English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
ejection seat صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
Other Matches
cartridge actuated device وسیلهای که با فشار گازفشنگ کار میکند وسیله فشنگی برای پرتاب صندلی خلبان
fire escape خروجی اضطراری در مواقع اتش سوزی
fire escapes خروجی اضطراری در مواقع اتش سوزی
waiver بار قابل پرتاب به خارج ازهواپیما
Emergeny exit . پله های فرار ( درهای خروجی برای مواقع اضطراری )
toss bombing نوعی روش بمباران که در ان هواپیما در حال صعود بمب را پرتاب میکند
gravity extraction بیرون ریختن یا پرتاب بار ازهواپیما با استفاده از سقوط ازاد
gravity drop پرتاب بار یا بارریزی ازهواپیما با استفاده از نیروی سقوط ازاد
jets بخارج پرتاب کردن
jet بخارج پرتاب کردن
jetted بخارج پرتاب کردن
jetting بخارج پرتاب کردن
quails نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
quail نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
ditching فرود اضطراری هواپیما روی اب
ejection خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
seat-belt کمربند صندلی هواپیما
seat-belts کمربند صندلی هواپیما
seat belt کمربند صندلی هواپیما
landing gear چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
goldie علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
air extraction پرتاب بار از هواپیما
aircraft arresting hook مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
drop point نقطه پرتاب عده ها یا کالا از هواپیما
computed air release point نقطه پرتاب اولین چترباز یابار از هواپیما
back-seat driver مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat drivers مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
spitfire چیزی که اتش پرتاب میکند
volleyed پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
volley پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
volleys پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
volleying پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
hung bomb بمبی که پس از پرتاب خود به خود به هواپیما اویزان بماند
air dispatcher متصدی بارریزی هوایی متصدی پرتاب بار از هواپیما
rocking chairs صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
rocking chair صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
air controlman کسیکه حرکت هواپیما را کنترل میکند
faldstool صندلی تا شو بدون پشتی صندلی راحتی
disturbing moment گشتاوری که در جهت دوران هواپیما حول یک محور بر ان اثر میکند
bomb release line خط فرضی دور هدف که هواپیما بمب خود را داخل ان رها میکند
my chair was next his صندلی من پهلوی صندلی اوبود
camp chair صندلی سفری صندلی صحرایی
swing bowler توپ اندازی که از پرتاب توپ با حرکات قوسی اش استفاده میکند
muffing مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muffs مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muffed مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muff مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
On such ( these ) occasions . دراینگونه مواقع
sometimes بعضی مواقع
We would like to take this opportunity to … مواقع را مغتنم شمرده ...
delivery groups مکانیسم پرتاب موشک یا مهمات وسایل سیستم پرتاب
free drop پرتاب وسایل و تدارکات بدون چتر پرتاب ازاد
one and one جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
one plus one جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
efflux پخش بخارج
effluxion جریان بخارج
spewed بخارج ریختن
spewing بخارج ریختن
spews بخارج ریختن
off از محلی بخارج
spew بخارج ریختن
pentathlons مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
pentathlon مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
stochastic دارای تغییردر مواقع مختلف
throw ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
throws ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
ballistics مبحث پرتاب گلوله واجسام پرتاب شونده
throwing ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
exocrine بخارج تراوش کننده
effluent بخارج پخش کننده
supinator عضله مدیره بخارج
efflux انتشار بخارج جریان
supinate بخارج برگرداندن دست
effluents بخارج پخش کننده
sou'wester کلاه مخصوص مواقع توفانی دریا
tailcoat کت دامن گرد مخصوص مواقع رسمی
fire escape پله کان مخصوص فرار در مواقع حریق
fire escapes پله کان مخصوص فرار در مواقع حریق
silk hat کلاه بلند ابریشمی مخصوص مواقع رسمی
ahoy ندا و خبر برای مواقع سلام لفظ
index number مقایسه حجم در بعضی مواقع با عدد شاخص
I am very much opposed to your going abroad. با رفتن شما بخارج سخت مخالفم
mail server کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
To smuggle in to ( out of ) a country . جنسی را بداخل ( بخارج ) کشور قاچاق کردن
occasional وابسته به فرصت یا موقعیت مربوط به بعضی از مواقع یاگاه و بیگاه
command sponsored dependent بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
approach end نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
dichogamic دارای عناصر نر وماده ایکه در مواقع متفاوت اماده باروری می شوند
altitude sickness حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
