
rows ردیف مین
ranged سلسله ردیف
patterns ردیف بندی
hedgerow ردیف خاربن
pattern ردیف بندی
range سلسله ردیف
hedgerows ردیف خاربن
file ردیف صف به صف کردن
filed ردیف صف به صف کردن
ranges سلسله ردیف
aligning ردیف کردن
line-up ردیف ایستادن تیم
line-ups ردیف ایستادن تیم
hedgerow ردیف بوتههای پرچین
rows ردیف چند خانه
hedgerows ردیف بوتههای پرچین
hypen ladder ردیف خطوط تیره
tertial سومین ردیف شاهپر
line up ردیف ایستادن تیم
row ردیف چند خانه
monopteral دارای یک ردیف ستون
second defendant متهم ردیف دوم
rowed ردیف چند خانه
eleven punch سوراخ ردیف یازدهم
print spooling progarm برنامه ردیف کننده چاپ
aligns دریک ردیف قرار گرفتن
straight f. پنج برگ ردیف ویکرنگ
aligned دریک ردیف قرار گرفتن
onside در ردیف یا پشت سر توپدار بودن
rivet gage فاصله بین دو ردیف پرچ
aligning دریک ردیف قرار گرفتن
align دریک ردیف قرار گرفتن
unclassified در ردیف بخصوصی قرار نگرفته
key-couse [بیش از یک ردیف سنگ سر طاق]
terraces ردیف خانههای بهم پیوسته
terrace ردیف خانههای بهم پیوسته
colonnade ردیف ستون ایوان ستوندار
colonnades ستون بندی ردیف درخت
colonnades ردیف ستون ایوان ستوندار
bat around توپ زدن به نوبت در یک ردیف
stacks ردیف کردن وسایل و تجهیزات
stacked ردیف کردن وسایل و تجهیزات
stack ردیف کردن وسایل و تجهیزات
corvette رزمناوی که یک ردیف توپ دارد
colonnade ستون بندی ردیف درخت
corbel-table [ردیف هایی از قوس های پیشکرده]
coffer-dam [مانع موقت آب بین دو ردیف شمعها]
hypostyle دارای سقف مبتنی بر ردیف ستون
quinquereme یکجورکرجی که پنج ردیف پاروزن داشت
lagomorphic وابسته به پستانداران جونده دو ردیف دندانی
lagomorphous وابسته به پستانداران جونده دو ردیف دندانی
peristyle ردیف ستونهای اطراف ایوان یا حیاط
quart major ردیف تک خال وشاه وبی بی وسرباز
beading تزیینی مرکب از دانهیا گویچههای ردیف شده
beadings تزیینی مرکب از دانهیا گویچههای ردیف شده
variable stator توربین گازی با چند ردیف تیغه استاتور
hamatum استخوان چنگکی ردیف دوم مچ دست پستانداران
columns ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
column ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
square leg محل بازیگر در ردیف توپزن وکمی دور از او
peristome ردیف دندانههای کوچک درپیرامون دهانه خزه ها
footlights ردیف چراغهای جلو صحنه نمایش ومانند ان
the taxis are on their rank اتومبیلهای کرایهای درایستگاه خود ردیف ایستاده اند
amphistylar دارای دو ردیف ستون درطرفین یا در جلو و عقب ساختمان
wing forward هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
row [ردیف بافت در عرض فرش که گاه به آن رجشمار نیز می گویند.]
crankle دیواره ی باغ [که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
vee engine موتور پیستونی که سیلندرهای ان در یک ردیف و بصورت مایل به یکدیگرقرار گرفته اند
frequency تعداد دفعاتی که اشعه تصویر ردیف افقی پیکس ها را اسکن میکند
frequencies تعداد دفعاتی که اشعه تصویر ردیف افقی پیکس ها را اسکن میکند
crankum دیواره ی باغ [که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
crinkum دیواره ی باغ [که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
Crinkle دیواره ی باغ [که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
v engine موتور پیستونی که سیلندرهای ان در دو ردیف مایل بشکل 7 قرار گرفته اند
bookend تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
bookends تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
dual استاندار بستههای مدار مجتمع با استفاده از دو ردیف موازی از سوزنهای متصل در امتداد لبه
x engine موتور پیستونی با چهار ردیف سیلندر که از نمای روبروبصورت ایکس قرار گرفته اند
broad arrow engine موتور پیستونی با سه ردیف سیلندر که با زاویه کمتر از09 درجه نسبت به یکدیگرقرارگرفته اند
assembly lines دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly line دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
DIL مشخصه استاندارد برای بستههای مدار پیچیده که از دو ردیف موازی سوزنهای متصل در هر طرف تشکیل شده است
h engine موتور پیستونی با دو ردیف سیلندر روبروی قائم دوتایی و با دو میل لنگ که به خروجی مرکزی متصل شده اند
tertiery پر سومین ردیف بال مرغ سومین دوره طبقات الارضی
DB connector اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
fraudulent weave [false] بافت تقلبی [بافته هایی با تعداد پود بیش از حد عرف در هر ردیف یعنی دو یا سه پود یا با استفاده از نخ های مصنوعی]
Dudley carpet فرش سفارشی ایرانی دادلی [مربوط به قرن هفدهم میلادی به همراه درختان شکوفه دار و زمینه گل و بته بصورت ردیف های عرضی و جلوه ای از طرح جوشقان]
Moghat مقات [نوعی واحد اندازه گیری در مشهد که مبنای آن تعداد هزار و دویست گره در یک ردیف طولی و عرضی بوده و جهت پرداخت دستمزد بافنده بکار می رود.]
scanners وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
scanner وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
swathe ردیف باریک راه باریک
swath ردیف باریک راه باریک
linemate مهاجم هم ردیف در خط مهاجم دیگر
mine row ردیف مین در میدان مین
seriatim بطور ردیف جزء جزء
swathes ردیف باریک راه باریک
forwarded بازی کن ردیف جلو به جلو
forward بازی کن ردیف جلو به جلو
printhead 1-ردیف سوزن ها در چاپگر matrial-dot که حروف را به صورت مجموعهای از نقاط ایجاد میکند. 2-حالت فلزی یک حرف که برای چاپ حرف روی کاغذ در ریبون جوهری فشار داده شده است
Miri design طرح بته میری [طرح بته جقه] [این طرح که جلوه ای از درخت سرو را نشان می دهد بصورت ردیف های تکراری و قرینه کل فرش را در بر می گیرد.]
offset knots گره نامتقارن [گاه جهت ایجاد سایه و تفاوت ظاهری طرح با دیگر قسمت ها به جای تکرار گره زدن بر روی دو تار مشابه در ردیف بافت بعدی از سه تار شماره یک، دو، سه و یا یک، سه، دو استفاده می کنند.]
hollerith code سیستم کدگذاری که از سوراخ هایی در کارت بری نمایش حروف و نشانه ها استفاده میکند. این سیستم از دو مجموعه ردیف 12 تایی برای تامین محل کافی هر کد استفاده میکند
latch hooks طرح قفل قلاب شکل [این طرح با لبه مثلثی شکل و یا مربع شکل بصورت ردیف های موازی و متناوب هم جهت، در حاشیه فرش های روستائی و ترکمنی بکار می رود.]
row 1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند
rows 1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند
rowed 1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند
cable weft پود ضخیم [بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
adjacent rows ردیف های مجاور [رج های مجاور]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com