touchdown تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
barometric leveling تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
touchdowns تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
emergency generator set دستگاه مولد برق اضطراری مولد برق اضطراری
aircraft scrambling دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
aft قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
plane director نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
air mileage indicator کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
aircraft arresting barrier وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
spoiler صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
bills اعلامیه مربوط به حقوق عمومی و ازادیهای فردی که در مواقع غیر عادی و خاص تصویب میشود
bill اعلامیه مربوط به حقوق عمومی و ازادیهای فردی که در مواقع غیر عادی و خاص تصویب میشود
screwpropeller پروانه هواپیما ملخ کشتی یا هواپیما
space charter اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
command ejection پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
coordinated turn دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
provisional ball گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
refire time زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
moment ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
moments ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
emergencies اضطراری
auxiliary اضطراری
compulsive اضطراری
auxiliaries اضطراری
emergency اضطراری
coactive اضطراری
involuntary اضطراری
dump نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
azimuth indicator شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
transition altitude ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
emergency lamp لامپ اضطراری
missed approach فرود اضطراری
bingo field فرودگاه اضطراری
emergency exit در خروج اضطراری
emergency leave مرخصی اضطراری
emergency shelter پناهگاه اضطراری
emergency measure سنجش اضطراری
emergency maintenance نگهداشت اضطراری
emergency lighting روشنایی اضطراری
emergency ration جیره اضطراری
emergency fund وجوه اضطراری
emergency transmitter فرستنده اضطراری
emergency treatment معالجه اضطراری
emergency valve شیر اضطراری
emergency works کارهای اضطراری
emergency cartridge کارتریج اضطراری
emergency burial تدفین اضطراری
emergency brake ترمز اضطراری
emergency antenna انتن اضطراری
emergency air هوای اضطراری
mayday پیام اضطراری
maydays پیام اضطراری
insurance stockage ذخیره اضطراری
emergency switch کلید اضطراری
emergency station محل اضطراری
emergency exit خروج اضطراری
emergency priority تقدم اضطراری
emergency push button تکمه اضطراری
emergency conning position پل فرماندهی اضطراری
emergency conditions شرایط اضطراری
ditching فرود اضطراری
emergency repair تعمیر اضطراری
emergency risk ریسک اضطراری
emergency scramble رهگیری اضطراری
standby battery باتری اضطراری
aprons محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
aircraft cross servicing سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
apron محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
emergency leave سطح اماد اضطراری
emergencies فوق العاده اضطراری
emergency فوق العاده اضطراری
emergency scramble درگیری اضطراری هواپیماها
emergency call خبر یا مکالمه اضطراری
emergency brake equipment تجهیزات ترمز اضطراری
emergency power supply منبع قدرت اضطراری
Where is the emergency exit? در خروج اضطراری کجاست؟
air defense emergency وضعیت اضطراری پدافندهوایی
landing mat باند فرود اضطراری
emergency operation بهره برداری اضطراری
troop space جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
accident ambulance اتومبیل اضطراری برای حوادث
to declare a state of emergency اعلان کردن حالت اضطراری
autorotation روش فرود اضطراری هلیکوپتر
emergency complement تعدیل یکانهابرای موارد اضطراری
emergency admission پذیرش اضطراری [در بیمارستان] [پزشکی]
fall back سیستم پشتیبان در شرایط اضطراری
repeater وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
scuttling غرق کردن اضطراری ناو هبله
scuttled غرق کردن اضطراری ناو هبله
scuttle غرق کردن اضطراری ناو هبله
scuttles غرق کردن اضطراری ناو هبله
clear way محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
to call 911 [American English] تلفن اضطراری کردن [به پلیس یا آتش نشانی]
field expedient روشهای اضطراری اخراجات در صحرا تدابیر صحرایی
deathlon مسابقه دهگانه شامل دو001 متر و دو 004 طول ودو 0051 متر و دو 011 متربا مانع و پرش طول و پرتاب دیسک و پرش با نیزه و پتاب نیزه و پرتاب وزنه و پرش ارتفاع
emergency establishment تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
hot site یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
stall صندلی
place صندلی
seats صندلی
places صندلی
placing صندلی
footstool صندلی
seat صندلی
stalling صندلی
jump seat صندلی تا شو
chair صندلی
box seat صندلی لژ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com